یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
تئاتر در نیمه راه
تئاتر به عنوان هنری برآمده از بطن زندگی و شرایط آن حامل این الزام هنری است که مخاطبانش را به واقعیتهای زندگی و سپس به حقیقتهای ایدهآل آن ارجاع دهد و با قرار دادن تماشاگران در موقعیتها و داستانهای خود زندگی، آنان را به نگرههای نوین و آرزوطلبیهای کمالیافتهتری رهنمون کند.
در کنار این حقیقتها لذت مواجهه، مکاشفه حسی و ذهنی و نیز سرگرم شدن را به آنها ارزانی دارد؛ طوری که تماشاگر از لحاظ روحی و روانی در فضای مفرحتر و همزمان اندیشمندانهتری قرار بگیرد.
نوع ژانر نمایش هم در شرایط و موقعیتهای گوناگون زندگی اجتماعی متفاوت است و کاربری هر کدام به نیازهای فرهنگی و روحی و روانی جامعه برمیگردد؛ اما یک الزام اساسی در همه حال وجود دارد؛ لازم است مایه اعتلای روحی و احیای نیروها و عوامل حیاتبخش زندگی شود.
ولی چرا این اتفاق مهم در حوزه تئاتر کشور ما رخ نمیدهد یا به ندرت با آن روبهرو هستیم، جای پرسش دارد.
یکی از علل عمده ضعف تئاتر ایران، فاصله گرفتن محتوا و مضمون نمایشها از تمها و موقعیتهای خود زندگی است. نمایشهایی که روی صحنه اجرا میشوند، همانند نویسندگان آنها دچار ازخودبیگانگی و جدا افتادگی شدهاند.
وقتی موضوع یک نمایش هیچ ارتباط و سنخیتی با زندگی مردم ندارد، این به آن معناست که تئاتر از چرخه زندگی خارج شده و به وضعیت عینی و واقعی مردم و آرمانها و ایدهآلهای آنان بیاعتناست.
باید یادآور شد که گاهی این موضوع بالاجبار به ممیزی و بازبینی نمایش ارتباط پیدا میکند؛ یعنی موضوع بازبینی متون و حساسیت منفی بازبینان به رویکردهای اجتماعی و عمدتا سیاسی متون نمایشی نیز یکی از آفتهای ضدفرهنگی، ضد هنری و ضدمردمی است که زبان تئاتر را برای گفتگو با مردم الکن میکند یا آن را به لالی و گنگی میکشاند و این در درازمدت به روح و روان و فرهنگ جامعه صدمات جبرانناپذیری میزند؛ زیرا هنر در چارچوب ساختار موضوعیاش بیشتر به طور غیرمستقیم کژراهگیها و کژاندیشیها و اعمال و شرایط غیرانسانی زندگی موجود را آسیبشناسی میکند و در حقیقت یکی از عوامل تطهیرکننده جامعه محسوب میشود.
تئاتر به طور همزمان و همامیخته لذت حاصل از حسآمیزی، اندیشهورزی و سرگرم شدن را به همراه دارد و تجمیع این ۳ ویژگی الزامی است؛ خلاصه کردن تئاتر در یکی از این خصوصیات به آن آسیب میزند و چهبسا به بیهودهگویی و بیهودهنمایی بینجامد.
ضمنا به علت تفاوتها، ناهمگنی فرهنگها و اختلاف در رویکردهای هنری جوامع مختلف، گاهی در خود هنر برای جوامع آسیبپذیر، آسیبهایی هم هست، اما این به آن معنا نیست که فواید فرهنگی آن نادیده گرفته شود.
تئاتر بدون مخاطب نمیتواند موجودیت داشته باشد، لذا نویسنده و کارگردان و حتی بازیگران باید مخاطبانشان را خوب بشناسند و این ارتباط مستقیم و تنگانگی با شناخت نیازهای روحی روانی و نیز آگاهی از وضعیت اجتماعی مردم دارد. ضمنا هنر و مخصوصا تئاتر در سلامتی روح و روان جامعه نقش مهم و انکار ناپذیری ایفا میکند.
علاوه بر کمک به خودآگاهی اجتماعی و ترویج ارزشهای انسانی، به جلوههای شادیبخش و مفرح زندگی نیز نظر دارد. به همین دلیل هم هست که در نمایش کمدی با زیر مجموعهای از ژانرهای گوناگون روبهرو هستیم که به اقتضای تعریف و کاربری نمایشی هر کدام نگاه و نگرهای کمیک به واقعیتهای متناقض و خندهآور زندگی دارند.
نمایشهای کمدی چرایی و چگونگی حادث شدن رخدادها را با رویکردی تعاملآمیز نشان میدهند.
ضمنا برخی نمایشهای کمدی اساسا فقط با محوریت سرگرم کردن و خنداندن مردم شکل گرفتهاند تا یکی از مابهازاهای فراموششده یا حذف شده مهم از زندگی مردم را که همان شادی و خنده است به زندگی آنان برگردانند؛ یعنی حداقل انسان را در محدوده تعریف بیولوژیکی و طبیعی زندگی سلامت و سرپا نگه دارند.
● جایگاه نمایشهای بومی
تئاتر در کشور ما بیشتر توجهی به مردم ندارد و طبق سلایق ذهنی و عاطفی خود نویسندگان و کارگردانان پیش میرود که حتی در همین حوزه هم به علت محدودیت آگاهیها و کمتجربگی دستاندرکاران آنها چندان موفق نیست. در میان نویسندگان و کارگردانان میتوان فقط به چند نفر شناخته شده امیدوار بود. هر چند این تعداد کم هرگز جوابگوی جمعیت بالای ۷۰ میلیونی جامعه مان نیستند. ضمنا تئاتر کشور ما عمدتا در تئاتر پایتخت خلاصه شده و چندان توجهی به تئاتر شهرستانها نمیشود.
هر ملتی با اتکای به آداب و رسوم و فرهنگ خاص خود و ارتقای آن زنده است و هنر، مخصوصا هنر تئاتر در تحقق این مهم نقش بسزایی دارد. ضمنا هر جامعهای در کنار ژانرها و گونههای نمایشی غیربومی دارای نمایشهای خاص خود است.
در کشور ما نیز ژانرهای نمایشی بومی معینی وجود دارد که ظرفیت و پتانسیل محتوایی و نمایشی بالایی دارند، مثلا نمایش روحوضی یا تختحوضی که به نمایش سیاهبازی هم معروف است ، همه جلوهها و جنبههای روشنگرانه و شادیبخش زندگی را در خود دارد؛ ضمن آنکه میخنداند و مفرح است ، هشدارهای اجتماعی هم میدهد و شرایط را با جسارت آسیبشناسی میکند. مهمتر اینکه این قابلیت را هم داراست که با ارجاع به زمان و مکان و وقایع اجتماعی و تاریخی زمان اجرای خود پیش برود؛ یعنی به طور مستقیم و بیواسطهای بلافاصله وارد زندگی فرهنگی و اجتماعی مردم میشود و جزو فضای روحی و روانی آنان میگردد.
نگاهی به گذشته نمایش سیاهبازی نشان میدهد یک ژانر نمایشی تا چه حد میتواند با نیازهای جامعه همخوانی داشته باشد. این نمایش بنا به الزامات زندگی اجتماعی، هنری و روحی و روانی مردم جامعه ما شکل گرفته و بیش از آنکه تعمدی باشد، نمایشی خودجوش است.
در اعیاد، مراسم شادیبخش مناسبتی و غیرمناسبتی و در مجالس عروسی، بخشی از برنامه مردم به اجرای این نمایش اختصاص مییافت و همراه آن گروه نوازندگان با اجرای موسیقی و براساس ملودیهای گوناگون و تصنیفها و ترانههای مورد علاقه مردم نمایش را همراهی میکردند.
هدف اساسی اجرای نمایش سیاهبازی، معطوف کردن ذهن و احساس تماشاگران به تناقضات موجود در شرایط اجتماعی زندگی آنها بوده است و چون این تناقضات به دیگر موضوعات فرهنگی، اخلاقی و شرایط روحی و روانی مردم ارجاع داده میشد، ظرفیت بسیار بالایی برای خنداندن جمع داشت. مردم پذیرفته بودند که این نمایش بخش جداییناپذیری از مراسم شادیبخش و جزو تقویم زندگی و نیز اصلی از اصول فرهنگی و سنتی آنهاست.
این نمایش گرچه بابسته شدن تئاترهای لالهزار و کم رونق شدن تئاتر برای مدتی از رونق افتاد؛ اما به همت تعدادی از نویسندگان و کارگردانان توانست با کاربری محدودی به طور جنبی و در حاشیه نمایشهای دیگر به بقای خود ادامه دهد و از بین نرود. علت آنهم ظرفیت زیاد این نمایش برای اندیشهورزی و شادی و تفریح همزمان مخاطبان است که میزان گیرایی و جذابیت آن را بمراتب از کمدی دلارته هم افزونتر کرده است.
گفتنی است که این نمایش گرچه عمدتا محبوب عامه و مردم کوچه و بازار است، اما از چنان جذابیتی برخوردار است که حتی اقشار روشنفکر و تحصیلکرده هم از تماشای آن لذت میبرند. حالا این پرسش پیش میآید که چرا طی سالیان گذشته به نمایش سیاهبازی یا روحوضی که محبوب خاص و عام است، آن طور که باید اهمیت داده نشده است.
● محدودیتهای سیاه و اسرافکاری مدرن
خوشبختانه تئاتر سنگلج اخیرا بخش عمدهای از اجراهای خود را به نمایش سیاهبازی اختصاص داده و این اقدامی موثر و درخور است؛ به شرطی که بازبینان نمایشها به دلایلی که به حوزه تئاتر مربوط نمیشود، برای محتوای اجتماعی هنری نمایشها محدودیتهای ناروا قائل نشوند.
چنین محدودیتهایی بخشی از زیباییها و شادیهای موجود در نمایشها را ضایع و زایل میکند و در نتیجه، از مطلوبیت و مقبولیت به اثبات رسیدهاش به مرور میکاهد.
مردم حق دارند به سالنهای تئاتر که سالمترین مکانهای فرهنگی کشور محسوب میشوند، بروند و در کنار مشکلات و رنجهای روزمره زندگیشان سهمی هم از شادیها داشته باشند. تحقق این مهم، همیاری مراکز فرهنگی و دولتی و نیز تلاش هرچه بیشتر نویسندگان و کارگردانان تئاتر را میطلبد.
میتوان حتی در این زمینه فرهنگسازی کرد.
چرا باید برای انجام یک مراسم عروسی چندین میلیون تومان صرف هزینه شام در یک هتل خاص بشود، آیا بهتر نیست همیشه ۲ یا ۳ نمایش سیاهبازی روی صحنه باشند و حداقل به مردم پیشنهاد شود برای شادی هرچه بیشتر مراسم شادیبخش زندگیشان یک شب هم مهمانانشان را به سالن اجرای چنین نمایشهایی دعوت کنند و از این طریق پیوندی را که در گذشته بین این مراسم و نمایش تخت حوضی بوده است، به شکل نوینی احیا کنند و یا اساسا همانند گذشته خود گروه نمایشی را برای اجرای نمایش به مجلسشان دعوت کنند.
این کار را حتی مراکز و بنگاههای اقتصادی و تولیدی کشور هم میتوانند انجام بدهند. هر دو سه ماه یکبار با اجرای این نمایش در محیط کارخانه یا حوزه کاریشان به ایجاد یک فضای مفرح و انسانی کمک کنند. میشود حتی از اینهم فراتر رفت و با اجرای چنین برنامهای در اداراتی مثل آموزش و پرورش و دانشگاهها در طول سال، آن را جزو برنامه هنری و تفریحی دانشآموزان و دانشجویان و دیگر پرسنل قرار داد.
فراموش نکنیم که تئاتر و مخصوصا نمایش کمیک، انتقادی، مفرح و مقبولیت یافتهای مثل نمایش سیاهبازی میتواند تا حد قابل توجهی روح زندگی و نشاط را در جامعه فزونی بخشد و سهمی هم در همگرایی ذهنی و عاطفی مردم با هویت فرهنگی و ملیشان داشته باشد.
● تئاتر خود زندگی است
یکی دیگر از علل کمرونقی و جداافتادن تئاتر از زندگی مردم شناخت کافی نداشتن نویسندگان و کارگردانان تئاتر از هنر تئاتر و الزامات آن است. برخی میاندیشند هر چیزی که روی صحنه برود و به اجرا درآید، نمایش است و معنی تئاتر و نمایش را با برداشت عوامانه نشان دادن صرف اشتباه گرفتهاند. این گروه به عملگرایی مبتلا هستند و فقط به رخداد فیزیکی اجرای روی صحنه اهمیت میدهند، لذا نمایش را تا حد یک بازی تفننی یا جلوهدهی تنزل میدهند.
تئاتر چون از زندگی و بطن شرایط متفاوت و متغیر آن نشات میگیرد، همانند خود زندگی نیاز به جامعیتی در خور و آگاهی و شناخت همه جانبهای دارد؛ زیرا حوزههای گوناگونی مثل تاریخ، جامعه شناختی، روانشناختی ، زیبایی شناختی، فلسفه و حتی زبان شناختی را در برمیگیرد، هر پدیده، حادثه یا پرسوناژی روی صحنه باید به طور همزمان بیانگر همه این شاخصهها باشد. اما نباید فراموش کرد که در نمایش کمدی میتوان از برخی از این ویژگیها عدول کرد و الزامی دائمی برای کاربری همه این شاخصهها نیست، بلکه بستگی به نوع کمدی دارد.
حسن پارسایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست