چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

سرطان و جبران خلیل جبران


سرطان و جبران خلیل جبران

جبران خلیل جبران دریک چنین روزهایی، در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳ میلادی، در خانواده‌ای از طبقه متوسط در لبنان به دنیا آمد....
پدرش بعد از روی آوردن به قمار، خانواده را به ورطه فقر کشاند …

جبران خلیل جبران دریک چنین روزهایی، در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳ میلادی، در خانواده‌ای از طبقه متوسط در لبنان به دنیا آمد....

پدرش بعد از روی آوردن به قمار، خانواده را به ورطه فقر کشاند و به همین دلیل، جبران از تحصیلات رسمی بی‌بهره ماند و آموزش‌هایش محدود به یک کشیش روستایی بود که او را با اصول مذهب و انجیل و زبان‌های سوری و عربی آشنا کرد. اما جبران و مادرش رابطه‌ خوبی داشتند و همین، ذائقه هنری جبران را تقویت می‌کرد. او برادری ناتنی به نام پیتر داشت که ۶ سال از او بزرگ‌تر بود و دو خواهر به نام‌های ماریانا و سلطانه که کوچک‌تر از او بودند. در سال ۱۸۹۵ پدرش به علت عدم پرداخت مالیات به زندان افتاد و حکومت عثمانی تمام اموال‌شان را ضبط و خانواده را آواره کرد. مادر برای گریز از فقر به همراه چهار فرزندش به آمریکا مهاجرت کرد و در آنجا پیتر با کار و تلاش توانست امکان تحصیل جبران را فراهم نماید.

جبران در اواخر ۱۳ سالگی با فرد هلندی آشنا و بعد از آن وارد مسیر هنر شد. او در سال ۱۸۹۸ به لبنان بازگشت و به تکمیل زبان عربی‌اش پرداخت. اما در سن ۱۹ سالگی به فاصله چند ماه، ابتدا سلطانه خواهر و بعد برادرش و سپس مادرش را از دست داد. اما بعد وارد فرهنگستان هنر پاریس شده و با ماری هسکل مدیر این مدرسه آشنا شد. ماری ده سال از جبران خلیل بزرگ‌تر بود. جبران با حمایت‌های مالی ماری توانست به نقاشی و نویسندگی بپردازد. وی در سال ۱۹۱۱ کار روی اولین نوشته‌اش یعنی دیوانه را آغاز کرد.

ماری به مربی و ویراستار جبران تبدیل شد و به جبران در تقویت زبان انگلیسی کمک کرد تا او بتواند به انگلیسی بنویسد. وقتی جبران سه چهارم از اثر معروف‌اش با نام «پیامبر» را تمام کرد در نامه‌ای به ماری هسکل اعتراف نمود که: «سراسر این کتاب فقط یک چیز می‌گوید: تو بسیار بزرگ‌تر از آنی که می‌دانی و همه چیز نیک است.»

مشکلات قلبی جبران

در همین سال‌ها بود که جبران از مشکل قلبی‌اش شکایت کرد که بعد به وضعیت روانی او مربوط دانسته شد. قلمروی خیال که مجموعه‌ای از سخنان قصار جبران است و بعد از آن هم؛ «عیسی، پسر انسان» از کتاب‌های بعدی جبران بودند که به چاپ رسیدند.

وخامت حال و افزایش درد عصبی

در همین سال وضع سلامتی جبران رو به وخامت گذاشت و درد عصبی بدن‌اش افزایش یافت و او را به مصرف الکل سوق داد. از همین دوران هم بود که به تفکر درباره زندگی بعد از مرگ پرداخت و آغاز به کسب اطلاعات درباره خرید یک صومعه در البشری کرد. در سال ۱۹۲۹ پزشکان توانستند مشکل جسمانی اورا به بزرگ شدن کبدش نسبت دهند. جبران برای گریز از پذیرش بیماری از تن دادن به کلیه مراقبت‌های پزشکی احتراز کرد. سرانجام بعد از انتشار کتاب «خدایان زمین»، به علت باده گساری بیش از حد، بیماری‌اش شدت یافت و به علت گسترش سرطان کبدش در سال ۱۹۳۱ در بیمارستانی در نیویورک درگذشت. مجله نیویورک سان اعلام کرد: «پیامبری مرده است!» به دنبال مرگ جبران، ماری آثار بازمانده او را ویرایش کرد. اما بزرگ‌ترین خدمت ماری به جبران بعد از مرگ‌اش، انتشار خاطرات روزانه‌اش بود که به پندارها وعقاید جبران اختصاص داشت.

نکاتی قابل توجه از زندگی جبران

در کتاب «پیامبر» از رسولی به نام مصطفی نام برده شده که در واقع ترکیبی از میان همه پیامبران طول تاریخ است و هدف‌اش رساندن پیام مهر و عشق و تقوی به همه مردمان است.

مدفن او در دیری است در دل کوه، پشت جاده هایی بر فراز دهکده مادری‌اش!

رفتار بیگانه و فردگرایانه جبران، اعتماد به نفس و موهای بلند نامرسوم‌اش در سنین جوانی او را از بقیه متمایز می‌ساخت.

جبران در سن ۱۷ سالگی به طراحی چهره بزرگان و حکما ونویسندگان دست زد و از این میان چهره ابن سینا و عطار را نیز کشید.

در سال ۱۹۶۱ میلادی در مراسم سوگند ریاست جمهوری ایالات متحده جان اف کندی در بخشی از متن سخنرانی خود جمله‌ای با این مضمون گفت:

«نپرسید کشورتان چه کاری برای شما می‌تواند انجام دهد؛ بپرسید شما چه کاری می‌توانید برای کشورتان انجام دهید.» حقیقت این است که این جمله مربوط به ۴۶ سال قبل تر بود که توسط جوان گمنام آن روزها در یک روزنامه عربی به چاپ رسیده بود.

در سال ۱۹۱۳ با کارل گوستاو یونگ ملاقات کرد و چهره او را نقاشی کرد.

و سخنی از جبران

کیست که بتواند ایمان‌اش را از اعمال‌اش جدا کند یا اعتقادش را از اشتغال‌اش؟ کیست که بتواند ساعت‌هایش را پیش خود بگستراند و بگوید این از برای خدا و این از برای خودم، این از برای روح‌ام و این از برای تن‌ام؟ همه ساعت‌های شما بال‌هایی هستند که در آسمان پرواز می‌کنند؛ از خویشتن به خویشتن.

معصومه سلیمی‌نسب