یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

با تمام توان جنگ را بایکوت کنیم


با تمام توان جنگ را بایکوت کنیم

نباید تعجب آور باشد اگر آنان که صلح را زندگی و جنگ را مرگ و نابودی می دانند, به چند دسته تقسیم شوند اما جای تعمق دارد که چرا هر یک از این جمعیت ها خود را کامل, مطلق و بی نقص دانسته و دیگران را, یا سازش کار معرفی کرده و یا آنان را به همسو بودن با جنگ طلبان متهم می کنند

نباید تعجب‌‌آور باشد اگر آنان که صلح را زندگی و جنگ را مرگ و نابودی می‌دانند، به چند دسته تقسیم شوند! اما جای تعمق دارد که چرا هر یک از این جمعیت‌ها خود را کامل، مطلق و بی‌نقص دانسته و دیگران را، یا سازش‌کار معرفی کرده و یا آنان را به همسو بودن با جنگ‌طلبان متهم می‌کنند.

باید توجه کرد در چنین شرایطی که مرحله به مرحله بر طبل جنگ کوبیده می‌شود و می‌رود که فاجعه‌ی یوگسلاوی، افغانستان و عراق، در کشور ما نیز، تکرار شود؛ همه نیازمند به یک جبهه‌ی متحد از صلح‌جویان هستیم که بتواند یک‌دل و یک‌پارچه در برابر جنگ‌افروزان بایستد و از تمامی توان خود برای ناکام گذاشتن آنان استفاده کند. بدین کار موفق نمی‌شویم مگر آن‌که به چند‌باره و به تکرار هم شده، جبهه‌ی صلح و طیف‌های گوناگون آن را بشناسیم و حدود انتظار از هر حرکتی را متوجه شویم و بی‌سبب چوب تکفیر را بلند نکنیم و به‌جای آن تلاش شود تا نیروهای واقعی همسو که نیاز مبرم شرایط کنونی است، پراکنده نشوند که این نیز تحقق نخواهد یافت مگر آن که بکوشیم تا هر چه بهتر هر خطی آشکار‌ و روشن شود.

این نظر بر این باور است که عمده‌ترین و شاخص‌ترین این خطوط را می‌توان به چند دسته‌ی عمده طبقه‌بندی کرد:

۱) آنان که اعتقاد دارند و دریافته‌اند که جنگ با ذات امپریالیسم عجین شده است و بقای آن بدون جنگ امکان ندارد. پس باید با هر وسیله‌ی ممکن امپریالیسم را تضعیف نمود تا بشریت بتواند با مفهوم و معنای واقعی صلح آشنا شود.

۲) آنان که باور دارند در شرایط کنونی، جنگ با امپریالیسم، صلح را به ارمغان نمی‌آورد، اصرار دارند تا ابزار کلیدی امپریالیسم برای جنگ افروزی و تهاجم را که همان آماده‌ سازی افکار عمومی ملت‌هاست، از دستش گرفته شود.

۳) کسانی که می‌گویند؛ هم امپریالیسم و هم حاکمیت جنگ‌طلب هستند. اما چون زورمان به امپریالیسم نمی‌رسد، پس با فشار بر حاکمیت می‌توان به صلح دست یافت.

۴) برخی رمز نهایی دست‌یابی به صلح را در پذیرش قطعنامه‌های سازمان ملل از طرف ایران می‌دانند. بنابراین باید نیروهای صلح بر حکومت فشار آورند تا غنی‌سازی اورانیوم متوقف شود تا مذاکره برای استفاده از انرژی هسته‌ای، در راستای خواست امپریالیسم شروع و ادامه یابد.

۵) جمعی مبارزه برای پذیرش خواست جامعه‌ی جهانی و رعایت حقوق بشر در ایران را کلیدی‌ترین حرکت برای تحقق امر صلح ارزیابی می‌کنند.

۶) این نظریه هم قوت گرفته است که باید از هر رسانه‌ای که بازتاب دهنده‌ و بلندگوی دگراندیشان باشد استفاده کرد- حتا اگر آن رسانه، صدای امپریالیسم آمریکا باشد- آنان این امر را ناگزیر می‌دانند، چرا که اختناق و سانسور اجازه‌ی تبادل اطلاعات آزاد را نمی‌دهد. بنابراین هر صدایی که بتواند به این سد شکنی یاری رساند و در راستای ارایه‌ی آزاد اخبار و اطلاعات جامعه‌ی ایران گام بردارد، ایرادی بر آن وارد نیست. این امر به آن دسته از صلح‌دوستان یاری می‌رساند تا صدای خود را به گوش مردم ایران و جهان برسانند. [ضروریست تا بستری فراهم آید که امپریالیسم، و به‌خصوص از نوع آمریکایی آن، بلندگوی حق‌طلبان نباشد!!]

۷) و بالاخره، جمعی هم تصفیه حساب با حکومت و کینه‌های فردی، گروهی را آن‌چنان عمده می‌کنند که آن را با بقای کشور و امر صلح درهم می‌آمیزند.

بر این چند شماره‌، بسیار می‌توان افزود. اما در این میان چه چیز از الویت و اهمیت نخست برخوردار است؟ مگر نه این است که باید اصل را فدای فرع ننمود و در بی‌راهه گرفتار نشد؟

امروز اصل کدام است؟

آنان که هر قسمت از موارد ذکر شده‌ی بالا را عمده کرده‌اند، بی‌تردید بازتاب بخشی از واقعیت موجود جامعه هستند که از این جهت نه باید و نه می‌توان به آن‌ها کم بها داد و نه بشود آنان را در حاشیه فرض نمود. با این وجود این انتظار نیز چندان غیر معقول نمی‌رسد که از هر یک از آنان خواست که خود را مطلق نکرده و به اطراف نیز نظری داشته باشند... که؛ در این صورت، پیدایی و رشد «جبهه‌ی صلح» عینیت خواهد یافت و خواهد توانست دستورالعمللی منسجم و کارا از خود ارایه دهد: «با تمام توان جنگ را بایکوت کنیم!»

نیروهای استوار در حفظ پیکره‌ی اصلی جامعه که همانا توده‌های مولد آن هستند، حاضر نیستند هر بهایی را برای اضمحلال و نابودی خود پرداخت کنند. بی‌تردید آنان حفظ کشور را در الویت نخست قرار می‌دهند و اعتقاد دارند که هیچ حرکتی نباید به بهای نابودی کل کشور تمام شود... و در این‌جاست که هوشیاری همه‌جانبه‌ی جبهه‌ی صلح ضرورت می‌یابد.

بنابراین، اگر حفظ کشور و در امان نگاه داشتن آن، عمده و اصل باشد... باید هر حرکتی برای جبهه‌ی صلح با درنظر گرفتن آن اصل عمده قابل تعریف باشد. لذا اگر چنین تعریفی از جبهه‌ی صلح قابل پذیرش است، پس لازم است تا از هر حرکتی که به این امر یاری رساند، بدون هرگونه محافظه‌کاری و یا ملاحظه‌کاری، از سوی هر کسی که باشد، پشتیبانی کرد.

هادی پاکزاد



همچنین مشاهده کنید