سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

دموكراسی چیست


دموكراسی چیست

دانشمندان فلسفه سیاسی علی رغم تلاش فراوان هنوز به تعریف جامع و مانعی از دموكراسی دست نیازیده اند دموكراسی واژه یونانی است كه در قرن شانزدهم از طریق زبان فرانسوی وارد زبان انگلیسی شد دموس در زبان یونانی به معنای مردم و كارتئین به معنای حكومت كردن است

دانشمندان فلسفه سیاسی- علی رغم تلاش فراوان- هنوز به تعریف جامع و مانعی از دموكراسی دست نیازیده اند. دموكراسی واژه یونانی است كه در قرن شانزدهم از طریق زبان فرانسوی وارد زبان انگلیسی شد. دموس در زبان یونانی به معنای مردم و كارتئین به معنای حكومت كردن است. براساس معنای لغوی، برخی دموكراسی را در معنای اصطلاح زیر به كار برده اند:

«برابری فرصت ها برای افراد یك جامعه به منظور برخورداری از آزادی ها و ارزش های اجتماعی» یا «حكومت به وسیله مردم» یا «حكومت مردم بر مردم» یا «اداره جامعه در دست بسیای نه در كف اندك» یا «حكومت كه از طریق رقابت در انتخابات به مسند قدرت برسد و مسئول پاسخگویی به مردم باشد و تمامی افراد بزرگسال آن كشور از حق مساوی انتخاب كردن و كاندیدا شدن برخوردار باشند و در آن قانون متضمن حفظ حقوق مدنی و سیاسی باشد.» ولی این تعاریف نیز به تبیین و توضیح واژگان چون فرصت ها، مردم یا افراد جامعه، ارزش های اجتماعی، حكومت، قدرت، رقابت، انتخابات، اكثریت، حقوق مدنی و سیاسی حاجت دارد.

برخی از نویسندگان غربی بر این باورند كه دموكراسی در یك مدل آن نوعی رژیم حكومتی است كه به موجب آن بخش عمده مردم، كنترل سیاسی را اعمال می كنند و مدل دیگر آن به یك فلسفه اجتماعی بدل شده است و بیانگر راه زندگی است كه مجموعه ای از آرمان ها و نظریات را در بر دارد كه باعث انگیزه رهبری رفتارهای افراد اجتماع به سوی هم می گردد. دموكراسی در مدل دوم فراتر از یك شكل حكومت است و به یك ایدئولوژی تبدیل گردیده است. پس علاوه بر اختلاف در باب این كه آیا دموكراسی به مثابه یك مدل حكومت است یا یك مدل زندگی، حتی در آنجا كه به عنوان حكومتی مطرح گردیده، نیز اختلاف است كه آیا دموكراسی به معنای حكومت كل مردم است یا حكومت اكثریت مردم و بخشی بر بخش دیگر؟ آیا دموكراسی به معنای حق تصمیم گیری همه آحاد مردم در امر حكومت است یا حق تصمیم گیری اكثریت مردم؟ جووانی سارتوری بر این عقیده است كه دموكراسی نام پرطمطراقی است كه هرگز وجود نداشته است.

طرفداران این مدل حكومتی، - در آغاز راه- یك تصور ایده آلیستی از دموكراسی داشتند و به عنوان مدینه فاضله از آن یاد كردند ولی كم كم به حكومت اكثریت مردم قناعت ورزیدند و امروز در عمل با حكومت اقلیت روبرو هستند و به نوعی حكومت الیگارشی بدل شده است.

●پیشینه تاریخی دموكراسی و اقسام آن كدام است؟

نظام های سیاسی از قدیم الایام با اندیشه دموكراسی آشنا بوده اند. به گونه ای كه حتی رؤسای برخی از قبایل با شیوه انتخابی گزینش می شدند در قرون چهارم و پنجم قبل از میلاد نیز این اندیشه در یونان باستان به ویژه در آتن به صورت دموكراسی مستقیم تحقق داشته است. مردم آتن به طور مستقیم در قانونگذاری، سیاستگذاری، قضاوت و شوراهای اجرایی دخالت می نمودند. دانشمندان از آغاز نیز با این اندیشه مخالفت ورزیدند. افلاطون و ارسطو حكومت حكیمان و جمهوری را بر دموكراسی ترجیح دادند. دموكراسی پارلمانی جدید با پیدایش دولت های عاملی در دوره اصلاح دینی در قرن ۶۱ نضج گرفت. انقلاب كبیر فرانسه نقطه عطف بزرگ در تاریخ پیروزی دموكراسی است. شعارهای اسلامی این دوره، آزادی، برابری و برادری بود.

با توجه به سابقه اندیشه دموكراسی می توان این مدل حكومتی را از جهت های گوناگون تقسیم كرد. از یك جهت به مستقیم و غیر مستقیم تقسیم می گردد. دموكراسی مستقیم، ابتدا در دولت شهرهای یونان در قرن پنجم قبل از میلاد ظاهر گردید. در این مدل حكومتی، عموم مردم به جز زنان و بردگان مستقیما در وضع قوانین و سیاستگذاری و امور اجرایی شركت می جستند. مردم در امور اجرایی به نوبت عهده د ار سمت ها می شدند و دادرسان را با قرعه انتخاب می كردند.

دموكراسی كلاسیك، دموكراسی تكاملی رادیكالی و دموكراسی مشاركتی به عنوان زیرمجموعه دموكراسی، مستقیم طبقه بندی می شوند. دموكراسی غیرمستقیم نوعی نظام حكومتی است كه مسئولان منتخب در چارچوب حكومت قانون، نمایندگی منافع و دیدگاههای شهروندان را بر عهده دارند.

از این مدل به دموكراسی لیبرالی یا پارلمانی نیز یاد شده است، كه به دو قسمت عمده دموكراسی تكاملی و دموكراسی حمایتی تقسیم می شود. دموكراسی مشاركتی، رادیكالی و تكثرگرایی نیز زیرمجموعه دموكراسی تكامل و دموكراسی رقابتی، نخبه گرایی و قانونی تحت پوشش دموكراسی حمایتی قرار می گیرد. دموكراسی از جهت دیگر به سیاسی، اجتماعی واقتصادی تقسیم می شود و به معنای برابر فرصتها و بهره وری یكسان از موقعیت ها برای همگان به كار می رود. در این كه از میان انواع دموكراسی، كدام رجحان دارد و اگر دوران امر بین دموكراسی مستقیم و دموكراسی غیرمستقیم باشد كدام برتری دارد مباحث متعددی مطرح شده است بسیاری از متفكران سیاسی، مدل دوم را بر مدل اول ترجیح داده اند، زیرا اولا در دموكراسی مستقیم، زنان و بردگان حقی نداشتند و ثانیا در بسیاری از موارد تصمیم گیری های فوری و سریع و تخصصی لازم است كه تنها از عهده مجلس نمایندگان میسر است ثالثا سیطره سفسطه و خطابه و عوامفریبی در دموكراسی مستقیم بیشتر است.

●در حكومت دینی، دموكراسی چه جایگاه و تعریفی دارد؟

مبحث حكومت از دو حیث مشروعیت فلسفی و مقبولیت جامعه شناختی قابل بحث و بررسی است. مشروعیت فلسفی به معنای حقانیت و بایستی حكومت است یعنی وقتی این پرسش مطرح می گردد كه چرا باید مدل حكومتی الف در جامعه تحقق یابد و یا این كه چرا مردم باید از این مدل حكومتی اطاعت كنند؟ پاسخ به این پرسش ها مشروعیت فلسفی را تبیین می كند. ولی آنگاه كه این پرسشها طرح می گرددكه چرا حكومتی مقبولیت اجتماعی پیدا می كند و مردم مطیع آن می گردند، مقبولیت جامعه شناسی به میان می آید.

ما در نظام سیاسی اسلام ثابت كرده ایم كه مشروعیت حكومت و حاكم، الهی است و شیخوخیت، اعتبارات اجتماعی، قدرت، زور، قرارداد اجتماعی، اشرافیت، رای مردم و هیچ عامل دیگری در حقانیت بایستی حكومت و حاكم نقشی ندارد.

و طبق دلایل عقلی، همچون دلیل مبتنی بر اصل توحید و دلیل مبتنی بر ضرورت اجرای احكام اجتماعی اسلام توسط مجریان كارشناس، و نیز دلایل نقلی، همچون توضیح شریف مقبوله عمر بن حنظله، روایت شیخ صدوق و غیره، حقانیت حكومت در عصر حضور به حاكمیت امام معصوم و در عصر غیبت به فقیه جامع الشرایطی است كه احكام و نظام اجتماعی اسلام را پیاده كند.

بنابراین دموكراسی تنها به عنوان ابزار مقبولیت قدرت سیاسی پذیرفتنی است و در ابزار مشروعیت قدرت سیاسی اسلام هیچ گونه كارایی ندارد. و هیچ مدلی از دموكراسی در مشروعیت قدرت سیاسی اسلام و هیچ گونه كارایی ندارد و هیچ مدلی از دموكراسی در مشروعیت بخشیدن به نوع حكومت یا فرد حاكم نقشی نخواهد داشت. مردم از نظر شرع اسلام در برابر حقتعالی، مكلفند كه در چارچوب شریعت و اصول و ارزشها واحكام اسلامی حكومت و حاكم اسلامی را انتخاب یا كشف و همراهی كنند. البته در حكومت اسلامی، جلوه هایی از فعالیت مدنی و مردمی مخفی و پنهان و یا در بوته انكار نیست.

احزاب و گروه ها و تشكل های حزبی و صنفی می توانند در چارچوب شرع اسلامی فعالیت نمایند. و این فعالیتها نه تنها در نظام سیاسی اسلام ممكن است بلكه یك ضرورت اجتناب ناپذیری است كه مسلمانان به عنوان مسئولیت پذیری و از باب امر به معروف و نهی از منكر و نصیحت زمامداران و نظارت بر عملكرد دولتمردان باید ظهور و بروز نمایند و این نوع فعالیتها، همان چیزی است كه در نظام سیاسی ایران به جمهوری اسلامی یاد می شود پس جمهوریت یعنی مشاركت سیاسی و اجتماعی آحاد مردم و احزاب و تشكل های صنفی و حزبی كه با اسلامیت نظام اجتماع پذیر است هرچند دموكراسی به مثابه ابزار مشروعیت فلسفی نظام و حكومت پذیرفتنی نباشد.

برخی از روشنفكران دارای علایق دینی، در اعصار گذشته و حال، برای این كه از قافله سیاست دوران مدرنیسم و پست مدرنیسم عقب نمانند، دموكراسی دوران معاصر را با پدیده بیعت و شورا در صدر اسلام یكسان پنداشته اند، غافل از این كه گرچه دموكراسی نظیر سوسیالیسم، لیبرالیسم، فاشیسم و مانند اینها یك ایدئولوژی سیاسی نیست و تنها توصیف خاصی از حكومت و توزیع قدرت سیاسی است ولی همیشه با اصول و مبانی و اهداف خاصی همراه است به ویژه در دوران مدرنیسم كه كاملا با اشكال و مدلهای تازه ای ظهور كرده است پس بنابراین یكسان سازی این مقولات در فهم دقیق این واژگان رهزن است.

●دیدگاه غربیان در خصوص مردمسالاری دینی چیست؟

برخی از روشنفكران غربی بر این باورند كه هیچ گاه اسلام و دموكراسی نمی توانند با یكدیگر جمع شوند و عده ای نیز با شرایط ویژه ای این دو مقوله را اجتماع پذیر دانسته اند.

ارنست گلنر بر این عقیده است كه فرهنگ متعالی اسلام دارای خصوصیاتی است (یگانه پرستی، حاكمیت اخلاق، فردگرایی، پایبندی به دین، مخالفت با مدیشن و اندكی از محركه به جرات می توان گفت با پذیرش تجدد و نوگرایی سر توافق و سازگاری دارد. به عقیده هانتینگتون، این خصوصیات بدین سان با دموكراسی هم منطبق است. اسلام هرگونه جدایی بین اجتماع دینی و اجتماع سیاسی را رد می كند و بدین ترتیب امور دنیوی و اخروی از یكدیگر منفك نیست. دین از سیاست جدا نیست. مشاركت سیاسی یك وظیفه دینی است. اسلام بنیادگرا می خواهد كه در یك كشور اسلامی، رهبران سیاسی، مسلمانان عامل باشند، شریعت قانون اصلی و بنیادی باشد و عملا در تنظیم سیاست حكومتی و یا حداقل در تجدید اصلاح آن رای قطعی داشته باشند.

البته هانتینگتون در ادامه تصریح می كند كه اسلام، مشتمل بر اصولی است كه می تواند با دموكراسی سازگار نباشد. براین اساس، هیچ كشور اسلامی در طول تاریخ به نظام سیاسی كاملاً دموكراتیك دست نیافته است. مگر مصطفی كمال آتاتورك كه آشكارا آموزه های اسلامی درباره سیاست را به حاشیه راند. بنابراین، از نظر هانتینگتون تنها جامعه ای دموكراسی است كه از ماهیت دینی خود منفك گردد و آموزه های اجتماعی دین را حذف نماید و سكولار بیندیشد در حالی كه تلازمی میان حكومت دموكراتیك و سكولاریزم وجود ندارد. برخی دیگر بر این باورند كه هیچ عدم امكان اساسی برای آشتی دادن پدیده های سنتی و پدیده های نو در بطن اسلام وجود ندارد.

عبدالحسین خسروپناه


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.