جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

گوهری کمیاب به نام «خویشتنداری»


گوهری کمیاب به نام «خویشتنداری»

افزایش خویشتنداری در افراد باعث کاهش ناهنجاری ها و تنش های اجتماعی می شود

نیاکان‌مان درباره‌اش قصه‌های فراوان نوشته‌اند، مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های‌مان، حکایت‌های بسیار در وصفش گفته‌اند و چه بسا شعرها که شاعران در ستایشش سروده‌اند. این ویژگی، روزگاری خصلت پهلوانان‌ و بزرگانی بود که الگوی مردم می‌شدند، یک روز علی ابن‌ابیطالب(ع)‌ خشمش را به بند می‌کشید، زمانی مالک اشتر دشنام مشتی غریبه را بی‌جواب می‌گذاشت، روزی پوریای ولی سر را به زیر می‌انداخت و دست و دلش را مهار می‌کرد و در ماجرایی دیگر، پهلوان تختی سکوت می‌کرد حالا اما «خویشتنداری» گوهری نایاب است که کمتر کسی دستش به آن می‌رسد.

خویشتنداری از آن دست ویژگی‌ها نیست که در گذر زمان، روی مرز نسبی‌شدن ‌بلغزد و رنگ ببازد یا معنایش عوض شود یا روزی محبوب و روزی دیگر مذموم ‌شود، بلکه خصیصه‌ای است همیشه مثبت و مورد قبول که البته عمل‌کردن به آن ساده نیست و مهارتی اکتسابی است که برای به دست‌آوردنش باید تلاش کرد.

خویشتنداری در حوزه زندگی فردی روحیات شخصی و روابط با نزدیکان در محیط‌های خصوصی نظیر خانه را در بر می‌گیرد. در حوزه اجتماعی نیز مراودات جمعی و شئون زندگی شهروندی با فضیلت خویشتنداری مرتبط است. اگر خویشتنداری فردی را در مقابل رفتارهای پرخاشگرانه و هیجانات منفی در نظر بگیریم چنین فضیلتی می‌تواند هم اکتسابی و هم ذاتی باشد یعنی برخی افراد ذاتا خونسرد و آرامند و کمتر پیش می‌آید عصبانی و پرخاشگر باشند.

بخش اکتسابی نیز به شرایط زندگی، مسائل و مشکلات رفتاری، کمبود مهارت‌های ارتباطی و ضعف در تعامل با محیط و دیگران بازمی‌گردد.

اگر بخواهیم تصویری از افراد خویشتندار ارائه دهیم باید گفت آنها مرافعه نمی‌کنند، به سرعت هیجانی نمی‌شوند، قضاوت شتابزده نمی‌کنند، صبورند، زیاد از مشکلات‌شان سخن نمی‌گویند، غر نمی‌زنند، چیزی را برای خودشان عقده نمی‌کنند و احترام به دیگران را در اولویت قرار می‌دهند.

پرخاشگر‌ها هم با خودشان مشکل دارند و روح و شخصیت‌شان را می‌فرسایند و هم با دوستان، نزدیکان و افراد خانواده‌شان که با طغیان نفس آنان آشنایند.

دکتر شیوا علیپور، متخصص علوم تربیتی ضعف خویشتنداری افراد را باعث مخدوش‌شدن بهداشت روان در خانواده می‌داند و در این باره توضیح می‌دهد: «پرخاشگری و رفتارهای آنی منفی نظیر غرزدن، ایرادگیری، گیردادن و... نظام منطقی ارتباطات در خانواده را تهدید می‌کند و گاهی به کلی از بین می‌برد. در برخی خانواده‌ها ارتباط همسر و فرزندان با پدر خانواده در حد امور ضروری است و عملا از ارتباط عاطفی و منطقی خبری نیست. برای نمونه فرزند نمی‌تواند مشکلات و دلمشغولی‌هایش را با پدر در میان بگذارد و از مشاوره و حمایت وی برخوردار شود. در حقیقت، رفتارهای نادرست ناشی از پرخاشگری لفظی یا پذیرش پایین پدر موجب می‌شود اعضای خانواده روابطشان را با وی در محدوده‌ای بسته و صرفا براساس مراعات یکطرفه تعریف کنند و به صورت دائمی از بی‌چیزی او در هراس باشند. البته مادر یا فرزندان نیز می‌توانند چنین شرایطی داشته باشند.

اولین نتیجه زیر پا گذاشتن خویشتنداری، از بین‌رفتن فرهنگ گفت‌وگو در خانواده است و اگر رفتارهای ناشی از پرخاشگری و طغیان نفس پیشرفت کند باید در خانواده انتظار بحران داشت. از نتایج ضعف خویشتنداری بویژه در محیط خانواده می‌توان به بروز مشکلات روانی در فرزندان و رشد رذایل اخلاقی نظیر بددهنی و بی‌احترامی نسبت به دیگران در آنان، شکل‌گیری عقده‌های روانی و زمینه‌های بزهکاری، ضعف اعتماد به نفس، از بین‌رفتن امنیت و آرامش روانی و... اشاره کرد. این کارشناس درباره اهمیت و نقش خانواده در دنیای امروز می‌افزاید: «در زندگی پیچیده و پرمشغله امروزی فرض بر این است که باید محیط خانه جایی برای روابط عاطفی‌، آرامش و ملاطفت، صمیمیت و عاری از تنش و پرخاشگری ‌باشد.

هنگامی که در خانواده از خویشتنداری خبری نباشد کوچک‌ترین مشکل به مرافعه لفظی کشیده می‌شود و خانه به محلی برای تهدید، شاخ و شانه‌کشیدن و تحقیر تبدیل می‌شود. مشکلات اجتناب‌ناپذیرند و در خانه باید ظرفیت روانی کافی برای فراغت و رهایی از فشار و استرس محیط بیرون وجود داشته باشد.

علم روان‌شناسی خانه‌های ناآرام را محل تولد و پرورش بزهکاران آینده معرفی می‌کند و باید پذیرفت اگر فردی در خانه آرامش و سلامت روانی نداشته باشد هیچ جای دیگر نخواهد داشت و شاید تمام عمر به دنبال آرامش بگردد و نیابد!

دلایل پرخاشگری از نظر علیپور بیشتر ذاتی است تا وابسته به شرایط. او می‌گوید: همه افراد با مشکلات و موقعیت‌های تنش‌زا مواجه می‌شوند. آنچه اهمیت دارد نحوه برخورد با مشکل و مدیریت بحران است که از ویژگی‌های درونی فرد ناشی می‌شود. افراد کم‌ظرفیت در برابر هر مساله کوچکی اختیار از کف می‌دهند و شروع به پرخاشگری می‌کنند. واکنش افراد به روحیات و خلقیات آنان بستگی دارد که آن هم از متغیرهای بسیاری ناشی می‌شود که از تربیت خانوادگی تا سطح معلومات، نوع نگرش و مهارت‌های رفتاری را در بر می‌گیرد. در حقیقت موقعیت بد برای همه بد است، اما برخی افراد با واکنش‌های هیجانی و عصبی آن را بدتر می‌کنند و قضاوت دیگران درباره ناخویشتنداری خود را برمی‌انگیزند.

● همزیستی مسالمت‌آمیز

خویشتنداری در حوزه اجتماعی ابعاد وسیع‌تری می‌یابد و می‌توان آن را معادل ادب اجتماعی دانست. اگر به دنبال معنای دقیق‌تری بگردیم می‌توان همزیستی مسالمت‌آمیز یا آنچه در فرهنگ ایرانی مردم‌داری نامیده می‌شود را جایگزین کرد. قانونمداری و رعایت حقوق دیگران ویژگی‌ اصلی یک جامعه خویشتندار است. در چنین اجتماعی، تنش‌ها، بی‌قانونی‌ها، هنجارشکنی‌ها و درگیری به حداقل می‌رسد و همه خود را متعهد می‌دانند حقوق دیگران را رعایت کنند و اصول زندگی جمعی را به فرزندان و اطرافیان‌شان بیاموزند و تذکر دهند. در جامعه امروزی ما بویژه در کلانشهرها شهروندان هر روز با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند که جزو ویژگی ذاتی زندگی شهری نبوده بلکه بر آن تحمیل شده است. فرهنگ رانندگی ما و حاشیه‌های رنگارنگش که گاه جان را به لب می‌آورد، بداخلاقی‌هایی که شهروندان در خیابان، اداره‌ها، محیط کار، بانک‌ها، اماکن عمومی، صف‌ها و... با آن مواجه هستند و دعواهای همسایگی و آپارتمان‌نشینی بخشی از ناهنجاری‌های جامعه شهری است که در ناخویشتنداری شهروندان ریشه دارد و می‌تواند اصلا وجود نداشته باشد.

نکته: واکنش افراد به روحیات و خلقیات آنان بستگی دارد که آن هم شامل متغیرهای بسیاری ازجمله تربیت خانوادگی، سطح معلومات و مهارت‌های رفتاری‌شان می‌شود

آنچه در جامعه ما ضعف فرهنگ شهروندی نامیده می‌شود و در هر موضوع اجتماعی می‌توان ردپای آن را دید در حقیقت ضعف خویشتنداری شهروندان در موقعیت‌هایی است که باید با چشمپوشی از خواست خود، حقوق دیگران را رعایت کرد. از حوزه ادب انسانی و شهروندی خارج نشد، اصول زندگی جمعی را زیرپا نگذاشت و به قانون احترام گذاشت.

ادب اجتماعی در جامعه ما تا حدی مخدوش است و متخصص علوم تربیتی درباره نشانه‌ها و دلایل چنین وضعیتی می‌افزاید: مرافعه لفظی در فرهنگ رانندگی بویژه در شهر شلوغی نظیر تهران دیگر یک اتفاق نیست و متاسفانه به عرف تبدیل شده است. بعید است سوار بر خودروی شخصی یا تاکسی و اتوبوس باشیم و در طول روز حرف زشتی به گوش‌مان نخورد. بسیاری افراد هنگامی که پشت فرمان خودرو می‌نشینند، گویی روحیه دیگری می‌یابند و برای مثال به خود اجازه می‌دهند در صورتی که رانندگی فردی دیگر را نپسندیدند به وی القاب توهین یا تحقیرآمیز نثار کنند.

چنین فرهنگی از ضعف خویشتنداری اجتماعی در شئون شهروندی حکایت دارد و این‌که اصول زندگی شهرنشینی در بسیاری افراد شکل نگرفته و رشد نیافته است. ضعف آموزش‌های شهروندی و اعتمادسازی میان شهروندان و مسئولان، کمرنگ‌شدن حس تعلق و یکپارچگی اجتماعی و همچنین تعهد شهروندی می‌تواند دلایل اصلی چنین رفتارهایی باشد.

این ناخویشتنداری‌ها در زندگی اجتماعی مدام تولید و بازتولید می‌شود و به صورت یک امر بدیهی و اجتناب‌ناپذیر و در حقیقت بخشی از فرهنگ عرفی جامعه درمی‌آید، مگر این‌که چرخه آموزش به کار بیفتد و تحول آغاز شود.

این آموزش باید همه‌جانبه باشد و در خانواده، نظام آموزش و پرورش رسمی، دانشگاه‌ها، برنامه‌های مدیریتی شهری و... ایجاد و پیگیری شود. بنا به تجربه در جامعه ما نقش رسانه برای آموزش و فرهنگسازی بسیار تعیین‌کننده محسوب می‌شود و طبیعتا انتظار از رسانه‌ها بیشتر است. آموزش‌ها هنگامی که نهادینه و درونی شود، نوعی از نظم اجتماعی را برقرار می‌سازد که احترام به آنها هم ضروری به نظر می‌رسد و هم نارضایتی و تنش درونی را در پی ندارد. در هر شهری ممکن است اتوبوسی دیر به ایستگاه برسد، خودرویی از چراغ قرمز عبور کند یا جلوی عابربانک صف تشکیل شود. مساله مهم واکنشی است که افراد بنا به تربیت درونی و فرآیند اجتماعی شدن نسبت به این ناهنجاری‌ها نشان می‌دهند. آیا خویشتنداری خود را حفظ می‌کنند یا شروع به پرخاشگری می‌کنند و نظم موجود را به مخاطره می‌اندازند؟

● اختیار از کف ندهیم

بیشتر کسانی که دستشان به جنایت ناخواسته آلوده شده در توصیف حالت خود حین ارتکاب جنایت خشم فزاینده را آخرین حس درونی‌شان معرفی کنند. چه زندگی‌ها که به دلیل یک لحظه خشم کنترل نشده بر باد رفته و چه بسیار افرادی که در موقعیت‌های تنش‌زا در معرض تباهی قرار گرفته‌اند.

حضرت علی(ع)‌ می‌فرمایند: شیرین‌تر از خشم نیافتم، هنگامی که آن را فرو خوردم.

فرو بردن خشم و حفظ خویشتن از وسوسه قدرتمند شیطان که هنگام خشم اوج می‌گیرد مهارتی است که باید آن را آموخت و تمرین کرد. زندگی صحنه رقابت خیر و شر است و در تقابل دیو قدرتمندی همچون خشم فقط انسان‌هایی که روح خویش را پالایش و مجهز کرده باشند، جام پیروزی سر می‌کشند.

امام محمد غزالی خشم را دیوی می‌داند که از جنبه حیوانی آدمی ناشی می‌شود و راه رسیدن به آرامش و سکون را کنترل این دیو و سوارشدن بر گرده‌اش معرفی می‌کند. به اعتقاد وی، این دیوها که در معیت جنبه حیوانی در انسان موجودند در حقیقت وسایلی برای رسیدن به سعادت هستند و به تعبیر او می‌توان آنها را رام کرد و به واسطه آنها راه تعالی را پیمود و این امکانی است که ناخویشتندارها از آن محروم می‌مانند.

امین رحیمی