یکشنبه, ۲۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 16 June, 2024
مجله ویستا

قرائت تلویزیونی از افق های دور اخلاقی


قرائت تلویزیونی از افق های دور اخلاقی

گفت و گو با حجت الاسلام دکتر هادی صادقی, رئیس مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

پیشرفت‌های اخیر پزشکی در سال‌های جدید امکان‌های تازه‌ای را پیش روی بشریت قرار داده است، مساله رحم جایگزین تنها یکی از این مباحث است که پرسش‌های تازه‌ای را در اخلاق و فقه فرارو می‌نهد. سریال «ساعت شنی» که این شب‌ها از تلویزیون پخش می‌شود، نمونه‌ای از این معضل‌ها را در حوزه عمومی طرح می‌کند. اما این مساله در سطحی عالمانه و نزد فقها چه پاسخی می‌یابد؟ با حجت‌الاسلام دکتر هادی صادقی، مدیر مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما پیرامون این موضوع گفت‌وگویی ترتیب دادیم که از نظر می‌گذرد:.

▪ با گسترش علوم پزشکی و تجربی و علوم جدید، علوم انسانی با تبعات فراوانی مواجه شده اند. یکی از این مباحث بحث اهدای عضو بود که تا مجلس شورای اسلامی نیز این قضیه کشانده شد، در سال‌های اخیر نیز با تاسیس موسسات پزشکی در بحث ناباروری زنان و مسائل مختلفی چون لقاح مصنوعی یا شیوه‌های باروری خارج از رحم و شیوه‌های درمانی شیمیایی و دارویی ناباروری یا اهدای اسپرم و تخمک و...، با توجه به اینکه جامعه ما دینی و سنتی و به تعبیری ارزشی است، این امر مستلزم آن است که فقهای ما نسبت به این مساله توجه خاصی داشته باشند. شما نقش فقه و فقها را در چنین مباحثی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ـ در اینگونه مسائل که در اصطلاح فقها، مسائل مستحدثه شناخته می‌شوند، نقش فقه این است که وجه مشروع عملیات جدید را از وجه نامشروع آن جدا و شرایط درست را از شرایط نادرست بیان کنند. این کاری است که به‌طور کلی فقه و فقها می‌توانند انجام دهند. به‌طور مشخص‌تر در این گونه مسائل پزشکی باید اصولی از فقه را که به اصل حیات انسان، سلامت و گسترش حیات او مرتبط می‌شود، و مباحث مربوط به بهداشت و نحوه استمرار حیات انسان استخراج شوند. این گونه مسائل وجود دارند و کاری که فقها می‌کنند این است که مسائل مستحدثه را بر اساس این اصول حل می‌کنند. حالا این مسائل می‌توانند اهدای عضو باشد یا مسائلی مثل اهدای گامت و...

▪ با توجه به این مسائلی که شما طرح کردید، گویا احساس می‌شود که فقه ما باید نگاهی بینارشته‌ای به مسائل داشته باشد، یعنی صرف نظر از آگاهی به علوم شرعیه، به علوم دیگر نیز تا حدودی اشراف داشته باشد تا بتواند نظر متقنی ارائه دهد.

ـ دقیقا همین طور است، کار فقه همین است. فقه دو قسمت است؛ نخست فقه عمومی که در آن موضوعات فقهی مبتلابه عموم مردم بحث می‌شود و نیازی به تخصص شناسایی موضوعات نیست و البته عموم فقها نیز می‌توانند نظر دهند و پدیده بینارشته‌ای هم پدید نمی‌آید، اما در فقه خصوصی، یعنی آنجا که فقه تخصصی است و موضوعات تخصصی پدید می‌آید، گام نخست در ارائه حکم شرعی شناخت تخصصی موضوع است و اینجاست که پای تخصص و مطالعات بینارشته‌ای به میان می‌آید و بعد از این است که فقیه می‌تواند حکم شرعی ارائه کند. یعنی پس از شناسایی دقیق موضوع و حدود و ثغور آن.

▪ پس هر فقیهی نمی‌تواند در این مسائل اظهار نظر کند و لازم است که آگاه به علوم پزشکی هم باشد؟

ـ نه، نباید این نتیجه‌گیری را سریع گرفت. بلکه منظور من آن است که توجه به تخصصی شدن موضوعات همیشه وجود داشته است، آنگاه در پرداختن به احکام گاهی ممکن است که فقیهی قدرت این را داشته باشد که بتواند با کارشناسان یک رشته که موضوع را برای او تشریح کنند، می‌تواند ارائه حکم کند و دراین مورد می‌تواند بدون اینکه به موضوع اشراف کامل داشته باشد، با توضیحات کارشناسان مساله را تحلیل فقهی کند و موضوع را بشناسد وحکمش را بدهد. اما همه مسائل تخصصی این گونه نخواهد بود، چون هر چه جلوتر می‌رود موضوعات پیچیده‌تر خواهد شد. به همین خاطر است که فقه از زمانی به بعد باید رشته رشته شود و این الزامی است که وجود دارد و البته این اتفاقی است که در دایره فقه در حال رخ دادن است، یعنی متخصصانی که هر یک در یکی از رشته‌های علمی گوناگون و در فقه نیز تخصص دارند و در آن مساله نظر می‌دهند و مطالعات بینارشته‌ای نیز در همین جا طرح می‌شود.

▪ به نظر می‌رسد به‌طور مشخص فقه و پزشکی با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی می‌یابند. شما نسبت میان این دو را در جامعه ما چگونه می‌بینید؟

ـ در حال حاضر تا حدودی با این موضوعات به نحو عمومی برخورد می‌شود و هنوز یک حوزه دقیق فقهی-پزشکی مشخصی پدید نیامده است. اتفاقا در حوزه پزشکی مباحث مربوط به اخلاق پزشکی مورد توجه موسسات و مراکز پزشکی از جمله مرکز تحقیقات اخلاق و تاریخ پزشکی قرار و کارهای خوبی نیز صورت گرفته است، از سوی دیگر در حوزه‌های فقهی نیز فقها از قدیم هم احکامی راجع به بدن انسان، بهداشت، ترمیم و غیره داشته‌اند. اما این دو حوزه کارشان را از یکدیگر جدا انجام می‌دهند و لازم است که این دو حوزه به یکدیگر نزدیک شوند و یک حوزه تلفیقی میان این دو ایجاد شود. یعنی آن مرکز به حوزه‌های فقهی وارد شود و تعدادی از اهل فقه و فقها را دعوت به کار کنند تا تخصصی در این موضوعات پیدا کنند و بتوانند از نگاه کاملا تخصصی به این موضوعات بپردازند.

▪ آیا به نظر نمی‌آید که این اختلال و نابسامانی، به مسائل ارزشی در جامعه نیز لطمه وارد کند؟ یعنی اگر فقهای ما کمی جدی‌تر با این مساله برخورد کنند، باعث می‌شود که نگاه ارزشی جامعه به این مسائل جامع‌تر و دقیق‌تر باشد.

ـ این یک جنبه مساله است که شما در نظر می‌آورید، جنبه دیگر این مساله، وظیفه مراجع و مراکز موضوع‌شناسی است. یعنی ما باید هم از طرف حکم به سمت موضوع برویم و هم عکس آن. الان موضوعاتی که مردم با آنها سر و کار دارند، اختیارش معمولا در دست مراکز دانشگاهی است، اینها باید این مسائل جدید را به پیشگاه فقه ببرند. اما این ارتباط دو سویه است. یعنی فقها نیز باید به سراغ مسائل دانشگاهی بروند و موضوعات را شناسایی کنند. البته کسی که امروز با مسائلی مشکل دارد، باید به نحو درست در پیشگاه فقه طرح سوال کند، طرح درست سوال نیز بدین معناست که فقه را به حوزه تخصصی خود وارد کند. مثلا وزارت بهداشت وظیفه دارد که مراکزی در مراجع فقهی بنا تا موضوعات خود را به ایشان عرضه کند و برای این مسائل راه حل بیابد. به‌طور طبیعی فقه هم ناچار خواهد شد که به این مسائل توجه کند.

البته خوشبختانه در سال‌های اخیر از سمت دانشگاهیان توجه فراوانی به صورت‌های مختلف مثل کتاب و سمینار به مسائل فقهی شده است، روحانیان نیز خوشبختانه به مسائل جدید توجه ویژه‌ای داشته‌اند. در حوزه عمومی نیز این امر رخ داده است، مثلا سریال‌های تلویزیونی که در سال‌های اخیر به نمایش در آمده است، گویای این موضوع است. نمونه‌اش سریال ساعت شنی است که در آن بحث رحم جایگزین طرح شده است. این امر سبب پیدا شدن سوالات فراوانی در حوزه‌های فقهی شده و به نظر می‌رسد مراجع فقهی باید به این سوالات پاسخگو باشند.

درست است. البته جوانب ریز و درشت متعددی وجود دارد که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد که این تا حدودی وظیفه رسانه‌های جمعی است که با ساختن سریال‌هایی که وجه شرعی آنها برجسته باشد، چنین آگاهی را در اختیار مردم قرار دهند.

▪ جایگاه مباحث اخلاقی و نسبت آن با حقوق در این مساله چیست؟

ـ برخی متفکران هم در این باب بحث کرده‌اند که هر چه اخلاق فربه‌تر باشد، حقوق نحیف‌تر می‌شود و بالعکس. من فکر می‌کنم این سخن به نحو مطلق درست نیست. این طور نیست که هر جا قانون را تقویت کنیم، اخلاق تضعیف می‌شود. الزاما رابطه‌ای معکوس میان این دو برقرار نیست. البته اگر توجه ما صرفا به مسائل اخلاقی زیاد شود، توجهمان به مسائل حقوقی کم می‌شود. اما اگر هر یک را به اندازه خودش تبیین کنیم، به صورت متعادل پیش می‌رود. جامعه را با صرف اخلاق نمی‌توان اداره کرد. مثلا طرح رحم جایگزین نیز باید به این صورت طرح شود که تا جایی که مساله اخلاقی است، باید انسانیت نادیده گرفته نشود و در این مورد باید خدمت به انسان و کمک به همنوع برجسته شود. ما در سنت خودمان در بحث مساله مادر رضائی و شیر دادن، به مسائل انسانی بسیار توجه می‌کردیم. برای خود پیامبر اکرم (ص) بسیار گشتند تا خانم حلیمه سعدیه را یافتند که زنی پاک بود. البته مسائل اقتصادی نیز مطرح بوده است، اما این اصل نبوده و اصل آن امور انسانی و تربیتی بوده است. در رحم جایگزین نیز این مساله بسیار مهم است و به یک معنا از شیردهی مهم‌تر است، چون وجود انسان با آن کودک شکل می‌گیرد و این بسیار آثار روحی و روانی مهمی در طفل دارد.

▪ هنر چه مسوولیتی در بازتاباندن این مساله دارد؟ در سریال مذکور بیشتر وجوه اقتصادی مساله مورد نظر بوده است. در حالی که متخصصان پزشکی بیشتر بر مسائل انسانی تاکید می‌کنند.

ـ البته هنوز این سریال تمام نشده است. این نکته مشهود است که افراد این سریال بیشتر به دلیل مشکلاتشان به یکدیگر پیوند خورده‌اند، در حالی که بهتر بود به دلیل مسائل لطیف‌تر با یکدیگر مرتبط شوند. البته این دو با یکدیگر منافاتی ندارد، اما بهتر است که مسائل انسانی برجسته شود. اتفاقا این مباحث انسانی، کارکردهای دراماتیک خوبی نیز دارند و می‌توانند به خوبی داستان پردازی کنند و کارهای خوبی انجام دهند.

منوچهر دین‌پرست