جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

حمایت آمریکا از صدام علت طولانی شدن جنگ


حمایت آمریکا از صدام علت طولانی شدن جنگ

متن زیر بخشی از یکی از سخنرانی های ایشان در نشست فرماندهان است که حاوی نکات تازه ای پیرامون این عملیات بزرگ است

سردار غلامعلی رشید جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده قرارگاه فتح یکی از سه قرارگاه عمل کننده در آزادسازی خرمشهر گفتنی های بسیاری پیرامون عملیات بیت المقدس دارد و هر از چندی مطالبی را در جمع فرماندهان و کارشناسان مسائل نظامی مطرح می کند و عطش جویندگان رمز و راز این فتح بزرگ را فرو می نشاند.

متن زیر بخشی از یکی از سخنرانی های ایشان در نشست فرماندهان است که حاوی نکات تازه ای پیرامون این عملیات بزرگ است.

در آغاز سال دوم جنگ، دو انتصاب مهم در سپاه و ارتش صورت گرفت. یکی آقای محسن رضایی بود که حضرت امام خمینی (ره) حکم فرماندهی سپاه را به ایشان داد و دیگری شهید صیاد شیرازی بود که حکم فرماندهی نیروی زمینی ارتش را گرفت. این دو مرد به توصیه های حضرت امام و درک روشنی که خود داشتند، موانع را بین سپاه و ارتش از بین بردند و وحدت ایجاد کردند و قرارگاه مشترکی به نام کربلا به وجود آوردند و هر کدام یک گروه طرح ریزی مستقل در سپاه و ارتش داشتند که روی عملیات[ها] از قبل کار می کردند و بعد در جلسات مشترک، نتایج بررسی های خود را ارائه می کردند و تصمیم گیری می شد. عملیات بیت المقدس چهارمین عملیات موفق و گسترده ای بود که در سال دوم جنگ صورت می گرفت و سپاه از آغاز سال دوم جنگ، حضوری بسیار قوی و جدی در تمام سطوح مدیریتی صحنه نبرد داشت. سپاه به لحاظ سخت افزاری در هر عملیات، یگان های خود را توسعه و گسترش می داد و نیروهای بسیجی داوطلب و شجاع و مبتکر و خلاق را در درون ظرف خود و ظرف یگان های خود سازماندهی می کرد و از این بعد مهمترین منبع نیروی انسانی را در اختیار داشت و آنها را به صحنه نبرد عرضه می داشت. به لحاظ نرم افزاری و طراحی و تفکر نیز با استفاده از اندیشمندانی مانند شهید حسن باقری، اقدام به طرح ریزی عملیات، مبتنی بر شناخت دقیق از زمین و دشمن می کرد. سپاه در عملیات بیت المقدس اصرار بر مانور عبور از رودخانه، به عنوان مهمترین ویژگی عملیات داشت و تیم طرح ریزی سپاه که متشکل از حسن باقری، رحیم صفوی و اینجانب (رشید) بودند به کمک سایر فرماندهان و شخص فرمانده محترم کل سپاه که تصمیم گیرنده و هدایت کننده بود، از قبل روی این راهکار، فکر می کردند. حتی قبل از عملیات فتح المبین با هدف عبور از رودخانه، روی این موضوع فکر می کردند وبه شناسایی زمین و دشمن مشغول بودند. راهکارهای دیگری هم بود که سپاه قبول نداشت. مثل راهکار حمله از جاده آسفالته اهواز- خرمشهر و محورهای شمالی جغرافیایی نبرد که دشمن براساس تفکر کلاسیک، از آن مناطق انتظار حمله داشت و آرایش گرفته بود.

عملیات پانزدهم دی ماه سال۵۹ نیز با همین تفکر اجرا شده بود و شکست خورده بود و راهکار ترکیبی هم مشکلاتی داشت ولی سپاه با توجه به شناختی که از آرایش دشمن داشت، بر راهکار عبور از رودخانه کارون اصرار و تأکید داشت و بعد از بحث و بررسی در قرارگاه کربلا، این راهکار به تصویب رسید که عمده قوای ارتش و سپاه با استفاده از همین راهکار وارد عمل شوند. ما سه قرارگاه داشتیم شامل قرارگاه «قدس» که از محور شمالی منطقه نبرد وارد عمل می شد ولی انتظار پیشروی به عمق از این قرارگاه نداشتیم و تلاش اصلی را عهده دار نبود.

دو قرارگاه عمده دیگر یکی «نصر» بود و یکی هم «فتح» که هر دو در منطقه عمومی دارخوین و شمال دارخوین آرایش گرفتند و با عبور از رودخانه کارون و تصرف سرپلی بزرگ به وسعت ۸۰۰ کیلومتر مربع زمینه در هم شکستن قوای دشمن را فراهم کردند. اینجانب (رشید) از سوی سپاه فرمانده قرارگاه «فتح» بودم که با همتای نظامی ام از ارتش، شهید نیاکی بر یگان های تحت امر، مسئولیت داشتیم. سپاه با ۱۳ تیپ وارد عمل شد که تیپ های سپاه به دلیل حضور گسترده نیروهای مردمی، هر کدام ده گردان و گاه بیشتر نیرو داشتند و از زاویه دیگری می توان این عملیات را، جنگ فراگیر مردمی نیز نام گذاشت. ارتش نیز ۱۴ تیپ داشت و عملیات پس از عبور از کارون، در مرحله دوم نیز ادامه پیدا کرد تا مرز و مرحله سوم با چرخش عمده قوا به طرف جنوب، خرمشهر به محاصره درآمد و دشمن شکست خورد و به هزیمت افتاد، عملیات ۲۴ شبانه روز ادامه پیدا کرد و خرمشهر در سوم خرداد سال ۶۱ آزاد شد.

تأثیر فتح خرمشهر بر تغییر معادلات متأثر از دو ملاحظه کلی می باشد. یکی پیوستگی جنگ و انقلاب. دوم، تأثیر پیروزی نظامی ایران بر عراق و سقوط احتمالی صدام، در مورد تغییر معادلات و سطح منطقه که درواقع با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد. تحمیل جنگ بر ایران برای مهار پیامدهای انقلاب اسلامی و حفظ وضع موجود و اعاده نظم پیشین بود. استراتژی جنگ بدون برنده از سوی هنری کیسینجر با این هدف طراحی شد که پیروزی هر یک به ویژه ایران با پشتوانه انقلاب می تواند معادلات را تغییر بدهد. آنچه که صدام پس از اتمام جنگ با اشغال کویت انجام داد نیز نشان داد، برتری یکی از دو کشور چگونه معادلات را تغییر خواهد داد.

آمریکا به دنبال جنگ فرسایشی بود. ایران با غلبه بر این وضعیت و با پیروزی های نظامی در آستانه فتح خرمشهر، آمریکا و غرب و کشورهای منطقه را نسبت به پیروزی احتمالی ایران نگران کرد. سیاست های همه جانبه علیه ایران با همین هدف دنبال می شد.

دو سطح معادله در منطقه وجود دارد که با پیروزی ایران در فتح خرمشهر در معرض تهدید قرار گرفت؛یکی معادله خلیج فارس، که برتری ایران بر عراق، بر نفت و تجارت و موقعیت آمریکا، اثر می گذاشت. در نتیجه نوعی اجماع جهانی برای حفظ صدام شکل گرفت.

دوم معادله خاورمیانه که اسرائیل با حمله به لبنان و تصرف جنوب لبنان تا بیروت، مترصد فرصت بود تا اوضاع را به سود خود تغییر بدهد. برتری ایران بر عراق و حضور در صحنه مبارزه با اسرائیل و زمینه های شکل گیری حزب الله، قدرت تأثیرگذار ایران بر معادله خاورمیانه با حمایت از فلسطینی ها در برابر اسرائیل غاصب را شکل می داد.

چند هفته قبل جلسه ای داشتیم با وابستگان نظامی کشورهای خارجی در آنجا من دو عملیات فتح المبین و بیت المقدس را برای آنها تشریح کردم و گفتم که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی طی ۶۰ روز دو سپاه از سه سپاه ارتش عراق را منهدم کرده اند.

یکی از وابستگان نظامی سؤال کرد: چرا پس از فتح خرمشهر با توجه به این شکست هایی که به عراق وارد گردید، جنگ ادامه پیدا کرد

پاسخ دادم که به اعتقاد ما هم جنگ بعد از فتح خرمشهر می توانست تمام شود و این امکان وجود داشت که فضا برای گفت وگو و خاتمه جنگ و صلح به وجود آید ولی به دلیل حمایت آمریکا و برخی از کشورها، از صدام شرایط به نفع ملت ها پیش نرفت. ملت ایران دو شرط بیشتر نداشتند یکی محکومیت متجاوز (صدام) و دوم پرداخت غرامت به ایران. ولی آمریکا از اول مخالف پرداخت حقوق مردم ایران بود و حمایت های آمریکا از صدام در جنگ عراق علیه ایران منشأ اصلی بحران و تنش در منطقه شد و صدام دچار توهم شده و به دلیل خصلت تجاوزگری که مورد حمایت هم قرار گرفت به کشور کویت حمله کرد و این کشور را اشغال نمود و بعد هم آمریکا به کشور عراق حمله کرد و هم اکنون عراق در اشغال است.

بسیاری از مسائل منطقه در گذشته و حال و آینده متأثر از همین موضوع است. تحولات سه دهه اخیر در منطقه نشان داده است که آمریکایی ها، درک روشنی از مسائل منطقه ندارند و روش مناسبی را برای حل مسائل انتخاب نمی کنند. این موضوع برای منطقه، نگران کننده است. در اینجا سه نکته قابل یادآوری است.

یک این که با پیروزی انقلاب اسلامی، منطقه خاورمیانه در مسیر منافع ملت ها و در وضعیت جدیدی قرار گرفت. آمریکا با حمایت از صدام در جنگ با ایران می خواست مانع از پیروزی ملت ایران بشود ولی با پیروزی ایرانی ها در عملیات[هایی] مثل فتح المبین و بیت المقدس، پیامدهای انقلاب اسلامی در تمام منطقه آشکارتر شد و آمریکا خود را در مقابل ملت ها قرار داد.

دوم اینکه استراتژی آمریکا در برخورد با ایران در جنگ عراق علیه ایران، مسئله منطقه را به مسئله آمریکا با عراق تبدیل کرد و اشغال کویت از سوی صدام و همچنین اشغال بغداد از سوی آمریکا پیامدهای آن می باشد.

سوم اینکه، مکتب دفاعی ایران که با مقاومت در برابر متجاوزین و اشغالگران عراقی شکل گرفته بود با اینگونه عملیات [ها] و بعدها فتح فاو و کربلای ۵ به اندیشه مسلط نیروهای مسلح ایران و ملت ایران تبدیل شد و این اندیشه و مکتب، پشتوانه تفکر برای مقابله با هر نوع تهدیدات خارجی قرار گرفته است و ملت و نیروهای مسلح ایران برپایه تجربه جنگ و مکتب دفاعی خود با استراتژی بازدارندگی و دفاع مؤثر، این سرزمین را برای هر دشمن متجاوزی قتلگاه خواهند کرد.

بنابراین امروز هم قدرت نظامی ایران در مقایسه با گذشته افزایش یافته و اگر در برابر آمریکا کمتر می باشد ولی با محاسبه سایر عوامل قدرت ملی، موازنه برقرار می شود.

موازنه ارعاب و تسلیم توسط آمریکا باید تغییر کند و این با مقاومت و تدبیر صورت می گیرد که می توان از طریق انسجام ملی و دیپلماسی فعال و فراگیر، در امتداد فتح خرمشهر به پیروزی های جدید رسید.

فتح خرمشهر بیانگر ظهور قدرت جدید در ایران و منطقه بود و این امر با پرداخت هزینه حاصل شد، بنابراین هم اکنون هم می توان در برابر تهدیدات دشمنان با مقاومت و تدبیر دستاوردهای جدیدی داشت.