چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تساهل و خشونت در نگاه علوی


امام علی علیه السلام نه تن به اصالت مطلق تساهل می دهد و نه بر اصالت مطلق خشونت صحّه می گذارد علی علیه السلام به «اصالت مدارا و خشونت بر محور عدالت» تن می دهد یعنی «وضع كلّ شی ء فی موضعه» مفهوم تساهل و مدارا در غرب, ۳۰۰ سال پیش در رساله ای با عنوان «مكتوبی در باب تساهل و مدارا»۱ از سوی جان لاك ۲ ۱۶۳۲ ۱۷۰۴ م , فیلسوف پرآوازه انگلیسی مطرح گردید نظریه لاك آرام آرام در نظام های مدنی, سیاسی و دینی غرب وارد شد و صورتی سازمان یافته و نهادی به خود گرفت

امام علی‏علیه السلام نه تن به اصالت مطلق تساهل می‏دهد و نه بر اصالت مطلق خشونت صحّه می‏گذارد. علی‏علیه السلام به «اصالت مدارا و خشونت بر محور عدالت» تن می‏دهد؛ یعنی «وضع كلّ شی‏ء فی موضعه». مفهوم تساهل و مدارا در غرب، ۳۰۰ سال پیش در رساله‏ای با عنوان «مكتوبی در باب تساهل و مدارا»۱ از سوی جان لاك‏۲ (۱۶۳۲- ۱۷۰۴ م.)، فیلسوف پرآوازه انگلیسی مطرح گردید. نظریه لاك آرام آرام در نظام‏های مدنی، سیاسی و دینی غرب وارد شد و صورتی سازمان یافته و نهادی به خود گرفت.این نظریه اكنون نیز، هم از جهت تئوریك و هم به لحاظ علمی و عینی، در غرب دارای حیات و سلطه است.۳ نظریه تساهل منفی لاك - كه به تعبیر «لاسكی» یكی از سه شعار مهمّ اندیشه وی بود - بعد از او توسط رابرت براونینگ‏۴ (متوفّای ۱۸۸۹ م.)، خانم بسنت‏۵(متوفّای ۱۹۳۳ م.)، بوسوئه‏۶ (متوفّای ۱۸۶۰ م.)، پاركر۷ (متوفّای ۱۸۶۰ م.)، تامس پین‏۸ (متوفّای ۱۸۷۱ م.)، دول‏۹ (متوفّای ۱۷۷۸ م.) و... بسط داده شد. و در نهایت، در اندیشه جان استوارت میل (متوفّای ۱۹۲۷ م.) و روسو،۱۰ فیلسوف سیاسی قرن ۱۹ انگلیس، به كمال خود رسید.۱۱ خاستگاه نظریه تساهل در غرب عمدتاً عوامل معرفت‏شناسی، عوامل اجتماعی و عوامل كلامی بوده است.۱۲ ولی در ادامه، این نظریه دقیقاً به یك نظریه سیاسی تبدیل شده است. وقتی لاك، این نظریه را مطرح كرد، لفظ «تولرانس» معنی محمود نداشت و حتی می‏توان گفت كه تعریف لاك و امثال او به این لفظ، صفت محمود داده است ولی ما وقتی این لفظ را به زبان فارسی ترجمه كردیم، معادلِ «مدارا» را برای آن انتخاب كردیم و حال اینكه معنی مدارای اخلاقی غیر از معنی مدارای سیاسی است. مدارای سیاسی كه از آن به «تساهل و تسامح» یاد می‏شود، یك صفت نفسانی و اخلاقی نیست، بلكه یك وضع حقوقی و پیشامد تاریخی است كه به عالم جدید و بشر نو تعلّق دارد و اساساً تساهل و تسامح در جامعه‏ای رواج می‏یابد كه اعتقادات دینی مردم آن سُست شده باشد؛ یعنی این لفظ در نسبت با دین معنا پیدا می‏كند و در عالم غیر دینی متحقّق می‏شود؛ در عالمی كه دین، اصل اساسی و بنیانگذار آن جامعه است.۱۳ از این رو كلمه «تولرانس» در زبان فارسی با كلمه «بی‏قیدی» بیشتر تناسب دارد تا با كلمه مدارا. ولی متأسّفانه برخی از روشنفكران مسلمان - كه گرفتار «كژفهمی اصطلاحات، كاربرد نابجای واژگان و آفت تبلیغات زدگی»۱۴ شده‏اند - نتوانستند و یا نخواستند كه بین تولرانس و مدارای اخلاقی اسلام، تفكیك قائل شوند.۱۵ و برخی دیگر «با ایجاد تقابل مصنوعی میان عرفان و فقه، از طرفی به تضعیف فقه و قوانین اسلامی و از سویی دیگر به تحریف عرفان و سوء استفاده از آن می‏پردازند و می‏كوشند تحت پوشش نوعی عرفان قلاّبی، تساهل لیبرالی و تكلیف گریزی و حكومت سكولار را ترویج كنند.»۱۶ در مقابل اندیشه تساهل، كسانی هستند كه از اندیشه خشونت دفاع می‏كنند. اندیشه خشونت به لحاظ تاریخی، مقدّم بر اندیشه تساهل است. از قرن ۷ ق. م. «استبداد»۱۷ به صورت یك شكل سیاسی جدید ظاهر گردید و از آن پس، خشونت از یونان باستان تاكنون، طرفداران جدّی‏ای داشته است كه هر كدام با عنوانی خاص، آن را مطرح كرده‏اند. «افلاطون» از پدیده‏ای به نام «فتنه»۱۸ یاد می‏كند و به گونه‏ای آن را تبیین می‏سازد كه بسط آن، قرن‏ها بعد منجر به نظریاتی چون نظریات ماركسیست‏ها می‏شود كه بیشترین اهمیت را به استفاده از «خشونت سیاسی» برای واژگون كردن قدرت‏های دولتی می‏دهند. «ارسطو»۱۹ (۳۲۲ - ۳۸۴ ق.م.) پدیده‏ای به نام «نیرنگ» را مطرح می‏كند. «سن توماس آكویناس»۲۰ (۱۲۲۷ - ۱۲۷۴ م.) بروز خشونت‏های سیاسی - چه به صورت شورش و چه به صورت انقلاب‏ها - را در شرایط خاص شروع اعلام می‏كند. «ابن خلدون (۱۳۳۲ - ۱۴۰۶ م.) از پدیده‏ای به نام «عصبیت» (قومیت امروزی) نام می‏برد. «نیكولوماكیاولی»۲۱ (۱۴۶۹ - ۱۵۲۷ م.)، سیاست مدار ایتالیایی كه او را «پدر علم سیاست» نامیده‏اند، استفاده از «ترس و سركوب» را به شهریار پیشنهاد می‏كند. «تامس هابز»۲۲ (۱۵۸۸ - ۱۶۷۹ م.)، انسان‏ها را گرگ یكدیگر قلمداد كرد. «هگلیان چپ» با برداشتی كاملاً مادّی از نظریّه آرمان گرای هگل، به دو گرایش شدید خشونت‏طلبی یعنی ماركسیسم، به رهبری «ماركس» و «انگلس»، و آنارشیسم، به رهبری «اشتیرنر» و «باكونین» روی آوردند.۲۳ «لوتر» بر علیه دهقانان معترض فتوا می‏داد كه: این سگ‏ها را بكشید، اینها شیاطین‏اند. و برای اثبات حقّانیت خودش می‏گفت: «دیگران را باگوگرد آتش بزنید تا خدا بداند كه ما بحق مسیحی هستیم.»۲۴ «جان لاك» می‏گوید: «به كار بردن زور علیه بی‏عدالتی و بی‏قانونی، مجاز است.»۲۵ اما امام علی‏علیه السلام نه تن به اصالت مطلق تساهل می‏دهد و نه بر اصالت مطلق خشونت صحّه می‏گذارد. علی‏علیه السلام به «اصالت مدارا و خشونت بر محور عدالت» تن می‏دهد؛ یعنی «وضع كلّ شی‏ء فی موضعه». آنگاه كه عدالت مقتضی مدارا باشد و بدون استفاده از خشونت اِحقاق حق ممكن است، مدارا می‏كند و هرگاه راه مسدود شود، با رعایت مراتب و مصالح، اِعمال خشونت عادلانه - نه خشونت حیوانی و بی‏قاعده - می‏كند. چرا كه قبح خشونت اگرچه در شرایط عادی، مستند به عدم تناسب آن با طبع مردم می‏شود، اما مناط شرعی و عقلی برای تحریم خشونت در واقع، حریم عدالت و حقوق الهی مردم است كه كمترین تجاوز به حریم مادی یا معنوی شهروندان جامعه اسلامی و صدمه زدن به آنان را ممنوع می‏سازد. بنابراین «قبح خشونت» مستند به قبح ظلم و بی‏عدالتی می‏گردد؛ از این جهت، مدارا نیز اگر در شرایطی مصداق ظلم شود، با همان استدلال قبیح خواهد بود.۲۶ «مدارا» فی نفسه و «خشونت» خود به خود، نه خوب و نه بد است و كسی نمی‏تواند بگوید خشونت یا مدارا مطلقاً و به هر معنی از سوی هركس، درباره هركس، به هر انگیزه و هدفی، به هر اندازه و وسیله‏ای و در هر ظرف و زمینه زمانی و مكانی خوب یا بد است. متغیّرها و عواملی چون: «معنی، فاعل، متعلّق، انگیزه، هدف، میزان، وسیله، ظرف و شرایط» قطعاً در تعیین حُسن و قُبح خشونت و مدارا، دخیل است و بدون توجّه به این عناصر، خشونت و مدارا نه تحقّق‏پذیر است و نه تحلیل بردار.۲۷ خشونت علی‏علیه السلام معیارمند است و عین عدالت؛ از همین روست كه در جنگ‏ها نیز دستور می‏دهد. «درختان را قطع نكنید، بیگناهان را نكشید. آب آشامیدنی را مسموم و مسدود نكنید، فراریان را تعقیب نكنید، با اسیران به نرمی رفتار كنید، اموال مسلمانان را به غنیمت برندارید و...»۲۸ علی‏علیه السلام اندیشه‏ای قرآنی دارد و چون به «لقد كان لكم فی رسول اللّه اسوهٔ حسنهٔ»۲۹اقتدا كرده است، نیك می‏داند كه «لوكُنتَ فظّاً غلیظ القلب لانفضوا من حولك»؛۳۰ از این رو در حوزه «دعوت به دین» خود را مورد خطاب «لا اكراه فی‏الدّین»،۳۱ «انّما انت مذكّر لست علیهم بمسیطر»،۳۲ «انّك لاتهدی من احببت و لكنّ اللّه یهدی من یشاء»،۳۳ و... می‏بیند. امام‏علیه السلام در این حوزه مطلقاً خشونت را جایز نمی‏داند مگر در خصوص «جهاد ابتدایی»، كه اساساً از این بحث خارج است. امام علی‏علیه السلام در حوزه «دعوت به دین» آیه «ادع الی سبیل ربّك بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و جادلهم بالّتی هی احسن»۳۴ را نصب العین خود قرار می‏دهد؛ لیكن در حوزه «اجرا و پیاده كردن عملی دین» كه حوزه بعد از ایمان آوردن است، خود را مكلّف به امتثال «اشدّاء علی الكفّار، رحماء بینهم»۳۵ می‏بیند و تن به اجرای تمامی احكام جهادی، مثل «جاهد الكفّار و المنافقین واغلظ علیهم»۳۶ و احكام جزایی اسلام، مثل «و لكم فی القصاص حیاهٔ یا اولی الألباب»،۳۷ «الزّانیهٔ والزّانی فاجلدوا»،۳۸ «السّارق والسّارقهٔ فاقطعوا ایدیهما»۳۹ و... می‏دهد و هم از این روست كه وقتی جرس رحیل جنگ نواخته می‏شود، «ذوالفقار» از نیام بر می‏كشد و در طلیعه قافله مجاهدان فی‏سبیل اللّه، اسب می‏تازد. و وقتی هیچ كس از روی ترس حاضر نمی‏شود كه «ولید» - برادر رضاعی خلیفه سوم (عثمان) را كه شراب نوشیده است - حدّ بزند، علی‏علیه السلام تازیانه بر می‏دارد و با صلابت تمام، حدّ الهی را جاری می‏كند. آنجا كه سخن از بیت المال مسلمین است، برای تحقّق عدالت و حفظ بیت المال، آنقدر خشونت به خرج می‏دهد كه می‏فرماید: «به خدا سوگند! بیت المالِ تاراج رفته را هركجا كه بیابم، به صاحبان اصلی آن باز می‏گردانم گرچه با آن ازدواج كرده یا كنیزانی خریده باشند.»۴۰ و یا خطاب به «زیاد بن ابیه»۴۱می‏نویسد: «به خدا سوگند! اگر به من گزارش دهند كه تو در اموال بیت المال خیانت كرده‏ای، كم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم كه كم بهره‏گردی و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی.»۴۲و در موردی دیگر خطاب به ابن عباس - عبدالله یا عبیدالله - می‏نویسد: «از خدا بترس و اموال مردم را بازگردان و اگر چنین نكنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را كیفری خواهم كرد كه نزد خدا عذر خواه من باشد و با شمشیری تو را خواهم زد كه به هركس زدم، وارد دوزخ گردیده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید