پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

باران اخلاق گرایی در برهوت اخلاق گریزی


باران اخلاق گرایی در برهوت اخلاق گریزی

گوشمان پر شده از این گفته که سیاست را والدینی نیست و در این عرصه زبان قدرت طلبی گفتمان غالب است, گفتند رقابت در ذات سیاست ورزی است و مکر و پیمان شکنی در ذات رقابت, گفتند چون در این وادی قدم گذاشتی باید چشم بر همه ببندی جز مقام و دل به هیچ نبندی جز ریاست , هیچ عهد و پایبندی که مرادی برآورده نکند قدر ومطلوبیتی ندارد و هر معاهده ای که لختی ظفرمند سازد و بر صدر نشاند باید منعقد شود

گوشمان پر شده از این گفته که "سیاست را والدینی نیست" و در این عرصه زبان "قدرت طلبی" گفتمان غالب است، گفتند "رقابت" در ذات سیاست ورزی است و "مکر" و "پیمان شکنی" در ذات رقابت، گفتند چون در این وادی قدم گذاشتی باید چشم بر همه ببندی جز "مقام" و دل به هیچ نبندی جز "ریاست"، هیچ عهد و پایبندی که مرادی برآورده نکند قدر ومطلوبیتی ندارد و هر "معاهده ای" که لختی ظفرمند سازد و بر صدر نشاند باید منعقد شود، خلاصه آن که اینجا تعبیرها و اشارات بیش از هرکسی به "ماکیاول" و بیش از هرچیزی به "کرسی ریاست" اشارت دارند. در چنین نظرگاهی هرکس سودای بازیگری در صحنه "تدبیر" را دارد به هر توشه ای محتاج است جز "صداقت" و اخلاق.

تقدیر الهی براین قرار داشت که ما به چشم خویش ببینیم مردی از همین آب وخاک را که نه تنها عزت و کرامت را فدای کسب قدرت نمی کرد و دستیابی به جایگاه "قیومیت" را به بهانه خیرخواهی و مصلحت دانی با هر رذیلت و آلودگی ممکن مشروع نمی دانست، که از جایگاه "قدرت حکومتی" برای بسط فضائل و خیرات دنیوی و اخروی مردم استفاده کرد.

حضرت امام خمینی (ره) در جایگاه بنیانگذار و قافله سالار نظام "جمهوری اسلامی" در آموزه های تئوری و عملی خود همواره بر اصل جایگزینی "مشروعیت ارزش گرا" با "عقلانیت منفعت گرا" در عرصه حکومت داری و ورود ارزش های دینی و مردمداری درعوض ریاکاری و تزویر در وادی سیاست و سیاست پیشگی تاکید داشتند و این انگاره ها به عنوان یکی از برجسته ترین و کلیدی ترین اهداف از مجموعه خواست های مردم ایران در جریان انقلاب سال ۵۷ نمود داشت.

پس از گذر از سال های ابتدائی انقلاب و با پایان جنگ تحمیلی، در سایه منازعات سیاسی روی داده در سه دهه گذشته به تدریج به سمتی حرکت کردیم که احساس می شد برخی اجزای جریان سیاست کشور نسبت به تجربیات و مشی آغازین دچار خدشه و انحراف شده اند. با این اوصاف بی انصافی است که نگوییم "فرزند فاضل" حضرت روح الله (ره) یعنی آقای خاتمی با حرکت خود - چشم پوشی از قدرت به خاطر عمل به عهد و پیمانی که با "مردم" بسته بود- نه تنها آینده اصلاحات به عنوان یک جنبش اجتماعی تحت امر خود، که آینده آرمان های متعالی انقلاب اسلامی را در آستانه دهه چهارم عمر آن نیز "بیمه" کرد و اطمینان از توالی حرکت برای دستیابی به این باورها را نوید داد.

پس از اعلام رسمی خبر کناره گیری آقای خاتمی از نامزدی انتخابات ریاست جمهوری در هفته آخر سال گذشته، چون و چراها بسیار گشتند و پاسخ های احتمالی فوران کردند. البته در ایام تعطیلات نوروزی و درغیاب اسباب خبررسانی و ارائه تحلیل مکتوب و مستقل و در شرایطی که سیمای "ملی" در همان یکی دو برنامه پایانی بخش خبری ۳۰:۲۰ در سال گذشته،آشتی ناپذیری خود را با فضای متکثر سیاسی کشور تکرار کرد و در یک "شوی" کم نظیر که با لعاب "اغراق" تهیه دیده بود، شادمانه از اختلاف و تزلزل در جبهه اصلاحات خبر داد، عرصه دنیای مجازی تنها محمل باقیمانده بود برای پیگیری اطلاعاتی که دراین زمینه منتشر می شدند.

در این میان بسیار بودند کسانی که با شنیدن این خبر از شدت اندوه مشت "افسوس" بر دیوار "حسرت" کوفتند و چنان اهریمن "ناامیدی" بر ایشان مستولی گردید که با چشمانی نمناک سال نو را تحویل گرفتند.

متاسفانه باید اذعان نمود که عملکرد پاره ای از متولیان و پیشکسوتان مجموعه اصلاحات حداقل در روزهای ابتدایی این ماجرا همچون بسیاری از لحظات حساس و سرنوشت ساز قبلی، چندان مسئولانه و همراه با هوشمندی نبود. گویی ایشان هنوز به شناخت کاملی نسبت به موقعیت خود و مختصات جامعه نائل نگردیده اند و گاهی از یاد می برند که امروز جریان اصلاحات نه یک کلونی محدود و خانوادگی، که منظومه ای پردامنه از آحاد ملت را دربر می گیرد که یا با رسمیت و یا با تعلق خاطر و اشتراک مقصد به این اردوگاه پیوند دارند و هرنوع گفته و عملکردی باید بر پایه جهت گیری های جمعی و برآوردن نیات بلندمدت استوار باشد.

بعید است که در حوزه تعریفی که نزد افکار عمومی از یک ساختار و رفتار سیاسی مورد قبول و تایید وجود دارد ابراز گلایه و بازگوئی احساسات فردی و سلائق درونی بدون ملاحظه کیفیت شرایط و مصلحت های آینده نگر جایی داشته باشد. دامن زدن به شائبه تلاطم و تنش از جانب افرادی که توقع مدیریت پیچیده ترین و بحرانی ترین شرایط از آنان می رود مانند پاشیدن بنزین برای اطفای حریق یاس مضاعفی را موجب می شود و به هیچ وجه زیبنده نیست. مردمی که آشکار و پنهان از حضور "سید" اصلاحات پشتیبانی کردند، آنانی که فریاد حمایت سردادند و آنانی که در دل "قند" آب کردند، باید بدانند و باید برایشان تبیین شود که هرچند نمی توان منکر نقش و اثر راهبردی و کاریزمای آقای خاتمی بود، اما این ارادت و علاقه نه به مشتی استخوان و عضله یا چشمان و ابروانی است که شخصیت ایشان را شکل داده اند، که از روی اعتقاد به پیمایش مسیری است که او ترسیم کرده و ویژگی هایی که داشتنشان را توصیه و تشویق می کند.

وقتی آقای خاتمی اعلام کرد که "یا من می آیم یا میرحسین" و تصریح کردند که بین این دو رقابتی توامان درنخواهد گرفت، به طریق اولی این پیام را صادر نمود که آقای موسوی نیز به زعم ایشان گزینه ای مناسب و نقطه مطلوب و هم ردیف با خودشان هستند و اگر ایشان با نظرداشت جمیع ابعاد و شرایط چنین تصمیمی گرفته اند، اول باید به رای و عقیده وی احترام گذاشت و سپس برای تداوم حرکت و پویایی جنبش به سرعت برنامه ریزی نمود. تداومی که مسیر آن در بیانیه ای که آقای خاتمی جهت بیان دلایل امتناعشان از کاندیداتوری منتشر کردند و همچنین در پاسخ مکتوبی که بعد از آن به نامه تشکرآمیز آقای موسوی دادند، کاملا واضح و عیان است.

برخلاف آن چه رقبا و مخالفان بازتاب می دهند نه ورود آقای خاتمی به کارزار انتخاباتی ازسر اکراه و وسوسه بوده و نه اعلام خروجشان بهانه گیری و تزلزل، که هردو یک هدف و یک اثر و یک راستا را تعقیب می کنند که چیزی نیست جز "خواهان سرافرازی میهن" بودن.

واقعیت این است که امروز بیش از هر مقطع دیگری کشور نیازمند به ایجاد "تغییر" در شرایط کنونی است و اکنون که بر خلاف نوبه های قبلی "میرحسین موسوی" چهره فردی همواره بالقوه و مردد را کنار گذارده و با لبیک گویی به ندای مشتاقان همیشگی خود جهت جلوگیری از تضییع بیشتر جایگاه کشور مصمم به ایفای نقش گشته، باید او را به عنوان فردی توانمند و قابل اعتماد برای طی طریقی پرقدرت و با اراده ای پولادین یاری و پشتیبانی نمود. سوای اشارات معنی دار آقای خاتمی، چند دلیل عمده دیگر مارا به این مقصد رهنمون خواهد ساخت که گزینه "میرحسین موسوی" اکنون مناسب ترین و شایسته ترین فرد برای معرفی از جانب "تمامی" جریانات متعهد و مقید به اصلاحات اجتماعی می باشند.

۱) با توجه به این مطلب که پیش از انصراف آقای خاتمی مباحث جدی و تعیین کننده ای پیرامون برنامه اصلاح طلبان جهت اجماع و معرفی نامزد "واحد" خود انجام نشده بود، از این رو با وضعیت جدید بهتر می توان در این خصوص به جمع بندی نهائی و قاطع رسید.

۲) هرگز نمی توان مدعی بود که آقایان موسوی و خاتمی وزن و جایگاه یکسانی مابین اصلاح طلبان دارند. در شرایط فعلی تاکیدها باید حول این نکته باشد که این دو عزیز بینش و درک مشترک و منطبقی از اصلاحات و اصلاح طلبی دارند و میرحسین خود تصریح کرده که التزام به گام برداری در مسیری را دارد که خاتمی را در کسوت بنیان گذار و تئوریسین آن می شناسد.

۳) مفهومی که از جنبش اصلاحات ارائه می شود "ایستایی" و وقوف جریان ساماندهی به مولفه های اساسی جامعه را در نقطه عناوین و افراد ناممکن می سازد. اگر خاتمی تشخیص داده که تداوم این حرکت با میرحسین و حدود توانایی های او نیز قابل تحقق و مطلوب است، پس جای حرفی باقی نمی ماند.

۴) تقابل خاتمی با اصول گرایان به احتمال قریب به یقین موجب می گشت که آنان ناچار به اجماع بر احمدی نژاد شوند. از این رو، غیبت آقای خاتمی جوی از آسودگی و فراغ بال منجر به "تعدد" را بین اصول گرایان ایجاد خواهد کرد که آقای موسوی نیز بخشی از این تعدد را نمایندگی خواهند نمود.

از دیگر مزایای اتفاق نظر مجموعه های اصلاح طلب بر آقای موسوی که می تواند منفعتی بلندمدت و ورای نتیجه انتخابات پیش رو برای ایشان محسوب شود، نمایشی از ظرفیت فراخ و گستردگی حد و مرز گفتمان اصلاح طلبی بین کانون ها و اشخاص وفادار به آرمان های امام (ره) و باورهای اعتقادی ایرانیان می باشد. زیرا بر همگان عیان است که میرحسین وابستگی حزبی و تشکیلاتی به اصلاح طلبان نداشته و تنها از روی اشتراک مساعی و هویت همسوی خط ومشی های خود دراین جرگه محسوب می شود.

مطمئنا طی روزهای آتی یکی از برنامه های دسته جات رادیکال تر اصول گرا این خواهد بود تا خط فکری آقای موسوی را فاقد سنخیت و منفک از شاخص های اصلاحات طبق تعریفی که خود ارائه می کنند بنمایانند که نتیجه ای معکوس برایشان خواهد داشت. زیرا این خود موقعیتی پرارزش برای معرفی و شناساندن بهتر گفتمان اصلاحاتی به عنوان نحله ای منبعث از اصول و گزاره های اساسی انقلاب اسلامی در جامعه است.

بر این اساس تدوین استراتژی کار و متضمن توفیق می تواند با نظرداشت موارد زیر باشد:

۱) اعلام حمایت و اجماع همه جانبه و فراگیر که می تواند ضمن جلوگیری از شکافته شدن گسلهای کوچک موجود، نمایشی از انسجام و اهتمام راسخ برای جبران قصورهای گذشته عدم اجماع در دور قبل باشد. بنابراین باید هرچه سریعتر از مرحله "شور و مباحثه" درآمده و پاسخ های قاطعی برای شبهات مطرح شده تنظیم و ارائه گردد.

۲) تبیین مفهوم مدنظر میرحسین از "مختصات زمانه" که چنین درپیشگاه او خاص و ویژه جلوه کرده اند که افطار روزه سکوت دودهه ای خود را در اذان انتخابات دهم قرار داده و در مجموع می تواند شکل دهنده "گفتمان انتخاباتی" ایشان باشد.

۳) مجموعه های مردمی و خودجوشی که در حمایت از آقای خاتمی تشکیل شده بودند را با این حقیقت نزدیک ساخت که اعلام پشتیبانی و همراهی ایشان با آقای موسوی نه به عدول از مواضع پیشین یا به معنای استحاله گفتمان و تفکر اصلاح طلبی، بلکه یک سازگاری امیدآفرین با شرایط جدید خواهد بود و از کاهش تحرکات آنان جلوگیری نمود.

۴) کمبود ابزار و امکانات رسانه ای و تبلیغی در مقایسه با اصول گرایان ضرورت اتخاذ یک راهبرد تبلیغاتی حساب شده و بازنگری در شیوه های سنتی و مرسوم را یادآور می شود که شعار "هر ایرانی یک ستاد" در این راستا قلمداد می گردد. حتی شخص آقای خاتمی می توانند با استفاده از وجاهت و مقبولیت خود نزد عامه، کمک شایانی جهت رفع این کمبود بنمایند.

می توان گفت که اینها عناصر اصلی روشی هستند که اصلاح طلبان طی آن می توانند عزم و جدیت خود برای موفقیت در همه پرسی آینده و واقعیت توانمندی خود برای شکل دادن به روندی که منجر به "تغییر" می شود را نشان دهند.

تا ثبت نام نامزدهای انتخابات هنوز زمان هست و احتمال هرگونه پیش آمدی را نمی توان کاملا رد کرد، حتی می توان انصراف آقای خاتمی را ترفند هوشمندانه ای از جانب ایشان برای برهم ریختن جناح رقیب که خود را برای چالش با او آماده می کردند و اکنون باید تجدید قوا و سازوکار نمایند دانست. لیکن این اقدام به هر دلیلی که صورت گرفته باشد و فرجام آن هرچه باشد، به جوهره سراسر خیر آن نباید شک کرد که این خیرخواهی هم برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت جریان اصلاحات پیروزی در انتخابات آینده مفید بوده و نیز جهت حفظ مواضع و تداوم مسیر ضروری خواهد بود. مشروط بر آن که سایر عزیزان نیز بر مسئولیت خود جهت جلوگیری از تفرق آرا و حفظ وحدت واقف باشند و ضمن برآوردن شایسته آداب همسنگری و حفظ حرمت ها، منافع فردی را بر مصالح میهن و ملت ارجح ندانند.

اخلاقی کردن سیاست تنها با حرف و شعار حاصل نمی شود، بازگشت به راه انبیا و گستراندن چتر "عدالت" و "مهرورزی" بر سر جامعه نباید جملاتی بی روح و تزئینی باشند و تنها "میکروفون ها" را مخاطب قرار دهند. ستایش ارزش ها و فضائل زمانی بر دل و جان مردم اثر خواهد کرد که از دلی عامل برخاسته باشد، دلی که ثابت کند و مجذوب قدرت صرف نیست، دلی که جلوه ای از قیاس "آب بینی بز" با قدرت بدون احقاق حقوق مردم باشد و خاتمی نشان داد و ثابت کرد که دلی ازاین جنس دارد. او اگر در این راه کوتاه آمد، خویشتن داری و مدارا کرد و در برخی مواضع متوقف ماند، اما هیچگاه رنگ عوض نکرد و قدمی برخلاف نگرانی ها و دلمشغولی های پیشتر اعلام شده خود برنداشت. او هیچگاه مدعی تردستی و معجزه نبوده و نیست، ولی خود آینه تمام نمای اعجاز خمینی کبیر گشته. "تاریخ" به شایستگی از این بزرگی و بزرگواری آقای خاتمی تقدیر خواهد کرد.

نویسنده : محسن دقت دوست