چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
امروز با سعدی
در من این عیب، قدیم است و به در مینرود
که مرا بیمی و معشوق به سر می نرود
صبرم از دوست مفرمای و تعنت بگذار
کاین بلایی است که از طبع بشر می نرود
مرغِ مألوف که با خانه خدا انس گرفت
گر به سنگش بزنی، جای دگر می نرود
عجب از دیده گریان منت میآید؟
عجب آن است کزو خون جگر می نرود
من ازین باز نیایم که گرفتم در پیش
اگرم میرود از پیش، اگر می نرود
خواستم تا نظری بنگرم و بازآیم
گفت: ازین کوچه ما راه به در می نرود
جور معشوق چنان نیست که الزام رقیب
گویی ابری است که از پیش قمر می نرود
تا تو منظور پدید آمدی ای فتنه پارس!
هیچ دل نیست که دنبال نظر می نرود
زخم شمشیر غمت را به شکیبایی و عقل
چند مرهم بنهادیم و اثر می نرود
ترک دنیا و تماشا و تنعم گفتیم
مهر، مُهری است که چون نقش حجر می نرود
موضعی در همه آفاق ندانم امروز
کز حدیث من و حسن تو خبر می نرود
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان، سعدی
چند گویی؟ مگس از پیش شکر می نرود
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست