یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تابوی فوتبال, تاوان می دهد


تابوی فوتبال, تاوان می دهد

نگاهی تطبیقی به کالچوپولی فارسی یا هرچه که می خواهید اسمش را بگذارید

سه‌سال پیش در چنین روزهایی ...«دولت رومانو پرودی درس بزرگی به دیگر دولت‌های نوپا داد، به ویژه آنهایی که داعیه محو فساد و ناکارآمدی سامانه‌های کشورشان را دارند... او برای کلیدزدن تحولی بزرگ در سراسر جامعه، از انقلاب‌هایی در ابعاد کوچکتر بهره برد... پرودی تابوهای فوتبال و مافیا را برگزید، دو میوه ساختار فاسد فعلی که ساقه‌شان را هم کرم زده بود و آماده چیدن شدن توسط یک اقتصاددان مصلح بودند. به فاصله چهل و هشت ساعت از پیروزی پرودی و چپ‌های میانه‌ در انتخابات خبری روی خروجی «آنسا» خبرگزاری ایتالیا قرار گرفت که محتوایش به اندازه عنوانش سینمایی و غیرمنتظره به نظر می‌رسید: دون کورلئونه پدرخوانده سه دهه اخیر مافیای سیسیل در اختفا دستگیر شد.»

بله، دون کورلئونه واقعی! این نشان می‌داد که مافیا فرتوت شده و بعد پرونده‌سازی‌های دادگاه عالی ورزش ایتالیا کم‌کم ثابت کرد کالچو نیز به قدری در فساد غرق شده که آماده انفجار است... . پرونده‌ای که اخیراً توسط اداره کل بازرسی کشور مستقر در سازمان ورزش برای رئیس مغرور فدراسیون گشوده شد، می‌تواند نقطه آغاز یک پاکسازی ملی در همه ابعاد باشد، به سردمداری فوتبال. اگر در سرزمین چکمه‌ای بسیاری از آمیکوها صبح و ظهر و شب فوتبال میل می‌کنند و به عنوان میان وعده طعام می‌خورند، اینجا شاید تب فوتبال حادتر هم باشد.

تابویی که از نگاه برخی روشنفکران صرفاً به خاطر عوام پسند بودن چوب می‌خورد یا توسط برخی مقامات درست به همین خاطر چوپ حراج می‌خورد، پتانسیل همه‌گیری‌اش را در چنین مواقعی نشان می‌دهد. اینکه می‌توان با محاکمه فسادگران فوتبال، مبارزه واقعی با فساد را در سراسر دستگاه‌ها اعلان کرد و به همه فسادگران عرصه‌های گوناگون اعلان جنگ‌ داد... همین پرونده کوچک نشان از سوء مدیریتی، در مقایسه با ابعاد غیرورزشی، کوچک دارد ولی باید در پیشگاه افکار عمومی به قضاوت گذاشته شود تا از بسامد گسترده رسانه فوتبال برای مرعوب کردن نامدیران کلان‌تر سایر عرصه‌ها بهره‌برداری شود. تابوی فوتبال می‌تواند تابوی عدالت‌گستری هم باشد ... دولت ۷۰ میلیونی آقای احمدی‌نژاد هم حتماً پیام پرودی را دریافت کرده و نمی‌گذارد با سهل‌انگاری در پرونده ...، ... ای‌مهیب‌تر که همین حالا صدای پایش را می‌شنویم ابراز وجود کند.»

این محتوای مقاله‌ای بود که در روز ۲۶ تیر ماه ۱۳۸۵ از نویسنده همین مطلب در روزنامه اعتماد به چاپ رسید، آن هم پس از گشوده شدن یکی از نخستین پرونده‌ها در مورد فساد ورزش ایران و در روزهایی که بحث کالچو پولی در رسانه‌ها داغ‌داغ بود، همانقدر که این روزها بحث مبارزه با فسادگران فوتبال ایران داغ‌داغ‌است، حالا هر اسمی می‌خواهید روی پرونده عریض و طویلی که مشترکاً توسط وزارت اطلاعات و قوه‌قضائیه به پیش‌برده می‌شود، بگذارید؛ به کنایه از مربیانی که از قراردادها درصد می‌گیرند «روپولی»، به کنایه از مدیرانی که از بودجه باشگاه‌های دولتی به جیب مبارکشان می‌گذارند «هاپولی»، به کنایه از دلال‌هایی که یک شبه از پول فوتبال چنان فربه شده‌اند که گاهی از در بازداشتگاه‌ها هم رد نمی‌شوند.

توپولی (توپ + پولی) و بالاخره به کنایه از آن مربیان آمپول به دستی که هورمون و کورتون به بدن شاگردانشان می‌بندند «آمپولی»! البته با دیدن اسامی مستعاری که در سایت‌های مختلف منتشر می‌شوند می‌ترسم همین روزها وقتی بنا به رسالت خبرنگاری‌ام مشغول مرور آنها هستم، با نام اختصاری ش.ط رو به رو شوم چون دست کم با دو سه تن از بازداشت‌شدگان آخرین روزهای سال گذشته صحبت کرده‌ام و آنها خود را بیگناه دانسته‌اند و در عوض فساد مورد نظر را به چهره‌های دیگری نسبت داده‌اند که یا اصلاً دستگیر نشده‌اند یا آنها هم پس از تعیین قراری چند صد میلیون تومانی و بدون اثبات اتهاماتشان آزاد شده‌اند و به همان کارهای قبلی ادامه می‌دهند.

با این حال به هیچ وجه قصد کمرنگ جلوه دادن حرکت بزرگی که با هدایت قاضی حداد برای محو فساد از مهم‌ترین ورزش کشورمان بر پا شده را ندارم. حتی او را یک قهرمان می‌دانم چون نمی‌توان جنگی را علیه ظلم و حق‌کشی و حق‌خوری متصور شد بی‌آنکه قهرمانی را در خط مقدمش فرض کرد. اما مسئله اینجاست که من و بسیاری روزنامه‌نگاران مثل من، محمد مایلی کهن را هم دیگر قهرمان مبارزه با فساد در فوتبال می‌شناسیم ولی شفافیت و صراحتی که در قهرمان دومی هست را در قهرمان اولی نمی‌یابیم.

حتی هدف‌هایی که این دو نشانه‌گیری می‌کنند نیز در فربگی و اهمیت با هم فرق دارند. دست کم اینکه وقتی محمد مایلی‌کهن در ادامه ادعای مجتبی شریفی رئیس محترم کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال در برنامه ۹۰ به روابط ناپاک میان نیمکت‌ها و لابی‌های باشگاه‌ها با سکوهای فحاش معترض می‌شود و گروهبان قندلی‌ها را شماتت می‌کند، قاضی حداد این بار در نقش مسئول کمیته انضباطی باشگاه استقلال سکوت می‌کند و به ریشه نمی‌پردازد. انگار که دو قطب پرطرفدار فوتبال پایتخت از فساد مصون هستند، در حالی که شاید برعکس باشد و دو نماد فوتبال ایران اگر به درستی کندوکاو شود، در مواردی نماد فساد رایج در فوتبال ایران هم باشند. مثلاً چرا در مورد من از بدنام‌ترین دلال‌های فوتبال که خود را وابسته به آژانس‌های اروپایی می‌داند و نام و چهره و عملکرد خلاف قانونش در رسانه‌های ورزش اظهر من الشمس است، شاهد سکوتی کشدار از سوی دست‌اندرکاران پروژه مبارزه با فساد هستیم؟ آیا تنها بدین خاطر نیست که این شخص ارتباطی با اسطوره سابق سرخ‌ها آن هم نه در باشگاه پرسپولیس که در یک باشگاه متحول لیگ یکی داشته که مالکش حالا برخلاف نص صریح قوانین فیفا همزمان عضو هیأت‌مدیره باشگاه پرسپولیس هم هست؟

اتفاقاً اگر به تابستان گذشته که نخستین موج دستگیری‌ها در رابطه با فسادزدایی از فوتبال آغاز شدند نگاهی بیندازیم، می‌بینیم نقطه آغاز این پرونده بی‌نظیر در تاریخ ورزش ایران، تحقیق درباره روابط ناسالمی بود که بر اثر سرازیر شدن پول توسط همان فرد فوق‌الذکر به دو باشگاه سرخ لیگ برتری و لیگ یکی به وجود آمده بودند.

از آنجا که مخاطبان این مطلب در اصل مخاطبان نشریه‌ای از مؤسسه محترم خبر هستند، پس بد نیست بدانند که روزنامه ورزشی ریشه‌دار و پرمخاطب وابسته به آن با رنسانس بزرگی با روی کار آمدن مدیران جدید و البته کنار گذاشتن یک فرد بدنام از سردبیری پشت سر گذاشته.

سردبیری که یکی از اتهاماتش هنگام بازداشت، درخواست رشوه صد میلیون تومانی برای بازگرداندن سرمربی قهرمان فصل گذشته بوده است. از چه کسی؟ خودتان حس بزنید!

اگر بخواهیم به مقایسه کالچوپولی یعنی پروژه فسادزدایی از فوتبال سطح اول ایتالیا با نمونه اخیرش بپردازیم نخستین چیزی که توجه‌مان را جلب می‌کند برخورد بی‌محابا با شاخص‌ترین چهره‌ها و نمادهای کالچو است. به طوری که اتهامات وارد شده به میلان و یوونتوس حتی سنگین‌تر از اتهاماتی بودند که به رجینا یا لاتزیو وارد شدند. فرجام پرونده برکناری «فرانکو کارارو» رئیس فدراسیون فوتبال ایتالیا، معلق شدن ماسیمو دی‌سانکتیس داور اعزامی ایتالیایی‌ها به جام‌جهانی ۲۰۰۶، فرستادن یوونتوس قهرمانی سری A به سری B‌ و کسر ۱۵ امتیاز از میلان بهترین نماینده ایتالیا در لیگ قهرمانان اروپا بود، ضمن آنکه رئیس باشگاه یوونتوس موجی و چند رئیس باشگاه دیگر به محرومیت‌های کوتاه و بلند محکوم شدند.

اما طبق یافته‌های پرونده ضدفساد وطنی خودمان دلالهای غیررسمی، دلال - روزنامه نگارها در بعضی مربیان عامل اصلی فساد هستند و برخورد با تک‌ و توک مدیران نه چندان مطرح باشگاه‌ها هم فقط در حد شایعه باقیمانده. ضمن اینکه هیچ باشگاه، مقام رسمی و هیچ داوری تاکنون در فساد فوتبال دخیل تشخیص داده نشده است و رئیس فدراسیون فوتبال هم در حالی که رئیس پیش از او اخیراً بزرگترین اتهامات را در مصاحبه‌ای به ساختار فوتبال کشور وارد کرده، از گل و بلبل سخن می‌گوید. شاید تنها بخش امیدوارکننده این پرونده، پیگیری آن از سوی مرجعی عالی‌تر از مرجع قضائی فدراسیون فوتبال است. بدین معنی که قاضی شریفی به سختی می‌تواند مدیران و داورانی را که به نوعی به فدراسیون فوتبال منصوب هستند تحت نظر قرار دهد اما قاضی حداد از جایگاهی عالی‌تر تمام بدنه فوتبال را زیر سیطره نگاه خود دارد.

از آنجا که ما در ایران چیزی معادل دادگاه‌ عالی ورزش نداریم، جایگاه فعلی قاضی حداد و اراده سیاسی قضائی پشت‌سر او می‌تواند روزهای روشنی را در مبارزه با فساد فوتبال نوید دهد. البته به شرطی که انگیزه‌های حامیان این حرکت اصلاحی فرخنده در ماه‌ها و سال‌های آتی بر اثر تغییر فضا، کمرنگ نشده و به تغییر قضا نینجامد. چه بسا ادامه این حرکت فرخنده خلأ جایگاهی به نام دادگاه عالی ورزشی جمهوری اسلامی ایران را هم پرکند، چون همانطور که در پروسه تعلیق فوتبال ایران شاهد بودیم،‌ قوانین ورزشی ما به شدت آماتوری هستند و به همین دلیل با سازوکار ورزش حرفه‌ای همخوانی ندارند که همین مسئله خلأهای قانونی و زمینه‌های فساد را در بخش‌هایی مثل فوتبال پدید می‌آورد.

شروین طاهری



همچنین مشاهده کنید