جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا

قبض و بسط سیاست بین الملل


قبض و بسط سیاست بین الملل

بر هم خوردن موازنه های سیاسی ـ امنیتی در بسیاری از مناطق ژئولیتیکی جهان, مشکل بزرگی به نام عدم ثبات و ژلاتینی بودن عرصه بین المللی را در تمامی حوزه های زیست اجتماعی به دنبال داشته است

بر هم خوردن موازنه‌های سیاسی ـ امنیتی در بسیاری از مناطق ژئولیتیکی جهان، مشکل بزرگی به نام عدم‌ثبات و ژلاتینی بودن عرصه بین‌المللی را در تمامی حوزه‌های زیست‌اجتماعی به دنبال داشته است. جنگ‌های خونین داخلی و خارجی در منطقه خاورمیانه، چالش‌های هویتی در اروپای شرقی و حوزه بالکان، گرایش گریز از مرکز در منطقه آمریکای لاتین، رشد سرسام‌آور اقتصادی در شرق و جنوب آسیا در مقابل رکود ـ تورم در کشورهای کنونی سرمایه‌داری شمال و گرایش مفرط هژمونی بین‌المللی جهت استفاده از نکات ضعف رقبا و خروج از بن‌بست‌های خودساخته موجب شده است تا معضلات پیش‌بینی نشده‌ای در نظام بین‌المللی ظهور کند. طرح مباحث ماقبل مدرنیته و تا حدودی مختص دوران فئودالیسم از جمله چالش‌های قومی ـ مذهبی و تجزیه‌طلبی در واحدهای ملی تثبیت‌شده قبلی که به‌طور متناوب از سوی غرب و دشمنان تمدن یک‌دست سفید آنان به کار گرفته می‌شود، اوضاع بین‌المللی را به سمت موقعیت ناخوشایندی سوق داده است.

به نظر می‌رسد که در وضعیت فعلی دو تفکر مسلط بر چینش سیاسی پرتنش کنونی که همانا رویکرد نولیبرالیستی و بنیادگرایی می‌باشد، با گذر از مناسبات بهنجار و معاهدات مبتنی بر اشتراک جمعی، زمینه را برای یک بازی باخت ـ باخت برای جامعه بشری فراهم کرده‌اند. برای اثبات و بررسی این موضوع می‌توان به دو موقعیت تقریبا مشابه در چند منطقه کاملا متفاوت ژئولیتیکی و همچنین برخورد دوگانه با این وضعیت‌ها توجه کرد. حملات مرگبار بنیادگرایان اسلامی در منطقه خاورمیانه به اقلیت‌های مسیحی و حمایت نولیبرالیسم غربی از تجزیه‌طلبی در بالکان و آمریکای لاتین، کاملا واجد یک پیام مشابه و هم‌جهت خواهند بود. روز شنبه ۲۱ ژوئن خبرگزاری‌های معتبر بین‌المللی خبر از حمله مسلمانان خشمگین به روستاهای واقع در استان «قیوم» مصر به بهانه ربودن یک زن مسیحی تازه مسلمان شده دادند. البته از هفته‌ها قبل میان اکثریت مسلمان در جامعه مصر و اقلیت مسیحیان قبطی این کشور عربی ـ آفریقایی زدوخورد و چالش وجود داشته است و مسئله این زن مسیحی و مسلمان شده فعلی تنها بهانه‌ای برای وقایع اخیر بوده است. قبل از آن نیز در عراق، بعد از حمله آمریکا به این کشور، همواره اقلیت مسیحی زیر فشار و تهدید دائمی جوامع مسلمان، که حتی در درون خود نیز درگیری‌های خونینی دارند، قرار گرفته و از سال گذشته نیز چندین‌بار در نوار غزه خبرهایی از حمله به کلیساها و منازل مسیحیان گزارش شده بود. جنگ‌های بالکان در دیروز و آتش زیر خاکستر کنونی در خصوص استقلال کوزوو و نقض قوانین و معاهدات بین‌المللی در این خصوص در واقع جنگ اعمال هژمونی در محیط ژئولیتیک با بهره‌گیری از تفاوت‌های قومی ـ مذهبی می‌بایست به حساب آید.

بار دیگر باید سفر کرد و این‌بار به سوی آمریکای لاتین، جایی که گفته می‌شود حوزه ژئوپلیتیکی انحصاری ایالات متحده خواهد بود. فقر وحشتناکی که به جهت سیاست‌های کاملا اشتباه بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و اعمال اراده واشنگتن برای حمایت از دیکتاتورهای منطقه‌ای و دولتمردان نالایق قبلی بود در یک مقطع کوتاه موج چپ‌گرایی و ظهور قدرت‌های خارج از تمایل آمریکا را دامن زد. ویروس کوبایی کاسترو (به زعم رهبران واشینگتن) این‌بار با گرایش مفرط به آمریکای لاتین به سمت انقلاب‌های بولیواری «هوگو چاوز، اوو مورالس و کوردوبا» در ونزوئلا، بولیوی و اکوادور را بر مسند قدرت نشاند. در اینجا نیز نومحافظه‌کاران ساکن در کاخ سفید به جای ریشه‌یابی منطقی این موج و سونامی ایجاد شده با استفاده از راهی اشتباه که در آینده می‌تواند منطقه را به آتش و تنفر قومی ـ مذهبی بکشاند، سعی در بر هم زدن موازنه‌ها در کوتاه‌مدت، برای خروج از بن‌بست موجود کرده‌اند. روز یک‌شنبه ۲۲ ژوئن استان ثروتمند «تاریخا» که گفته می‌شود بیش از ۸۵ درصد از ذخایر گاز طبیعی کشور فقیر بولیوی را در خود جای داده است در طی یک همه‌پرسی رای به خودمختاری داد. دو ماه قبل از این نیز هوگو چاوز رسما اعلام کرده بود که ایالات متحده سیاست تجزیه کشور ونزوئلا را در دستور کار خود قرار داده است. این در حالی است که بنا بر گزارش سازمان ملل متحد بیش از سه میلیون کشاورز کلمبیایی توسط دولت این کشور که متحد درجه اول واشنگتن در قاره آمریکا می‌باشد از سکونت‌گاه‌های اولیه خود رانده شده و در حاشیه شهر‌های بزرگ از جمله بوگوتا پایتخت در اردوگاه‌های موقت اسکان داده شده‌اند. در همین گزارش قید شده است که این آوارگان توسط «جوخه‌های مرگ» همپیمان دولت به بهانه مبارزه با جنبش مخالف «فارک» تحت شکنجه و کشتار قرار گرفته و در معرض مصائب بزرگ انسانی از قبیل فقر، عدم‌بهداشت، طلاق و بی‌سرپرستی، اعتیاد، بردگی جنسی، قاچاق انسان و اندام، خشونت و قاچاق مواد مخدر قرار دارند. مشابهت‌هایی که در خصوص مشکلات کنونی خاورمیانه، بالکان و آمریکای لاتین وجود دارد و سرنوشت شکست‌خورده این سیاست‌های غیردموکراتیک که واقعیت تمدن ستیز خود را در خاورمیانه نشان داده است می‌بایست به عنوان درس بزرگی مورد توجه قرار گیرد. هرگز برای رسیدن به اهداف کوتاه‌مدت نباید توازن‌های متعارف و منطقی اجتماعی - سیاسی را در مناطق ژئوپلیتیکی به هم زد چراکه تجربه نشان داده است که بدون وجود یک بدیل برتر و انسانی‌تر هرگونه ساختارشکنی می‌تواند تبعات خطرناکی داشته باشد.

به هر حال می‌توان در خاورمیانه زیست و با اشغال و سلطه مخالف بود بدون اینکه لباس بنیادگرایی و خشونت‌طلبی را به تن داشت و همچنین می‌توان لیبرال اروپایی ـ آمریکایی بود بدون اینکه برای اهداف خود از تجزیه‌طلبی و دامن زدن به تنفرهای قومی ـ مذهبی استفاده کرد، با امید و هراس به چنین آینده خاکستری که هم‌اکنون وجود دارد می‌بایست نگریست.

اردشیر زارعی قنواتی