جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقشه راه کجاست


نقشه راه کجاست

تحلیلی بر سریال های ماه رمضان

مثلی قدیمی در میان ایرانیان وجود دارد که می گوید برخی از سوراخ سوزن رد می شوند اما از در دروازه نه ! این مثل عامیانه اما قابلیت تعمیم یافتن شگرفی دارد یعنی اگرچه عامیانه محسوب می شود اما دایره شمول آن فقط مختص به عوام نیست و برخی از خواص ما را نیز دربرمی گیرد. اگر بخواهیم یکی از نمونه های عملی شده این مثل عامیانه را در میان خواص جستجو کنیم بلاشک صدا و سیما می تواند یکی از این نمونه ها باشد. از چند سال پیش رسمی باب شد تحت نام « سریال های مناسبتی » که به مناسبت ایام سوگواری یا ماه رمضان و.... ساخته می شوند. اوایل گفته می شد قرار است که این سریال های مناسبتی در حال و هوای همان مناسبت باشند و انصافا در چند مورد هم اینچنین شد اما به مرور امری دیگر رخ عیان کرد; « اصل » تلقی سازنده اثر از مفهوم « درام » شد و « فرع » قضیه بر آن مناسبت خاص جلوه یافت .

برای این که این امر به نیکی منقح شود ما نیازمند مقدمه نظری ای هستیم تا اساسا جایگاه صدا و سیما را در جامعه ما تئوریزه کند و سپس عطف به این تئوریزه شدن می توانیم عاری از هرگونه حب و بغض به بحث و فحص موارد خاص بنشینیم .

صدا و سیما مطابق با قانون مکتوب کشور و همین طور انتظارات مسئولان در جامعه ایرانی باید نقش یک « مرجع اجتماعی » را داشته باشد. یعنی کارکرد آن تنها در حوزه سرگرمی یا تبلیغ مواضع سیاسی محدود نمی شود و باید به سان یک نهاد آموزشی همواره دغدغه ارتقای سطح دانش عمومی و فضائل اخلاقی جامعه را داشته باشد. بنابراین واضح است که چنین نهادی نمی تواند از مقوله مهمی به نام « اتاق فکر » که به تبیین جهت گیری ها و رصد چالش های اجتماعی بپردازد بی بهره باشد. هنگامی که این اتاق فکر وجود داشته باشد یا بتواند در حد اعلایی به وظایف بنیادین خود عمل کند آنگاه بلاشک خروجی سازمان قابل اعتناتر خواهد شد.

از سوی دیگر صدا و سیما در جامعه ایرانی به عاملی مشروعیت بخش هم بدل شده است . صرف نظر از درستی یا نادرستی این امر هر فعل و گفتاری که در تلویزیون حادث یا ترویج می شود به معنای این امر جلوه می یابد که حکومت موید و تاییدکننده آن فعل یا گفتار یا کنش خاص است و بر حسن اخلاقی آن تاکید دارد. همین امر است که بار دیگر ضرورت اتخاذ مبانی نظری و عملی روشمند را در رسانه ملی گوشزد می کند.

با چنین تلقی ای که از نقش صدا و سیما وجود دارد مبرهن است که این نهاد می تواند منشا روشنایی ها و بعضا ناکامی های مهمی باشد. اگر بخواهیم به گونه ای متقن به تحلیل این امر بنشینیم در وجه عملی قضیه باید مشخص شود که چه سنخی از برنامه های صدا و سیما قابلیت به منصه ظهور رساندن این امر را دارد. در بادی امر مشخص است که سریال های تلویزیونی در این باب پردازشگر معرفی « سبک زندگی » هستند. یعنی چه سلبا و چه ایجابا نحوه سامان یافتن زیست اجتماعی و جهان بینی و نگرش به مبانی زندگی فردی یا اجتماعی را به تصویری می کشند. در این راه یک سری روش ها فعل ها گفتارها و جهت گیری هایی طرح می شود که مشخصا این قابلیت را دارد که به جامعه خط بدهد و به او مسیر را پیشنهاد دهد.

حال عطف به جایگاه عقیدتی که برای صدا و سیما در جمهوری اسلامی قائل شده ایم آیا می توان به این امور نگاهی دم دستی و صوری و « آنتن پرکن » داشت و تنها به این اندیشید که آنتن « خالی » نماند آیا می توان تنها کارکرد سرگرم شدن مخاطب را بدون مدنظر داشتن پشتوانه های فکری و عقیدتی را پیش رو گذاشت .

براساس اندیشه اسلامی زندگی یک مسلمان باید مظهر و نمود « تقوا » باشد. تقوا در اندیشه اسلامی فقط عامل بودن به تکالیف عبادی نیست و اساسا در یک گستره وسیع اعتقادی ـ عملی موضوعیت می یابد که در نحوه نگرش به هستی و جهان اجتماعی خود را نشان می دهد. حال پرسش این است که صدا و سیما تا به حال چه قدر توانسته یک « سبک زندگی اسلامی » را تئوریزه کند و آن را به عنوان یک نهاد آموزشی به جامعه ایرانی پیشنهاد دهد.

در ابتدای مطلب ما به یک مثل عامیانه اشاره کردیم که نوعا بر نقد افراط و تفریط دلالت داشت . براین اساس اجازه بدهید قدری گشوده تر و بازتر سخن بگوییم . در صدا و سیمای ما اساسا تا به حال تصویری که از یک فرد مسلمان عرضه شده چنان اوج و فرودها و پستی و بلندی هایی به خود دیده است که حد و حساب ندارد. از قرائت های عرفانی ـ اخلاقی که « انسان کامل » را معرفی می کند تا تلقی مصلحت گرایانه از حق و تکلیف اسلامی و این اواخر تفسیر نیم بند و نصفه و نیمه از عامل بودن به مبانی نظری ـ عملی « فکر اسلامی » همگی در صدا و سیما وجود داشته و دارد. یک زمانی بچه مسلمان فقط با ریش و محاسن قابل تصور بود و نقش های منفی همگی « خوش تیپ » بودند! جلوتر که آمدیم آنهایی که محاسن داشتند ریاکار شدند و....! مشخص است که صوری گرایی و عدم تعمق در مبانی هستی شناسی فکر اسلامی است که چنین اوج و حضیص هایی را رقم می زند. در سریال های صدا و سیما « مسلمان » هنوز برحسب فعل و گفتار ظاهری معرفی می شود نه براساس یک فلسفه دینی . بنابراین مشخص است که می توان از این ظاهرگرایی ها تا چه حد شکل های متضاد و بعضا فاقد مبنا استخراج کرد. در صدا و سیمایی که نشان دادن « ساز » به حق محل ایراد است اکنون رکیک ترین کلمات امکان پخش می یابد و گویی نزد برخی از مدیران سازمان حساسیتی را موجب نمی شود. این نمونه خود نشانگر تفوق ظاهرگرایی و صوری گرایی ای است که به ذبح محتوا و بطن تعالیم اسلامی منجر می شود. سبک زندگی ای که امروز در صدا و سیما ترویج می شود امروز چنان مذبزب و متشتت است که از آن فقط حیرانی و سرگردانی بیرون می تراود. چرا که هنوز تکلیف سیاست گذاران با برخی مسائل به علت عدم رجوع به بطن و محتوای تعالیم اسلامی نامکشوف است .

● ماه رمضان و سریال های ...

به قول یکی از ظرفا هنگام مناسبت ها « عزا » در صداوسیما اوج می گیرد چرا که حجم فراوانی از تایم آنتن باید براساس اقتضائات آن مناسبت خاص « پر » شود. در فرآیند این « پر » شدن هم مطابق با سیاق معمول آخرین لحظات زمان مناسبی برای چاره اندیشی است !

در این میان اما مشخص است که ماه رمضان یک فضای معنوی را نضج می دهد که با دیگر ایام سال قابل مقایسه نیست و عطف به همین امر می طلبد که « رسانه ملی » شاکله برنامه های خود را بر تاکید بر همین معنویت استوار کند و سبک زندگی دینی را جلوه دهد. حسب ظاهر صداوسیما می کوشد این امر را از طریق سریال های بعد از افطار جلوه دهد و از این طریق به ترویج معانی اسلامی دست یازد. در همین باب اساسا محل سئوال این است که آیا می توان از ابزار و روشی به نام « سریال سازی » به این مهم دست یازید یا خیر پاسخ می تواند مثبت باشد اما به شرطی که این روش طریقیت و شکل خود را بر محتوا ترجیح ندهد. می دانیم که اصولا درام و روایت اقتضائات و ویژگی هایی را دارد که خصیصه اصلی آن جذب مخاطب است یعنی فارغ از سنخ محتوایی اثر هدف عام این است توجه توده ها و مخاطب عام به موضوع جلب شود. برای نیل به این امر طرق مختلفی می تواند موضوعیت یابد. نکته مهم نیز در همین طرق مختلف و روش های گوناگون نهفته است و اینکه چگونه باید توجه مخاطب را به یک موضوع دینی جلب کرد. آیا باید آن را جذاب جلوه داد

اگر پاسخ مثبت است این جذاب جلوه دادن به چه قیمتی باید صورت گیرد. بدون تعارف باید به این نکته توجه کرد که مخاطب عام در ایران شوربختانه بعضا به موضوعات دم دستی اقبال نشان می دهد. این امر از لحاظ روانشناس اجتماعی و جامعه شناس می تواند محل بحث مستوفایی باشد اما به هر روی بدون هیچ پرده پوشی باید از سطح نازل سلیقه مخاطب عام در این باب سخن گفت . حال با عنایت به این امر آیا رسانه ملی مجاز است سطح و غنای یک موضوع دینی را برای جذابیت بصری برای جذب مخاطب نازل جلوه دهد دیگر آنکه آیا هدف از این سریال سازی ها سرگرم کردن مردم است یا تبلیغ دینی اگر شق دوم مطمح نظر مدیران رسانه ملی است باید صراحتا گفت که در این امر کاملا ناموفق بوده اند و اگر هدف تنها سرگرم کردن مردم است سئوال این است که برای این سرگرم کردن چه احتیاجی از مایه گذاری از مضامین دینی است و آیا بهتر نیست همان روش دیگر ایام سال را پی بگیرند تا آن موضوع دینی از خطر نازل شدن و بعضا تحریف مصون بماند.

اینجاست که باز هم لزوم توجه به اتاق فکر و اساسا یک نقشه راه که مسیر را روشن کند مشخص می شود. آیا در ذات وظایف رسانه ملی در جامعه ایرانی صرف پیروی از افکار عمومی واجد اهمیت است یا آموزش افکار عمومی سرگردانی و حیرانی رسانه ملی از همین امور است که خود را نشان می دهد. فی المثل در سریالی که از شبکه سوم پخش می شود فقط کارکرد « سرگرم سازی » مدنظر است آن هم در نازل ترین وجه . البته واکنش های بعضا شتابزده به این سریال آنچنان فضا را غبارآلود کرده است که تحلیل های جامع و روشن شناسانه ممکن است چندان به چشم نیاید اما سئوال بنیادین این است که آیا در « ماه رمضان » صداوسیما می تواند به ساخت سریالی بپردازد که نامش مناسبتی است اما با مناسبت زمانی در حال پخش قرابتی ندارد. انبوه کلمات آنچنانی که در دیالوگ های این سریال وجود دارد یقینا موجبات تاسف مخاطب فرهیخته را فراهم می آورد که آیا در ماه رمضان « کلاس ناسزا » و رذائل اخلاقی باید در صداوسیما دائر باشد یا چیز دیگر ! یقینا ما نمی خواهیم بگوییم که جامعه ما چشم و گوش بسته است و با شنیدن این کلمات از راه به در می شود اما سئوال این است که آیا پخش این ناسزاها از رسانه ملی موجبات مشروعیت بخشیدن اجتماعی به این گفتارها می شود یا نه دیگر آنکه در چند مصاحبه ای که از سازنده اثر در جراید منتشر شده ایشان صراحتا از « شخصی بودن اثر » « تجربه ای جدید » « تاکید بر ارائه شمای تپیکال از معتاد » « نشان دادن شکل جدید اعتیاد » « رد شدن از خطوط قرمز صوری » و... سخن گفته اند. این سخنان این سئوال را موجب می شود که این موارد چه ربطی به یک سریال مناسبتی در ماه رمضان دارد. آیا در ماه رمضان رسانه ملی بستری برای ارائه تجارب شخصی فراهم می آورد !

حقیقتا این گشاده دستی و بلندنظری ! از جهات گوناگونی محل پرسش است . در صداوسیمایی که بعضا بر سر مسائل کوچک چنان اصول به ظاهر شرعی ای با سخت گیری عجیب و غریب اعمال می شود و بارها و بارها علما آگاهان بر بی مورد بودن این سخت گیری ها تاکید کرده اند چه جای این سهل گیری شبه ناک است آیا صداوسیما می خواهد تا ابد در دوراهی متصلب و دگم « سخت گیری بی مبنا » و « سهل گیری بی ریشه » محصور بماند

از شرح دیگر سنخ های سریال های ماه رمضان که تاکید بر مکاشفات و عالم متافیزیک دارد می گذریم که خود قصه بر غصه دیگری است و می طلبد در مجالی موسع به آن پرداخته شود چرا که در این باب داستان رشته درازی دارد و اساسا از ریشه محل اشکال است .

به هر روی اما صداوسیما باید نقد ناصحان را ارج نهد و از موضع تقابل صرف با ناقدان خیرخواه برون آید. رسم صوابی نیست گوش ها را فروبستن و به راه خود رفتن . حصار تنگ عجیبی که مدیران سیما گرد خود برپا کرده اند در درجه اول موجب کاهش وزانت تولیدات رسانه ملی می شود والا ناقدان مصلح به حکم وظیفه دینی و ملی خود آنچه را که باید بگویند می گویند.

این بر ذمه اولیای امور است که عملکرد خود را رصد کنند و دریابند آیا به طریقت فلاح و صلاح راه می سپارند یا که خیر و آیا « تعلیم جامعه » سرلوحه امور آنهاست یا اقتضائات خودساخته مدیریتی . اگر صداوسیما بداند که برای هر مناسبت خاص عطف به ویژگی های آن مناسبت چه باید بکند و چگونه باید طی طریق کند مشکلات موجود در وجه کوچکترین خود را نشان می دهد.

سئوال اساسی اینست که آیا در ماه رمضان صدا و سیما می تواند به ساخت سریالی بپردازد که نامش مناسبتی است اما با مناسبت زمانی در حال پخش قرابتی ندارد !

صدا و سیما تا بحال چقدر توانسته یک سبک زندگی اسلامی را در جامعه تئوریزه کند و آن را به عنوان یک نهاد آموزشی به جامعه ایرانی پیشنهاد دهد

بدون تعارف باید به این نکته توجه کرد که این روزها مخاطب عام رسانه ای در ایران شوربختانه بعضا به موضوعات دم دستی اقبال نشان می دهد

آیا رسانه ملی مجاز است سطح و غنای یک موضوع دینی را برای جذابیت بصری برای جذب مخاطب نازل جلوه دهد

صدا و سیما به طور جدی به یک اتاق فکر و یا یک نقشه راه نیاز دارد .

رسم صوابی نیست گوشها را فروبستن و راه خود را رفتن ! حصار تنگ عجیبی که مدیران سیما گرد خود برپا کرده اند در درجه اول موجب کاهش وزانت تولیدات رسانه ملی می شود والا ناقدان مصلح به حکم وظیفه دینی و ملی خود آنچه را که باید بگویند می گویند.

سجاد نوروزی