یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
اجتماعی شدن غیر اقتصادی زنان

بحث و مسئله اصلی ما این است که موقعیت عمومی و شغلی زنان در جامعه ایران چیست؟ نظر و اعتقاد بنده این است که این جریان، یعنی وضعیت شغلی زنان در آینده ایران، به یک چالش تبدیل خواهد شد. البته این وضعیت خاص ایران نیست بلکه در جوامع غربی هم امروزه چنین مشکلی وجود دارد. نفس بیشتر بودن زنان از مردان چندان مشکلی ایجاد نمیکند مسئلهای که ایجاد میشود و مشکل ایجاد میکند بعد از تحصیل است. در کشورهای غربی و جوامع توسعه یافته، زنان دقیقا مانند مردان وارد چرخه کار و اقتصاد میشوند یعنی همان گونه که مردان وارد دنیای کار میشود زنان هم همان گونه وارد محیط های کاری میشوند.
البته اینجا باید ۲ نکته را مدنظر داشت: اول این که در همه جای دنیا کار و اشتغال زنان ۵۰% مردان است؛ چرا که در همه جای دنیا امور و مسایل خانواده و روابط عمومی و مسایلی از این دست برعهده زنان است و این مسئله باعث میشود که به طور مطلق زنان ۵۰% مردان کار کنند؛ ضمنا اگر زمان ابتدای کار تا بازنشستگی را ۴۰ سال بدانیم زنان هرگز ۴۰ سال کار نمیکنند، زمان کار زنان معمولا ۲۰ تا ۲۵ سال است چرا که زنان مسائلی مثل دوران بارداری، مرخصی های زایمان و استعلاجی های بیشتر دارند و معمولا هم تقاضای بازنشستگی پیش از موعد دارند و به همین جهت معمولا کمتر از مردان مشغول کار هستند.
مسئله دوم که باید به آن توجه داشت این است که میزان برابری زنان و مردان در مشاغل بالا در هیچ کجای دنیا یکسان نیست. این مطلب به این معناست که به هر اندازه در هرم شغلی بالاتر برویم و به مشاغل حساس تر و مدیریتی تر برسیم تعداد زنان کم تر میشود. ضمن این که در برخی از مشاغل، تعداد زنان اصولا کمتر است. به این معنا که بعضی از مشاغل مردانه هستند؛ مثلا در تمام دنیا، شاهد این هستیم که تعداد زنان در مشاغلی مثل خلبانی، جراحی، نظامی و..... کمتر از مردان است.
به عبارت دیگر تعداد زنان در مشاغل مرتبط با قدرت مطلق، خشونت و کنترل اجتماعی کمتر از مردان است. همچنین است در مدیریت های خیلی بالا. در حوزه های مدیریتی هم به این دلیل که زنان دارای نقش همسری و مادری و به طور کلی مدیریت داخلی خانواده را بر عهده دارند کمتر وارد این حوزه می شوند. معمولا یک مدیر، حوزه خصوصی زندگیش از بین میرود و به این جهت خود زنان کمتر تمایل دارند وارد این گونه عرصه ها شوند. هر چند اگر خود زنان نیز به چنین امری تمایل داشته باشند سیاستهای مردسالار و پدرسالار به آنان چنین اجازهای نخواهد داد و چنین جریانی را برای یک زن قبول نمیکند.
به دلایلی که گفته شد موقعیت شغلی زنان شکنندهتر از مردان است. این امر چنانکه گفته شد در تمام دنیا وجود دارد اما در ایران این جریان به شکلی شدیدتر وجود دارد. سوال این است که دلیل این امر چیست؟ا
ایران کشوری در حال توسعه است. عموما در کشورهای توسعه یافته، زنان در حوزه عمومی جایگاه کمتر و پایینتری دارند. این امر شاید در شهرهایی مثل تهران و سایر شهرهای بزرگ چندان مشهود نباشد، اما برای درک صحیح این مطلب کافی است نگاهی به بافت روستایی و یا برخی شهرستانهای کوچک تر یا دور افتادهتر و یا به مناطقی که بافت و اعتقادات سنتی خود را هنوز حفظ کردهاند مثل مناطق جنوبی ایران بیاندازیم. هنگامی که ایران شروع به توسعه کرد، سعی شد که زنان را از نقش ها و محدودیت های سنتی جدا کنند و آنان را وارد جامعه نمایند.
ایران به دلیل وجود و دارا بودن درآمدهای نفتی و از سوی دیگر بالا بودن میزان این درآمدها در فاصله سال های ۱۳۳۰ش تا ۱۳۵۰ش، شروع به ایجاد زیرساختهای گسترده برای ورود زنان به جامعه میکند. از سال ۱۳۴۰ش به بعد روند اجتماعی نمودن زنان شدت پیدا میکند. پس از وقوع انقلاب اسلامی این روند با سرعت بیشتری به جریان میافتد. اگر موقعیت ایران را با یک کشور در حال توسعه بدون درآمد نفتی مقایسه کنیم، مثلا کشورهای آسیای جنوبشرقی، میبینیم که کشورهای بدون نفت نمیتوانستند به راحتی کشور ما به صورت گسترده، دانشگاه یا سازمانهای بزرگ درست کنند و از طریق این سازمانها زنان را اجتماعی کنند. بنابراین کشورها به دنبال خودمنبعی (self resource) رفتند؛ به این معنا که ظرفیتهای کاری خود را بیش تر کردند تا زنان هم بتوانند از این طریق وارد اجتماع شوند و در نتیجه، هم زنان را از این طریق اجتماعی کردند و هم میزان اشتغال را در جامعه خود ارتقا دادند. نتیجه این که دقیقا در همان سال هایی که ایران دارای درآمد نفتی بالا بود و در واقع امر نه تنها زنان بلکه مردان هم واقعا کار نمیکردند و دچار بیکاری پنهان بودند. کشورهای بدون نفت، مشغول کار سنگین و تمام وقت بودند و از این طریق هم صنعت و اقتصاد خود را فعال کردند و هم زمینه را برای اشتغال جدی زنان فراهم نمودند. بنابراین اجتماعی شدن زنان در ایران از طریق تحصیل اتفاق افتاد، اما در کشورهای بدون نفت، اجتماعی شدن از طریق کار و اشتغال انجام گرفت. تقریبا در همین زمان بود که کشورهای صنعتی فرآیند صنعت زدایی را در سطح جوامع خویش آغاز و طی این فرآیند آرام آرام کارخانه های بزرگ را به کشورهای در حال توسعه منتقل کردند. این امر به چند دلیل اتفاق افتاد:
۱) ارزان بودن مواد اولیه، دستمزد کارگر و دیگر هزینههای تولید در کشورهای در حال توسعه
۲) نبودن سیستم تامین اجتماعی بیمههای مختلف برای کارگر و یا مالیاتهای سنگین
۳) در کشورهای در حال توسعه به دلیل فقدان سیستم دموکراتیک و مردم سالار، اتحادیه های کارگری به شکل قوی وجود ندارد، در نتیجه خطر اعتصاب کارگران و... هم برای کارفرمایان وجود ندارد. در نتیجه کشورهای آسیای جنوبشرقی شروع به تاسیس کارخانه کردند و این کارخانهها شروع به استخدام ضعیف ترین و آسیبپذیرترین اقشار جامعه، یعنی زنان و کودکان کردند.
دلیل استخدام زنان و کودکان دراین کارخانه به صورت مختصر چنین است: نظامها و جوامع مردسالار و پدرسالار بر این اعتقادند که کار زنان به اندازه کار مردان ارزشمند نیست و کار زنان ارزش کمتری به نسبت کار مردان دارد، در نتیجه دستمزد زنان کم تر است و نیروی کار زنان ارازنتر از مردان است. لذا از حدود سال های۱۹۸۰م، زنان شروع به وارد شدن به بازار کار میکنند و پس از مدتی که جایگاه خود را در کارخانهها تثبیت کردند آرام آرام به بیان و درخواست مطالبات اقتصادی خود میپردازند و طلب دستمزد برابر میکنند و سپس به سراغ مطالبات سیاسی و مدنی و... میروند.
در کشورهای نفتی اوضاع این چنین نیست. در کشورهای نفتی اجتماعی شدن زنان دو حالت دارد:
۱) مدل عربی: این مدل شامل کشورهای عربی و آفریقای شمالی میشود. در این کشورها اصولا اجتماعی شدن زنان یا انجام نگرفته و یا بسیار ناقص اتفاق افتاده است. این کشورها توسط درآمد حاصل از فروش نفت، کمبود کار زنان را از بین میبرند.
۲) مدل ایران: در مدل ایران به عکس کشورهای عربی و شمال آفریقا درآمدهای نفتی باعث ورود زنان به عرصههای اجتماعی شده است. چنان که اشاره شد درآمدهای نفتی موجب گسترش دانشگاه ها و موسسات مختلف و ورود زنان به این موسسات شد، اما این اجتماعی شدن به هیچ وجه اقتصادی نبود. در همه زمینه هایی که ارتباطی به بازار کار، اقتصاد واشتغال ندارد حضور زنان به شدت بالاست مثلا امروزه چنان که به وضوح درمییابیم علیرغم این که درحوزه اجتماعی زنان به شدت اجتماعی شدهاند، اما این اجتماعی شدن به هیچ عنوان وارد حوزه اقتصادی نشده است. نرخ اشتغال زنان در ابتدای دوره گسترش درآمد نفتی ایران کمتر از ۵ % بوده است. در چند سال آخر دوره پهلوی یعنی در فاصله سال های ۱۹۷۴م تا ۱۹۷۹م، مقارن با ۱۳۵۲ش تا ۱۳۵۷ش، درآمد نفتی و قیمت نفت تقریبا ۴ برابر شد. این مازاد درآمد نفتی به سیستم شغلی ایران منتقل شد و نرخ اشتغال زنان را از ۹% به ۱۳% رساند. پس از انقلاب اسلامی نرخ اشتغال زنان سقوط میکند. این سقوط هم مثل نرخ اشتغال کاملا به نفت مربوط است. چنان که بالا رفتن درآمدهای نفتی باعث رشد نرخ اشتغال زنان شد پایین آمدن درآمدهای نفتی پس از انقلاب نیز موجب نزول اشتغال زنان شد. البته برخی محدودیت های ایدئولوژیک نیز به این جریان دامن میزد.
روال معمول در کشورهای در حال جنگ این است که اجتماعی شدن زنان و حضور زنان در عرصههای اشتغال در طول سال های جنگ افزایش سریعی پیدا میکند، چرا که مردان به جنگ می روند و فضا برای جضور زنان در عرصه های شغلی ایجاد می شود، اما در ایران و در طی سال های جنگ این اتفاق نمیافتد، چون دولت بازهم به وسیله درآمدهای نفتی خلأ مردان را پر میکند و به زنان اجازه حضور در عرصهای اشتغال را نمی دهد. لذا در دهه ۶۰ هم نرخ اشتغال زنان رشد چشمگیری نمیکند. از ابتدای دهه ۷۰ به دلیل اتمام جنگ، ورود سرمایهای جدید به جامعه و از بین رفتن دلایل ایدئولوژیک، نرخ اشتغال زنان به مرور رو به رشد میگذارد و امروزه این نرخ به حدو ۱۱ تا ۱۲% رسیده است. این نرخ در واقع به این معناست که حدود ۸۰% از زنان جامعه کار نمیکنند.
سیستم اجتماعی شدن غیر اقتصادی زنان در جامعه ایران هم چنان ادامه پیدا کرده است؛ یعنی در جامعه امروز ایران ما زنانی داریم با سطح تحصیلات بالا، مهارتهای بالا، توانایی و قابلیت بالا اما متاسفانه جامعه همان قدر به این زنان امکانات میدهد و همان قدر میدان در اختیار آنان میگذارد که ۴۰ یا ۵۰ سال پیش و ادامه این حالت قطعا برای جامعه ایجاد بحران میکند. مثال این وضعیت را در آمریکای سال های ۱۹۵۰م تا ۱۹۶۰م شاهد هستیم. در آمریکا شاهد ورود گسترده زنان به دانشگاه در طی سالهای جنگ هستیم. چنان که گفته شد در جوامع مختلف وقوع جنگ باعث میشود که موقعیتهای مختلف اجتماعی برای زنان به دلیل حضور مردان در جنگ فراهم شود. در طی سالهای ۱۹۴۵م تا ۱۹۶۰م زنان به طور گسترده وارد دانشگاهها شدند و اندک اندک پس از پایان تحصیلات متقاضی ورود به بازار کار شدند اما به چند دلیل در ورود به بازار کار موفق نبودند:
۱) اتمام جنگ و در نتیجه بازگشت مردان از جبهه ها و پر شدن موقعیتهای شغلی توسط مردان
۲) ایدئولوژی خانواده آمریکایی به زنان اجازه ورود به بازار کار آن هم به طور گسترده را نمیداد. ایدئولوژی خانواده آمریکایی که به American way of life معروف است خانوادهای را به نمایش میگذارد که در آن مرد در بیرون از خانه فعال است، زن خانهدار است و در نتیجه زندگی بسیار مرفه و راحتی دارند. در این ایدئولوژی، زن شاغل تعریف نشده است. این مسئله یعنی عدم اجازه برای ورود زنان به بازار کار، مبنای آغاز جنبش جنسیتی شد.
«بتی فریدن»، فعال جنبش زنان، در آمریکا طی یک پژوهش اجتماعی، پرسشنامه هایی برای زنان ثروتمند و منطبق با الگوی زندگی آمریکایی تهیه کرد و در آن از زنان خواست که به این این سوال پاسخ دهند که آیا خود را خوشبخت میدانند یا نه؟ پس از جمعآوری و بازگشت پرسشنامهها بتی فریدن مشاهده کرد که این زنان اگر چه ثروتمند و ویژگیهای زندگی آمریکایی را دارند اغلب از زندگی خود ناراحت هستند و خود را خوشبخت نمیدانند، چراکه خواهان موقعیت اجتماعی هستند اما جامعه این اجازه را به آن ها نمیدهد.
همین پژوهش برای بتی فریدن مبنای نگارش کتاب «رازهای زنانه» شد. در این کتاب بتی فریدن پیشنهاد میکند که زنان برای دستیابی به موقعیت بهتر میبایست خواهان تبعیض مثبت (positive discrimination) شوند. تبعیض مثبت در واقع مکانیسمی برای گروه هایی است که به صورت معمولی و در روال جاری نمی توانند در جامعه به موقعیت و جایگاه خود برسند. تبعیض مثبت در واقع همان سهمیهبندی است. به عنوان مثال در همین بحث اشتغال زنان، باید قوانینی تصویب شود که تمام سازمان هایی که ایجاد اشتغال میکنند مجبور به قایل شدن سهمیه ویژهای برای اشتغال زنان شوند.
چرا این مدل تبعیض مثبت است؟ چون در واقع اگر وضعیت فعلی ادامه پیدا کند باعث افزایش تنشها و در نهایت ایجاد بحران میشود و این وضعیت، تعادل سیستم اجتماعی را به هم میریزد. اگر در ایران همین سیاست مثبت به اجرا درآید نرخ اشتغال زنان در ۴۰ یا ۵۰ سال آینده از نرخ ۱۲% فعلی به ۴۰% می رسد. البته توجه به این نکته ضروری است که جامعه ما با آمریکا در این جریان یک تفاوت اساسی دارد. تفاوت در این است که آمریکا ظرفیت وجود تیپ جنبش جنسیتی را دارد، اما در ایران به دلایل متعدد فاقد چنین ظرفیتی هستیم.
ما امروزه در حال گذاشتن رسالت کل یک جامعه بر دوش زنان هستیم اعم از آزادیهای مدنی، مشارکتهای اجتماعی و... حال آن که این زنان و جنبشهای زنان، هنوز موفق به احقاق حقوق اولیه خود نشدهاند. در جامعه امروز ایران، مردان کناری نشستهاند و تمامی این بار را بر دوش زنان گذاردهاند.
به نظر بنده، مسئله اصلی زنان امروز ایران به هیچ عنوان برابری جنسیتی با مردان نیست. این نکته را بنده در مصاحبه با تمامی رسانه ها و فعالان زنان گفتهام. زنان امروز ایران میبایست تمام توان و انرژی خود را صرف این کنند که اجتماعی شدن زنان ایران را از حالت غیراقتصادی به اجتماعی شدن اقتصادی تبدیل کنند. مثلا در همین حق حضانت کودکان، پرسش بنده این است: گیریم این حق به زنان داده شد، زنان با کدام پول و کدام درآمد میخواهند خود و فرزندان خود را اداره کنند؟ وقتی در جامعه امروز متاسفانه نه درآمد کافی وجود دارد و نه سیستم تأمین اجتماعی قوی و کارآمد و زنان سرپرست خانوار به فقیرترین و آسیبپذیرترین قشر جامعه ایران تبدیل شدهاند سپردن حق حضانت و گرفتن این حق تنها و تنها فاجعه به بار خواهد آورد، اما اگر تلاش زنان مصروف اجتماعی شدن اقتصادی شد و زنان ایران به مرور صاحب درآمد و توانایی اداره زندگی مستقل را پیدا کردند، آن هنگام بحث هایی مثل برابری جنسیتی یا حق حضانت معنادار خواهد بود.
در پایان به یک معضل دیگر جنبشهای زنان اشارهای گذارد و مختصر خواهم داشت و شرح آن را به وقتی دیگر واگذار خواهم کرد. امروزه فعالیت زنان و جنبشهای زنان، فقط و فقط محدود به مکانیسم قانون گرا شده است و بیشتر در پی این هستند که قوانینی که به نفع زنان را به تصویب برسانند و فکر میکنند با تصویب شدن چنین قوانینی رسالت جنبش زنان انجام شده است. حال آن که بسیاری از مسایل ریشه در فرهنگ ما دارد و با تصویب قوانین کاری از پیش نخواهد رفت.
به عنوان مثال امروزه قوانین بسیاری برای تسهیل ازدواج تصویب شده است اما آیا مسئله ازدواج در ایران امروز حل شده است؟ جوانان امروز عموما مسئولیتپذیر نیستند و نمیخواهند مسئولیت یک زندگی را بپذیرند اما در عوض به قسمتهای صورتی رنگ ازدواج علاقه فراوان دارند، در تصور خود یک عشق آرمانی و رومئو-ژولیتی را متصور هستند بیآنکه بخواهند سختیهای این عشق، تفاوتها، مشکلات زندگی، اداره فرزندان، کار کردن و تامین مخارج خانواده و زندگی را بپذیرند. بنابراین با تصویب قوانین همه مشکلات حل نخواهد شد. در پایان باز هم تاکید میکنم که نرخ اشتغال زنان در جامعه امروز ایران بسیار پایین است و علت العلل این پایین بودن، اجتماعی شدن غیر اقتصادی زنان ایران است و تا این مسئله به صورت صحیح و منطقی حل نشود، کاری پیش نخواهد رفت.
نوشتار حاضر متن سخنرانی دکتر ناصر فکوهی است که در آن به بررسی وضعیت اشتغال زنان در ایران و دلایل پایین بودن نرخ اشتغال زنان در ایران پرداخته است. از نظر فکوهی مهمترین دلیل پایین بودن این نرخ اجتماعی شدن غیر اقتصادی زنان در ایران است.
سخنران: ناصر - فکوهی
خبرنگار: محسن - علائیان
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - تاریخ شمسی نشر ۱۰/۶/۱۳۸۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست