شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

چرا نماز را به عربی بخوانیم


واژه های ترجمه شده در بهترین صورتشان جز معادل های جزئی نیستند از آن ها فقط می توان به عنوان رهنمودهای ساخته و پرداخته ای در برداشتن گامهای لرزان نخستین استفاده نمود, هر چند دربسیاری از موارد از این بابت نه تنها وافی به مقصود نیستند بلکه گمراه کننده نیز می باشند ولی به هر حال, هرگز نمی توان بحث و بررسی ساختمان جهان بینی اخلاقی قومی را بر بنیاد آن ها مستقرساخت »

عربی بودن نماز حکمتهای متعددی دارد؛ برخی از آنچه در این باره می توان گفت عبارت است از:

۱.زبان عربی نه زبان یک قوم، بلکه به مثابه زبان دین برای ما حائز اهمیت است و انس و آشنایی با آن سبب پیوند مستقیم با کلام خدا و سنت گفتاری پیامبر (ص) و ائمه هدی (ع) می شود.

عربی بودن نماز یکی از عواملی است که رابطه دائمی انسان بازبان دین و پیوند گسست ناپذیر آنان با کتاب آسمانی راسبب می شود. و زمینه آشنایی مستقیم با معارف دینی را فراهم می آورد. از همین رو مسلمانان، ازهر نژاد و دارای هر زبان همواره کوشیده اند که با این زبان آشنا شوند تا از طریق آن رابطه بهتر و مستقیم تری با معارف دینی برقرار کنند. به عنوان نمونه دکتر محمد تقی الدین الهلالی در مقدمه تفسیر قرآن به زبان انگلیسی از «شیخ عمر ازبک» یکی از عالمان ترک تبار ازبکستان نقل می کند:

«از زمانی که روس ها ما را وادار به آموختن زبان خودشان کردند نذر کردم که جز با زبان قرآن و پیامبر (ص) سخن نگویم، زیرا دانستم که آنان آگاهانه به این کار دست زده و می دانند که در قالب آموزش زبان انسان ها عقاید و افکار آنان را فرا گرفته و با آنان در می آمیزند. پس بگذار هر که با من انس می گیرد زبان قرآن را بیاموزد و من خود در این باره به او کمک خواهم کرد....»(۱)

۲_ غنای زبان عربی از جهت واژگان، مفاهیم وساختار معنایی، به ویژه درحوزه معارف دینی، با دیگر زبان‌ها قیاس پذیر نیست. ازطرف دیگر بخش مهمی ازنماز به قرائت سوره هایی ازقرآن اختصاص دارد. قرآن نیز ویژگیهای منحصر به فردی دارد، ازجمله این که واژه های به کار رفته در آن، شیوه تعبیر، پیوند واژه ها وسازه های کلام با یکدیگر، با اعجاز همراه است و هرگز بشر قادر نیست که با دقت و صحت کافی کلام خدا را به زبان دیگر برگردان نموده و جایگزین متن اصلی و عربی آن کند. البته مشکل ترجمه، مشکلی فراگیر است و اختصاص به کتاب الهی ندارد، تا آن جا که برخی چون، کواین ترجمه را امکان ناپذیر می انگارند. از همین رو پژوهشگران چیره دست در متون علمی حدالامکان استفاده و استناد به اصل منابع مورد استفاده خود را بر استفاده ازترجمه ها و نقل قول از آن ها ترجیح می دهند؛ لیکن این مسأله در مورد قرآن مجید صد چندان است. پروفسور «ایزوتسو» قرآن پژوه معاصر می نویسد:

«واژه های ترجمه شده در بهترین صورتشان جز معادل های جزئی نیستند. از آن ها فقط می توان به عنوان رهنمودهای ساخته و پرداخته ای در برداشتن گامهای لرزان نخستین استفاده نمود، هر چند دربسیاری از موارد از این بابت نه تنها وافی به مقصود نیستند بلکه گمراه کننده نیز می باشند . ولی به هر حال، هرگز نمی توان بحث و بررسی ساختمان جهان بینی اخلاقی قومی را بر بنیاد آن ها مستقرساخت .» (۲)

استاد دکتر حجتی نیز بر آن است که«مفردات و تکواژه های قرآن به گونه ای به هم پیوند یافته اند که با گذر از هر بخشی از این تراکیب به بخش دیگر معنی بدیعتر و دقیقتری را یکی پس از دیگری القاء می کنند.»(۳) او سپس می نویسد:

«در قرآن کریم _ به خاطر این که به زبان عربی است و این زبان از تنوع واژه و رسایی آن ها غنی است _ کلمات مترادف به مفهوم اصطلاحی در آن وجود ندارد و در نتیجه الفاظی که در قرآن مترادف به نظر می رسند هریک حامل خصوصیاتی است متمایز از یکدیگر که ترداف را از آن ها سلب می کند.»

با توجه به نکته اخیر انتخاب واژه های عربی در قرآن با خصیصه اعجاز توأم است،به عبارت دیگر به جای لغتی که در قرآن کریم، مرادف با لغت دیگر به نظر می رسد، محال است لغت دیگری را به کار برد. [به عنوان مثال] در قرآن کریم واژه های «خالق»، «بارئ»، «فاطر» در جایگاه های مختلفی آمده که نمی توان خصوصیات آن ها را با تعبیر «آفریدگار» القاء کرد. از آن جا که خداوندمتعال بر همه لغات ازنظرآگاهی احاطه کامل دارد بهترین آن ها را در جای مناسب آورده است که این کار از عهده توانایی بشر بیرون است.... به تعبیر پاره ای از علما، ترجمه قرآن به سان استفاده از اندام مصنوعی به جای اندام طبیعی است، وهرگز نمی تواند با قرآن کریم هم سطح باشد.»(۴)

ایشان در جای دیگر آورده است که معمولاً مترجمان کلمه «انابه» را به تضرع و زاری و امثال آن برمی گردانند، در حالی که این ترجمه کالبدی بی روح از واژه ای است زنده. اگر حضرت ابراهیم «لحلیم اوّاه منیب»(۵) خوانده شده است «انابه او عبارت از گسستن از غیر خدا و پوچ انگاشتن علل و اسباب مادی و پیوستن به خدا است و انابه او یعنی نیست انگاری ما سوی الله و گسستن از آن ها و پیوند یافتن با خدایی که هستی واقعی ازآن اوست. این حالت عرفانی را که در روح مفهوم واژه انابه وجود دارد چگونه می توان با تضرع و زاری القاء کرد.»(۶)

چرا جای دور برویم؛ چه کسی تا کنون توانسته است ترجمه ای دقیق و معتبر از سوره حمد و توحید که همه روزه در نمازها تکرار می شوند به دست دهد؟ نگارنده که مدتها در ترجمه های قرآن مجید به زبان های مختلف کاوش نموده و اطلاعاتی از بیش از دوهزار ترجمه قرآن به بیش از یکصد زبان به دست آورده تا کنون به ترجمه دقیقی از آیه شریفه « بسم الله الرحمن الرحیم» دست نیافته است.

به عنوان مثال کلمه «الله» اسم خاص خداوند است و واژه هایی چون «خدا»،«God»،«Dieo» به عنوان معادلهایی تقریبی در برابر آن قرار می گیرند. محمد (مارمادوک) پیکتال مترجم انگلیسی قرآن به این نکته توجه نموده و در مقدمه سوره حمد می نویسد : «من در همه جای این ترجمه واژه «Allah» را حفظ نموده ام، زیرا این واژه هیچ معادلی در زبان انگلیسی ندارد.(۷) او در تبیین تفاوتهای اسم جلاله (الله) و واژه «God» در انگلیسی می نویسد: « از ویژگی های کلمه «الله» این است که نه مؤنث دارد و نه جمع پذیر است و لا جرم جز بر ذات یکتای وَهْم ناپذیر و متعالی، بر کسی یا چیزی قابل اطلاق نیست»؛(۸) بر خلاف واژه (God) که هم تأنیث پذیر است (Goddess) و هم جمع پذیر(Gods/Goddesses)، یا مانند کلمه خدا در فارسی که به «خدایان» جمع می شود و از همین رو به غیر ذات حق تعالی نیز اطلاق می شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.