جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

همه دروازه های شهر


همه دروازه های شهر

از آن روزی كه شاه طهماسب به گرد شهر كوچكی به نام «طهران» دیواری كشید و خندقی, به تدریج این ده كوچك در نظرها جلوه گر شد نه طهران شهری صاحب نام و معروفی بود و نه شاه طهماسب چندان دلبسته آن

از آن روزی كه شاه طهماسب به گرد شهر كوچكی به نام «طهران» دیواری كشید و خندقی، به تدریج این ده كوچك در نظرها جلوه گر شد. نه طهران شهری صاحب نام و معروفی بود و نه شاه طهماسب چندان دلبسته آن. بلكه مسافرت های گاه و بیگاهش به شهرری، این شهر را مانند منزلگاهی برای زدودن غبار راه در نظرش ارج و قرب بخشید و از آن روز این شهر كه مردمانی صلح طلب و به دور از جنگ افروزی داشت را جلوه ای بخشید. چندین سال بعدتر كریمخان و لطف علی خان هم بر این شهر كوچك چیزهایی افزودند. اما هنگامی كه آغامحمدخان سرمست از پیروزی اش در برابر خاندان زند تصمیم به راه اندازی تاج و تخت گرفت، بلافاصله طهران این شهر كوچك نظرش را جلب كرد. او در طهران حكومتش را آغاز كرد. آغامحمدخان هیچ گاه تصور نمی كرد كه شهر كوچكی مانند طهران مركزی بزرگ بشود برای حكومت پر جاه و جلال و جبروت نوادگانش و سرنوشت آن تبدیل شود به شهری كه روزگاری پایتخت كشوری وسیع باشد و جمعیتی ۱۲ میلیونی را در خود جای دهد. اما این اتفاق افتاد.

شهری كه روزگاری در پناه خندق ها و دیوارهای بلند مساحتی در حدود هفت كیلومتر مربع داشت، در روزگار ناصر الدین شاه سه برابر شد. جمعیت آن زیاد شد و شهر به ناچار توسعه یافت. بنابراین ناصر الدین شاه هسته اولیه ابرشهری را پی ریخت كه امروزه در دامان البرز مساحتی ۸۰۰ كیلومترمربع یافته است. او با خراب كردن دیواره های شاه طهماسبی و پر كردن خندق های شهر، آن را گسترش داد و حدودی جدید برای آن مشخص كرد. شهر جدید كه دیگر پایتخت كشور نامیده می شد، بزرگتر شد و مردم آن بیشتر شدند و روز به روز بر آن افزوده شدند. تهران سیمای دیرین خود را فرو گذاشت و چهره ای تازه یافت. شاید از این رو بود كه ناصر الدین شاه برای تعیین حدود پایتخت و مصون كردن آن از دست راهزنان و دشمنان دیوار و خندق جدیدی را پی ریخت و به آن تاریخی جدید داد. اگرچه در دوران حكومت آغامحمدخان و فتحعلی شاه، این شهر شاهد تغییراتی بود، اما در دوران ناصر الدین شاه این دیار، تحولی بزرگتر را به خود دید و راه به روزگار تازه ای برد.

●محله های دار الخلافه ناصری

پس از آن كه ناصر الدین شاه به پیروی از شهرهای فرنگ و تحت تأثیر شكوه و جلال آنها، دار الخلافه خود را پی ریزی كرد، شهر تهران به پایتختی بزرگ تبدیل شد. شهری با جمعیت تقریباً ۵۰ هزار نفری كه محلات آن مشتمل بر پنج بخش بود. محله عود لاجان كه به خیابان های جلیل آباد (خیام) تا ناصریه (ناصرخسرو) و در شمال خیابان بوذرجمهری (۱۵ خرداد) و بالاخره محله بازار عودلاجان یا بازار كلیمی ها و جنوب خیابان چراغ گاز یا چراغ برق (امیركبیر) و میدان توپخانه منتهی می شد. محله دوم، سنگلج بود. در محدوده خیابان خیام تا خیابان امیریه در دو ضلع شرق و غرب و از شمال به خیابان شیخ هادی و میدان حسن آباد بود.

محله سوم این شهر بزرگ كه نام دار الخلافه را به خود گرفته بود، محله بازار نام داشت كه شامل سه راه مسجد (انتهای خیابان ناصر خسرو)تا انتهای بازار بزرگ (بازار بزازها) و بازار چهل تن و از جنوب شرقی به خیابان ری منتهی می شد. محله چاله میدان دیگر محله پایتخت بود كه از بازار چهل تن و امامزاده اسماعیل و میدان مال فروشها شروع می شد و تا میدان امین السلطان و گمرك و خانی آباد و دروازه غار و بالاخره میدان اعدام ادامه می یافت.

آخرین محله پایتخت محله دولت نام داشت. كه محله ای جدید بود و از خیابان لاله زار شروع و تا خیابان اسلامبول (جمهوری) و علاءالدوله (فردوسی) و خیابان لختی (سعدی)خیابان نظامیه (بهارستان)ادامه می یافت.

این محلات، اركان اصلی پایتخت بودند و در حصار دار الخلافه جای گرفته بودند. اگرچه بخشی از این محلات پس از فرو ریختن باروهای شاه طهماسبی شكل گرفتند و به تدریج گسترش یافتند، مانند خیابان ناصریه (ناصر خسرو) كه پس از ویرانی دیوارها ساخته شد، یا خیابان لختی (سعدی) كه قبل از گسترش شهر، خندق ضلع شرقی تهران در آنجا قرار داشت اما این تغییر خیلی زود برای خود جایی باز كرد و محلات جدید، به هیأت دار الخلافه رنگ و رویی داد و تبدیل شد به مركزی برای فعالیت های اصلی شهر.

●دروازه ای در درون

جعفر شهری در كتاب «طهران قدیم» غیر از دروازه های دوازده گانه شهر تهران، نه دروازه دیگر نیز برای پایتخت برمی شمرد. این دروازه ها، دیگر مفهوم دروازه های ورودی یا خروجی شهر نبودند. بلكه تنها حدود ارگ شاهی و كاخ های سلطنتی را از سایر قسمت های شهر جدا می كرد و بیشتر، به منظور ایجاد حریم برای عمارات شاهی به حساب می آمد.

دروازه خیابان چراغ گاز از آن دسته بود كه در ابتدای خیابان امیركبیر قرار داشت و بدون تزئین بنا شده بود. دروازه ناصریه در ابتدای خیابان ناصر خسرو و مقابل ساختمان تلگراف خانه تأسیس شده بود. دروازه باب همایون اول خیابان باب همایون بود كه به هنگام عید یا جشن ها، فراشان حكومتی بر سر آن می رفتند و نقاره می زدند كه البته پس از ویرانی به دستور رضا شاه، سردر باغ ملی به همین منظور (نقاره زدن) ساخته شد كه در این باره توفیق چندانی نیافت.

دروازه خیابان علاءالدوله در ابتدای خیابان فردوسی ونزدیك میدان سپه پی ریزی شده بود. دروازه های باغشاه و لاله زار كه در ابتدای دو خیابان مذكور بود كه در چند مدت بعد و در زمان ورود واگن، ویران شد، تا خطوط واگن را در آن مسیر راه اندازی كنند. دروازه ارگ در جنوب میدان ارگ (پانزده خرداد) با نقاره خانه ای در بالا ساخته شده بود. دروازه نو، كه قدیمی ترین دروازه داخل شهر محسوب می شد و به جا مانده از دروازه های شاه طهماسبی بود. دروازه سردر الماسیه دروازه متصل كننده اندرونی شاه به شهر بود.

این دروازه های نه گانه، همگی در وسط دار الخلافه بنا شده بود و حریم سلطان را از محدوده شهر جدا می كرد. اگرچه این دروازه به لحاظ شكوه، گاه چیزی را از دروازه های اصلی شهر كم نداشت، اما كمترین استفاده از آن به عمل می آمد. سال ها بعد و به پیروی از این دروازه ها دروازه باغ ملی در دوران پهلوی احداث شد كه هنوز هم یكی از بزرگترین و زیباترین بناهای تهران است.

هر بار كه شاه تصمیم به آمدن به شهر می گرفت، می بایست از زیر یكی از این دروازه ها عبور كند. در این زمان بود كه مردم تهران، شاهد باز و بسته شدن درهای آن بودند. هر چند یكی از مهم ترین دروازه هایی كه ناصر الدین شاه از آن عبور می كرد، دروازه الماسیه بود كه به اندرونی سلطان راه داشت.

●شهری جدید، با دروازه های دیگر

در دوران فتحعلیشاه، شهر تهران تنها شش دروازه در اطراف داشت كه البته تعداد آنها در روزگار ناصر الدین شاه به دوازده عدد رسید. این دروازه ها با دهانه ای بزرگ در ورودی های مشخص شهر ساخته می شد و هر یك از این دروازه ها دو ورودی كوچك نیز در طرفین داشت. این ورودی های كوچك به اتاق های كوچكی منتهی می شد كه عموماً محل استقرار دروازه بانان و مأموران دولتی بود. در دوران ناصر الدین شاه كه شهر گسترش یافت و شش دروازه به دروازه های ششگانه شهر اضافه شد، تغییری در سیمای آنها نیز اتفاق افتاد. دروازه های به جا مانده از دوران فتحعلیشاه، دیگر تصویری از نقش و نگار گل ها و درختان نبود. بلكه كاشی كاری های آن نقوش جالبی چون، نقش رستم و دیو سپید و یا رستم و اسفندیار، صحنه های نبرد رستم و افراسیاب، رستم و اشكبوس و غیره بود.

عمده دلیل استفاده از این دروازه ها، نه به دلیل جنگ ها و لشكركشی ها بود و نه حفاظت شهر از گزند یاغیان. بلكه دلیل عمده حضور این دروازه ها كنترل ورود و خروج به دار الخلافه بود و گرفتن عوارض و مالیات. این دروازه ها، تنها محل عبور و مرور كسانی بود كه به شهر می آمدند و یا از آن خارج می شدند. چرا كه در اطراف شهر، خندق های بزرگی حفر كرده بودند كه كمتر كسی می توانست از آن عبور كند. هر چند سال ها بعد این خندق های اطراف شهر، به محل زندگی عده ای از راهزنان و گدایان و مردم دیگر تبدیل شد.

هر روز صبح هنگام اذان صبح دروازه های دوازده گانه پایتخت گشوده می شد و تا كمی بعد از غروب آفتاب بسته می شد. در زمان شب هیچ كس حق ورود یا خروج از شهر را نداشت و همه چیز در اختیار دروازه بانان بود.

دو اتاق اطراف دروازه ها، یكی مأمور گرفتن عوارض كه به مأمور «نواقلی» معروف بود تعلق داشت و آن یكی، به دروازه بانان كه وظیفه اصلی شان بستن و باز نگه داشتن دروازه های شهر بود.البته در آن روزگار نواقلی (گرفتن عوارض از مردم) بر دروازه های شهر از شغل های پردرآمد محسوب می شد و عموماً افرادی به این كار گماشته می شدند كه مورد توجه بودند.

●دروازه هایی در بیرون شهر

تهران بعد از گسترش دوره ناصر الدین شاه در هر جهت صاحب سه دروازه شد. دروازه هایی كه انگار برای جمع آوری عوارض ساخته شده بود، نه چیز دیگر.

دار الخلافه در شمال سه دروازه داشت:

الف: دروازه های شمالی: دروازه شمیران (در محدوده پیچ شمیران فعلی یعنی محل تقاطع خیابان ابن سینا و انقلاب) دروازه دولت (تقاطع خیابان های سعدی شمالی و انقلاب) دروازه یوسف آباد (در محل چهار راه كالج فعلی).

ب: دروازه های جنوبی: دروازه خانی آباد (این دروازه تقاطع خیابان مولوی و خیابان شوش قرار داشت)، دروازه غار (در فاصله میان خیابان خانی آباد تا میدان شوش محل این دروازه بود) و دروازه شاه عبدالعظیم (در نزدیكی میدان شوش ابتدای خیابان ری).

ج: دروازه های غربی: دروازه باغشاه (كه انتهای خیابان سپه قرار داشت) دروازه قزوین (در محل فعلی میدان قزوین بود) و دروازه گمرك (كه محل آن در انتهای خیابان امیریه نزدیك میدان گمرك (رازی) بود).

د: دروازه های شرقی: دروازه خراسان (در میدان خراسان و ابتدای جاده شهرری بود) دروازه دولاب (كه در سه راه شكوفه فعلی واقع بود) و دروازه دوشان تپه (انتهای خیابان ۱۷ شهریور و نزدیك میدان شهدای فعلی).

تمام دروازه های مذكور، محل ورود و خروج به پایتخت بودند و عموماً تحت سیطره نیروهای نظامی و حكومتی.

شاه طهماسب هیچ تصور نمی كرد كه آن باروها و برج ها و دروازه ها در اطراف شهری كوچك روزی فرو بریزد و بر ویرانه های آن دروازه های جدیدی بنا شود و حتی چند صباح بعد تر، دیگر نشانی از این دروازه ها نباشد. راستی چه كسی فكر می كرد كه آن روستای كوچك روزی به هیولای لمیده در دامان البرز بدل شود؟! آغامحمد خان، پادشاه طهماسب؟

مانی راد



همچنین مشاهده کنید