جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
ناسیونالیسم مهمترین عامل ایجاد صهیونیسم

● نفوذ، نه درخواست
"هرتسل" طی نزدیک به هشت سال رسالت صهیونیستی خود را بر مذاکره با کشورهای استعمارگر اروپایی برای گرفتن فلسطین از سلطان عثمانی و یا گرفتن مناطق دیگری ازآفریقا و خاورمیانه یا آمریکای جنوبی از انگلستان، پرتغال و ایتالیا متمرکز کرد. همانطور که گفته شد، هدف "هرتسل" این بود که با کسب مجوز از سلطان عثمانی یا قدرتهای بزرگ اروپا، برای استعمار فلسطین یا نقاط دیگر، از تضمین حقوقی عمومی و بینالمللی برخوردار باشد، اما تلاش او تا زمان مرگش به جایی نرسید.
پس از مرگ "هرتسل" ، میان صهیونیستها بر سر دیپلماسی صهیونیستی اختلاف افتاد و گروهی از صهیونیستها با اعتقاد به این که مستقر شدن روی زمین فلسطین، به کسب اجازه از مقامات عثمانی نیاز ندارد، در کنگرة نهم صهیونیستها به سال ۱۹۰۷، طرفداران سیاست "هرتسل" را مغلوب خود کردند. این گروه معتقد بود، با رخنة تدریجی به فلسطین و تأسیس آبادیها و شهرکهای یهودی نشینِ پررونق و فعال که به "هستههای اصلی جامعة صهیونیستی جدیدی" تبدیل خواهند شد، میتوان برای صدور مجوز بر سلطان عثمانی فشار آورد و در آن صورت، زمینة مناسب برای گرفتن تصمیمات لازم بینالمللی به منظور حمایت از "استعمار صهیونیستی در فلسطین" فراهم خواهم شد. به این ترتیب، دو سیاست، سرلوحة فعالیتهای آیندة جنبش صهیونیستی قرار گرفت؛ اول، کنترل حیات اقتصادی فلسطین از راه رخنه تدریجی در آن و دوم، مذاکرات وسیع دیپلماتیک .
● فلسطین برای استعمار یهودی
در سال ۱۹۰۸ تشکیلاتی تحت عنوان "ادارة فلسطین" برای کسب اطلاعات و راهنمایی ساکنان شهرکها و آبادیهای یهودی نشین و سازماندهی آنها تأسیس شد. تشکیل این مراکز صهیونیستنشین در خاک فلسطین از مدتها قبل توسط سرمایهداران یهودی (بیشتر با پوشش مذهبی و خیرخواهانه) آغاز شده بود.
اولین شهرک صهیونیستنشین در فلسطین به سال ۱۸۷۸ و با نام "بتّاح تکفا" برپا شده بود. حامی اصلی این شهرکسازی "بارون ادموند روچیلد" (از روچیلدهای فرانسه و نواده "جیمز روچیلد" که پیش از این از او نوشتیم) بود. با سرمایه و پشتیبانی وی، در سال ۱۹۰۰ مؤسسهای به نام "فلسطین برای استعمار یهودی" (با عنوان اختصاری"پیکا") تشکیل شد و "بارون روچیلد"، که مدیریت شهرکهای تأسیس شده را شخصاً برعهده داشت، این مسؤولیت را به سازمان "پیکا" واگذار کرد.
"بارون روچیلد" و سرمایهداران یهودی دیگری مانند "بارون دوهیرش " موفق شده بودند در دهة پایانی قرن نوزدهم، اولین موج مهاجرتهای دستهجمعی یهودیان از سراسر عالم به فلسطین را، راه بیاندازند و نزدیک به ۲۵ هزار یهودی را در آبادیها و شهرکهای تازه تأسیس خود مستقر کنند. موج دوم مهاجرت دستهجمعی یهودیان به فلسطین از سال ۱۹۰۳ آغاز شد و سازمان "پیکا" استقرار و تثبیت مهاجران جدید را تداوم بخشید. در سال ۱۹۰۷ اولین "کیبوتص" با تکیه بر نیروی کار انحصاری یهودی تأسیس شد. "کیبوتص" به آبادیهایی گفته میشد که دو هدف را دنبال میکرد:
اول؛ ایجاد اشتغال برای نیروی کار ساکن در آبادی و دوم، تولید فراوان محصولات کشاورزی برای مصرف داخلی آبادی و فروش آن به منظور تأمین مخارج ساکنان.
"کیبوتص"ها مراکزی مستقل و خودکفا بودند که شکل ادارة آنها، باعث ترویج مدنیت غربی در میان مهاجران فقیر و بیفرهنگ یهودی میشد و به این ترتیب، هستههای اولیة یک کشور یهودی در این "کیبوتص"ها، تربیت لازم را نیز مییافتند.
با حاکم شدن سیاست جدید بر "کنگرة صهیونیستها"، کار تأسیس "کیبوتص"ها و انواع دیگر کانونهای تجمع یهودی گسترش بیشتری یافت. از سوی دیگر دولت عثمانی و نخبگان سیاسی و مذهبی فلسطین که از همان ابتدا، نسبت به مهاجرت متراکم یهودیان به فلسطین و اقدامات صهیونیستها حساس شده بودند، فعالیتهایی را برای توقف یا محدود شدن این سیر صعودی در پی گرفتند، اما اختلافات و منازعات داخلی حکومت عثمانی و فساد سیاسی - اداری حاکم بر آن، همچنین عدم اتحاد و یکدلی نخبگان مسلمان به دلیل ورود اندیشههای جدید سیاسی و اجتماعی به دنیای اسلام، مانع از ایجاد یک عزم عمومی و مؤثر برای مقابله با صهیونیستها میشد؛ به همین دلیل ساکنان بومی فلسطین، خصوصاً روستائیان و کشاورزان عرب، که با گسترش مهاجرنشینهای یهودی موجودیت خود را در خطر میدیدند، چاره ای جزمقابلة مستقیم با مهاجران نداشتند و هر از چند گاهی تنشها و منازعات ریز و درشتی میان فلسطینیان و مهاجران در میگرفت؛ اما در نهایت امر، غالباً این فلسطینیان بودند که به دلیل عدم وجود مراکز قضایی و امنیتی سالمی که بتوانند به آنها مراجعه کنند، مغلوب میشدند. حملة کشاورزان رانده شده از "الخضیره" به یهودیان ساکن در این مناطق و اخراج آنها با زور اسلحه در سال ۱۸۷۶، از اولین نمونههای چنین منازعاتی است.
● اتحاد و ترقی!
در سال ۱۹۰۸ واقعة بزرگی، اوضاع "سرزمین مقدس" را برای ساکنان بومی آن بیش از پیش بغرنج کرد. به دنبال کودتایی در حکومت عثمانی، گروهی مشکوک تحت عنوان "کمیتة اتحاد و ترقی"، سلطان عثمانی را خلع کرده و برادر وی را بر سر کار آوردند، اما در حقیقت ،خود تمام زمام امور عثمانی را قبضه کردند. این ماجرا که در تاریخ با نام "کودتای ترکهای جوان" شناخته میشود، نتایج مثبت فراوانی برای صهیونیستها به بار آورد.برای درک دلایل اصلی چنین تحول سیاسی بی سابقه ای در عثمانی رجوع به یک سند تاریخی و مغفول واقع شده ضروری است. سلطان مخلوع عثمانی، در سال ۱۹۱۱ طی نامهای به "شیخ ابوشامات" یکی از علمای دینی سوریه دربارة علل برکناری خود از سلطنت چنین نوشته است:
"من از خلافت اسلامی کناره نگرفتم؛ مگر به دلیل فشار و تهدیدات مختلف، زیرا اروپا و جریانهای یهودی و صهیونیستی، به ویژه رؤسای جمعیت اتحاد، معروف به "جوت تورات" اصرار داشتند که من با تأسیس یک وطن قومی یهودی در سرزمین مقدس فلسطین، موافقت نمایم. من علیرغم اصرار آنها، این مسأله را رد کردم. سرانجام آنان وعده ۱۵۰ میلیون لیره طلای انگلیسی را دادند و من ضمن رد آن، جواب قاطعی به این شرح برایشان فرستادم: اگر علاوه بر ۱۵۰ میلیون لیرة طلای انگلیسی، دنیایی پر از طلا نیز به من بدهید، درخواست شما را بدون شک نخواهم پذیرفت. من بیش از ۳۰ سال به مملکت اسلامی و امت محمّدی خدمت کردهام و حاضر نیستم کارنامه آبا و اجدادی خویش را تباه سازم. پس از آن پاسخ، همه بر خلع من متفق شدند."
● سنگ بنای تل آویو
باقی قضایا کاملا بر وفق مراد صهیونیست ها بود.ترکهای جوان روابط حسنهای با آلمان داشتند و "حیم وایزمن" رهبر جدید "جنبش صهیونیزم" توانست با میانجیگری آلمان، به "کمیتة اتحاد و ترقی" نزدیک شود. بدینگونه بعد ازسال ۱۹۰۸، ممنوعیت مهاجرت یهودیان به فلسطین و خرید زمینهای این منطقه، لغو و بر سیل مهاجرت به فلسطین و ایجاد مهاجرنشینهای یهودی، سه تا چهار برابر افزوده شد. وعدههای مالی جنبش صهیونیزم به رهبران جدید عثمانی برای بهبود وضع مالی و سر و سامان بخشیدن به امور بودجه و مساعدت در بازپرداخت بدهیهای خارجی عثمانی، یکی از عوامل ایجاد همکاری "ترکهای جوان" با صهیونیستها بود. وعدههایی که چندین برابر آنها، چند سال پیش از سوی "تئودور هرتسل" به سلطان مخلوع عثمانی (عبدالحمید) ارائه شده بود؛ اما مخالفت شدید و خشمآلود او را به دنبال داشت. در سال ۱۹۰۹و در زمان همین "ترکهای جوان" و با تسامح آنان بود که ساخت شهر "تلآویو" (پایتخت فعلی رژیم مجعول صهیونیستی) با گذاشتن اولین سنگ بنای آن از سوی مهاجران جدید،در منطقه ای به نام "تل الربیع" واقع در حومة شهر مسلمان نشین "یافا" آغاز شد.
● آغاز تسلط اقتصادی و نظامی یهودیان
به دنبال تثبیت بیش از پیش مهاجران یهودی در فلسطین، اقدامات نظامی "جنبش صهیونیزم" برای ایجاد "گروههای شبه نظامی"، به بهانة دفاع از مناطق مهاجرنشین در برابر مخالفتهای روزافزون مسلمانان بومی فلسطین آغاز شد و اولین گروه مسلح با عنوان "هاشومرهتسعیر" در سال ۱۹۰۹ از سوی گروهی از مهاجران روس ایجاد گردید و در همین زمان بود که تأسیسات صنعتی کوچک متعدد دیگری در مناطق مهاجرنشین تأسیس شد تا زمینههای لازم را برای کنترل حیات اقتصادی فلسطین، در آینده فراهم کند. صهیونیستها همچنین با وارد کردن متخصصان و ابزار کشاورزی جدید از اروپا، توسعه کشاورزی در زمینهای خریداری شده را آغاز کردند. این در حالی بود که بومیان فلسطین، که همة حیاتشان بر کشاورزی با سیستم سنتی استوار بود، توانایی ارتقای کمی و کیفی عملیات زراعی خود را نداشتند و طبیعتاً فاقد توان رقابت با کشاورزی مدرن مهاجرنشینان صهیونیست بودند. همچنین در سالهای ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲، فدراسیونهای کارگری و نهادهای مربوط به امور رفاهی و بیمه از سوی سازمان جهانی صهیونیزم (بازوی اجرایی کنگره صهیونیستها) ایجاد شد.
همزمان با فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، تلاشهای فرهنگی سازمان جهانی صهیونیزم در منطقه شدت گرفت و در سال ۱۹۰۸ دو روزنامه و چند نشریه "عبری" برای شکلدهی اذهان یهودیان موجود در فلسطین و مهاجران جدید منتشر شد. ایجاد مدارس ابتدایی و دبیرستانها که از قبل آغاز شده بود نیز گسترش یافت و حتی در ۱۹۱۲ یک "کالج تکنولوژی" در "حیفا" تأسیس شد.
● خنجر ناسیونالیسم
سهلانگاری و مماشاتجویی "ترکان جوان" نسبت به "جنبش صهیونیزم" و گسترش نفوذ بیسابقه و هولانگیز یهودیان در فلسطین و افزایش جمعیت آنان و تملک اراضی فلسطین از طریق رشوه دادن به مقامات عثمانی، ترس و نگرانی اعراب را برانگیخت و حتی برخی محافل سیاسی عرب، "کمیتة اتحاد و ترقی" و کودتای تحت رهبری آنان را به هدایت و کنترل توسط یهودیان و فراماسونها متهم کردند تا بدین وسیله سقوط حکومت عثمانی تسریع شده و یهودیان بتوانند بر روی ویرانههای این امپراتوری، پایههای حکومت خود را بنا کنند. البته این، تنها نظر اعراب یا مسلمانان دیگر نبود. برای مثال سفیر انگلیس در عثمانی، در سال ۱۹۱۰ طی یادداشتی به وزیر خارجة دولت متبوعش، مینویسد:
"به نظر میرسد تشکیلات داخلی کمیتة اتحاد و ترقی، آمیزهای از همسویی یهودیان و ترکان باشد... اینک یهودیان از موضع قدرت بر دستگاه اداری دولت مسلط شدهاند و با تشویق خط مشی قومگرایی ترکی، قصد دارند بیش از پیش بر مراکز نفوذ خود بیفزایند."
اشاعه و ترویج "ناسیونالیزم ترکی" - که در این یادداشت نیز به آن نیز اشاره شده است - به مهمترین تکیهگاه انگلیسی برای شوراندن اعراب قلمرو عثمانی علیه این دولت تبدیل شد. شورشی که در بدترین سالهای عمر امپراتوری عثمانی، تیر خلاصی بود بر موجودیت آخرین قدرت اسلامی در منطقه .
در سال ۱۹۱۱ بحث جنجال برانگیزی در پارلمان عثمانی، که تنها سه سال از عمر آن میگذشت، در گرفت و "ترکان جوان" به همکاری با یهودیان برای خرید زمین و سرمایهگذاری در فلسطین متهم شدند و حتی به طور صریح مطرح شد که یهودیان در حکومت "ترکان جوان" مشارکت دارند و ادلّة تأملبرانگیزی هم برای این ادعا ارائه شد. با این حال همکاری "ترکان جوان" با "جنبش صهیونیزم" ادامه یافت.
با توجه به فقر شدید دولت عثمانی در سالهای پیش از جنگ اول جهانی، وعدههای اقتصادی و وامهای یهودیان برای "ترکان جوان" اهمیت فراوانی داشت و کار به جایی رسید که در سال ۱۹۱۳ مذاکرات محرمانهای با صهیونیستها جهت فروش "اراضی سلطنتی" به آنها آغاز شد، تا شاید بدین وسیله، خزانة تهی و ورشکستة عثمانی ترمیم شود. صهیونیستها نیز در قبال مساعدات خود، خواستار لغو کامل قانون منع مهاجرت و خرید اراضی از سوی یهودیان شدند.
سرانجام در سال ۱۹۱۳، قانونی در پارلمان عثمانی به تصویب رسید که مطابق آن، برای اولین بار گروهها و سازمانهای صهیونیستی میتوانستند زمینهای خریداری شده را به نام خود ثبت کنند. همچنین در همین سال، قانونی مبنی بر لغو محدودیت اقامت و مهاجرت یهودیان در فلسطین از سوی "ترکان جوان" تصویب شد. با این همه، افکار عمومی اعراب هنوز از یکپارچگی و اتفاق نظر لازم برای ایجاد موانع مؤثر بر سر راه صهیونیستها و فشار آوردن بر حکومت عثمانی جهت مقابله با مهاجرت و شهرکسازی یهودیان برخوردار نبودند، خصوصاً این که رشد گروههای استقلالطلب عرب، باعث شده بود اغلب مخالفتهای اعراب با سیاستهای "ترکان جوان"، با اتهام تجزیهطلبی و ناسیونالیزم عربی مورد بیتوجهی یا حتی سرکوب قرار گیرد. صهیونیستها نیز از این فضا استفاده کرده و خود را حامیان حفظ تمامیت ارضی حکومت عثمانی نشان داده و مخالفان خود را، تجزیهطلبان و شورشیان عرب معرفی میکردند. این جدال سرد میان "اعراب، ترکان جوان و صهیونیستها" ادامه داشت تا این که آتش جنگ اول جهانی در سال ۱۹۱۴ برافروخته شد و با آغاز این جنگ و صفبندی نیروهای بینالمللی در مقابل یکدیگر، مرحلة دوم دیپلماسی صهیونیستها مبنی بر نفوذ تدریجی در فلسطین، در اختیار گرفتن کنترل اقتصادی این سرزمین و امتیازگیری از عثمانی به پایان رسید.
● اتّفاق بر سر انهدام عثمانی
جنگ اول جهانی در واقع کشمکش قدرتهای استعمارگر اروپا بر سر کسب مناطق تحت نفوذ بیشتر در جهان آن روز بود. تأسیس "آلمان متحد" و تلاش آن برای کسب نفوذ سیاسی و اقتصادی در خارج از مرزهای خود، دولتهای انگلستان، فرانسه و روسیه تزاری را که از اوجگیری قدرت آلمان هراسناک بودند به کشمکش وادار کرد. از سوی دیگر امپراتوری عثمانی که طی دهههای گذشته، بخشهای وسیعی از قلمرو اروپایی و شمال آفریقایی آن به وسیله دولتهای استعمارگر اشغال شده بود، با مشاهدة خصومت دشمنان سنتیاش (فرانسه، انگلیس و روسیه تزاری) با آلمان، این دولت را به عنوان متحد بالقوة خود انتخاب کرد و آلمان هم که در پی کسب امتیازات سیاسی و اقتصادی در منطقه بود و برای مواجهه با دولتهای رقیبش احتیاج به متحدان منطقهای داشت، با عثمانی از در دوستی درآمد. حوادث بعدی، از جمله "جنگ بالکان" که بخشهای دیگری از قلمرو عثمانی را جدا کرد، وحدت این دو دولت را مستحکمتر کرد.
علیرغم تلاشهای وسیع فرانسه و روسیة تزاری برای در هم شکستن قدرت عثمانی و سقوط آن، انگلستان هنوز در این زمینه فعالیتی جدی از خود نشان نمیداد، زیرا وجود عثمانی، سدی بود در برابر نفوذ رقبایی چون فرانسه و روسیه به مناطق تحت نفوذ انگلستان در شرق آسیا، خلیج فارس و خصوصاً کانال سوئز. اما اتحاد نظامی میان آلمان و عثمانی، بریتانیا را با وضعیت جدیدی مواجه کرد. دولت عثمانی در آستانه جنگ اول جهانی و اندکی پس از شروع آن، با مشاهده قدرت نظامی آلمان و متحدانش و نیز پیشرفتهای اولیه آنان، به امید این که با ورود به جنگ به نفع آلمان، زمینة شکست دشمنان دیرینهاش را فراهم کند و پس از پایان جنگ به یمن اتحاد با دولتهای پیروز (آلمان و متحدانش) بار دیگر مناطق از دست رفتة خود را در آسیا، شمال آفریقا و اروپا بازپس گرفته و عظمت و قدرت سابق امپراتوری را احیا کند، ارتش خود را علیه انگلستان، روسیه و فرانسه وارد جنگ کرد. بدین ترتیب انگلستان هم برای از میان برداشتن عثمانی و تجزیة قلمرو آن به اروپاییها پیوست و تلاشهای مشترک این متفقین برای انهدام عثمانی وارد مرحلة جدیدی شد. صد البته نیروی اصلی در این عرصه، بریتانیا بود که با استفاده از تجربیات و ارتباطات قدیمی خود، ضمن فراهم آوردن زمینة تجزیة عثمانی، نقشه این تجزیه را به نحوی طراحی کرد که پس از پایان جنگ، منافع استراتژیکش در خاور میانه، خلیج فارس، دریای سرخ و شبه قارة هند، مانند گذشته حفظ شود.
"جنبش صهیونیزم" نیز به سرعت خود را با شرایط جدید تطبیق داد. رهبران این جنبش طی ده سال گذشته، سیاست نزدیکی با آلمان را در پیش گرفته بودند تا با استفاده از اتحاد محکم میان آلمان و عثمانی، راه نفوذ خود را به عثمانی باز کرده و اهداف "صهیونیزم جهانی" را در فلسطین دنبال کنند، ضمن این که پیوندهای میان سرمایهداران یهودی و ساختار سیاسی و اقتصادی آلمان، قبل از جنگ نیز بسیار حسنه بود (به این روابط پیش از این اجمالاً اشاره شده است). با آغاز جنگ، صهیونیستها به دلیل حضور جدی شبکة سرمایهداران یهودی در تصمیمگیریها و سیاستگذاریهای بریتانیا، به سرعت از جهتگیریهای جدید سیاست خارجی بریتانیا مطلع و با آنها هماهنگ شدند. حاصل همکاری متقابل صهیونیزم و انگلستان در طول سه سال جنگ، موجب شد که انگلستان تمامی ملاحظات و پنهانکاریهای سیاسی خود را کنار گذاشته و به حمایت آشکار از "جنبش صهیونیزم" اقدام کند. نقطة آغاز این آشکارسازی، انتشار نامهای است که از آن با نام "اعلامیة بالفور" یاد میشود.
محمدعلی صمدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست