دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مردی که شبیه هیچ کس نبود
مرد نازنینی که بسیار دوستش میدارم. هنرمند بزرگی که نوشتههای کوتاه طنزآمیزش به روی طرحهای استادانهاش سایه انداختهاند. درباره پرویز شاپور نمیتوانم چیز زیادی بگویم. دنیایش بزرگتر و عمیقتر از آن است که من بتوانم راجع به آن بنویسم. هنرمندی که هنرش مانند خودش و خودش مانند هنرش بیآلایش است. فخر نمیفروشد. متواضع است. ادعایی ندارد. زندگیاش مثل طرحهایش بدون شرح است. مردی که اگر یک بار او را ببینی، هرگز فراموشش نخواهی کرد. متین و آرام و عمیق. درونش غوغایی است. گاهی فوران میکند صدها طرح و نوشته بیرون میریزد. طرحهایی ساده و روان. بدون کوچکترین تصنع و تفاخر. مردی که شبیه هیچ کس نیست.
ادای چیزی را درنمیآورد. تقلید نمیکند. خود خودش است. در خودش غوطهور است. در تنهایی خودخواستهاش. آنقدر در خودش زندگی میکند تا اعماق وجود خود را دوباره کشف میکند و به روی کاغذ میآورد. عکاسی است که سالهاست با لنز ماکرو به گوشهای از جهان خیره شده است. آنقدر در آن گوشه مینشیند و میاندیشد تا کل جهان را در همان گوشه کشف میکند. نیاز به چیز زیادی ندارد. موش و گربهها کارش را راه میاندازند. چند ماهی و سنجاققفلی و جارختی هم که باشند دیگر کافی است. گاهی خودش را از جارختی آویزان میکند. گاهی جارختی را از خودش. گاهی درون تنگ ماهیها سرک میکشد، ماهیها عاشقش هستند. هر جا که او بگوید میروند.
روی جارختی، توی شکم گربه، در کنار موشها. حتی اسکلت ماهیها با احترام فراوان به او گل تقدیم میکنند. خودش را در موشها میبیند. آنها هم خودشان را در او جستوجو میکنند. با هم به شکم گربهها سری میزنند. همان جا میهمانی میگیرند. خود گربه را به شکم خودش دعوت میکنند. گربهها به او وابستهاند. او نباشد آنها هم نیستند. با آنها به گردش میرود. شهر موشها را به آنها نشان میدهد. شهری که خودش آن را ساخته است. با همان خطهای نازک و لرزان. موشها را به گربهها تبدیل میکند. گربهها را به موشها تبدیل میکند. همه را به همه تبدیل میکند. و در آخر همه را به خودش تبدیل میکند. با دقت و ظرافت و نظم بسیار از تکرار هزاران موش روی هم چنان فرش زیبایی میبافد که بافت هیچ طراحی به پایش نمیرسد. به روی بافتههای خویش غلت میخورد. سنجاققفلیها را هم دعوت میکند. فرش را میشکافد. دوباره میبافد. و هزار بار دیگر. اما باز میشکافد. همین بازآفرینی و تکرار و تکرار است که شاپور را زنده نگاه میدارد.
بیوقفه طراحی میکند. وقتی به سراغ سوژهای میرود، تا تمام در و دیوار خانه را با آن نپوشاند ولکن نیست. آنقدر راحت این کار را میکند که هر کس آن را میبیند به فکر میافتد کار او را تقلید کند. اما در اولین گره پشیمان میشود. این کار، کار هر کسی نیست. کار طراحی است که موش و گربه و ماهیها را با فرمولی دقیق کنار هم چیده است. آنها را زیر رادیکال برده است و از حاصلضرب آنها به خودش رسیده است. خودش را به توان جارختی به سنجاق قفلی تبدیل کرده است.
هر بار که به موجودات دنیایش میرسد چنان هیجانزده با آنها برخورد میکند که انگار بار اول است آنها را میبیند. همچون کودک کنجکاوی است که با شوقی کودکانه با اسباببازیهایش خانهسازی میکند. خانهای را که میسازد با همان هیجان خراب میکند تا از نو خانهای زیباتر بسازد. مصالحش تغییری نمیکند، اما هر خانه با آن یکی فرق دارد. زندگیاش را وقف همین کار کرده است. هزاران هزار طرح دارد، به شجاعت کودکانه آثار پل کله و سادگی طرحهای استاین برگ و عمق پرویز شاپور.
خوشبختانه به واسطه پدرم که دوستی دیرینهای با پرویز شاپور داشت از کودکی با شاپور آشنا شدم. پدرم ماهی یک بار چهارشنبهها به شاپور سر میزد. شبنشینیهایی که تا نزدیک صبح طول میکشید و فکر میکنم از اواسط دهه شصت شروع شده بود و تا آخرین روزهای عمر شاپور ادامه داشت. وقتی عمران از چهارشنبهای با شاپور برمیگشت چنان سرمست از دیدار او بود که تا چند روز فقط از شاپور برایمان میگفت. از مهربانیها و تنهاییاش. از شوخطبعیها و حُجبش. از انسانیت، بخشندگی و خلاصه تمام خصوصیاتی که جمع آنها در یک نفر بعید بود اما حقیقت داشت. چهارشنبههایی که عمران پیش شاپور نبود، خود شاپور تماس میگرفت و با تکتک اعضای خانوادهمان احوالپرسی میکرد. چنان مهربان و گرم و صمیمی که هنوز صدایش را میشنوم. صدایی لرزان مثل خطوط طرحهایش.
در همان سالهای نوجوانیام که عمران چند باری من را هم با خود به خانه قدیمی شاپور در خیابان جامی برد، چنان تحت تاثیر شخصیت و شیوه زندگی او قرار گرفتم که هنوز و همیشه خود را مدیون شاپور میدانم. شاپور با اینکه در زمان حیاتش کمتر در محافل هنری و روشنفکری حضور داشت اما هنرمندان بسیاری از طرحها و نوشتههای او تاثیر گرفته و خواهند گرفت. او هنرمند بزرگی است که تنها بخش کوچکی از ذهن خلاق و تخیل بیانتهایش در طرحها و نوشتههایش پیداست. بعدترها که مفاهیم و فرمهای پنهان شده در پشت طرحهای پرویز شاپور را بیشتر درک کنیم بیشتر افتخار میکنیم که همعصر او بودهایم.
یاشار صلاحی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست