دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
ادامه هنر رمان
![ادامه هنر رمان](/web/imgs/16/166/ned5v1.jpeg)
«رماننویسی که درباره هنر رمان صحبت میکند، استادی نیست که بر کرسی تدریس نشسته باشد و در این مورد سخنرانی کند. باید او را بیشتر به منزله نقاشی تصور کرد که در کارگاه نقاشیاش،یعنی جایی که تابلوهای روی دیوار از هر سو به شما مینگرد، از شما پذیرایی میکند».
«پرده»، میلان کوندرا، ترجمه کتایون شهپرراد و آذین حسینزاده، نشر قطره.
با کتاب «پرده»، میلان کوندرا ما را به کشف کارگاه رماننویسیاش دعوت میکند. در این کارگاه، بسیار کم از خود و کتابهایش، به طور مستقیم صحبت میکند، اما بیشتر از دیگران و رمانهاشان میگوید؛ رمانهایی که او را تحسین میکند و یا دوستشان دارد(غالبا هر دو) و این رمانها «مخفیانه در آثار خود او» حضور دارند. این تابلوها که همگی با هم در نور کارگاه دیده میشوند، در حال حرف زدن از خود، برقراری دیالوگ بین یکدیگر و آمیختن با صدای میلان کوندرا، نوعی «روایت» به وجود میآورند: نسخه شخصی کوندرا از تاریخ رمان.
در سال ۱۹۸۶، کوندرا در یک رساله هفتقسمتی، متنهایی را جمع کرده بود که در آنها تصورات یک رماننویس درباره «هنر رمان» را شرح میداد. امروز، او به تاریخ رمان میپردازد، با روشی که نه روش مورخهاست، نه روش تاریخ ادبیات دانشگاهی و نه روش زیباشناسی فلسفی. او تجربه دوگانه خواننده و نویسنده رمان را با مخاطب تقسیم میکند.
خواننده از روشی صحبت میکند که رمانها، از زمان رابله و به طور محسوستر، از زمان سروانتس، با اتکا به آن روش، پرده جهالت و ایدههای قطعی را که روی واقعیت، به ویژه واقعیت انسانی، کشیده شده است، پاره میکنند: «چیزی که تنها رمان میتواند بگوید». نویسنده تعریف میکند که چطور کتابهای دیگران تاریخی میسازند که در آن رمانهای خود او میتوانند جایگاهشان را پیدا کنند و در عین حال، منحصر به فردی سازشناپذیر خود را تبیین کنند.
تاریخ رمان کلیتی است که تمام رمانها به آن رجوع میکنند. برخلاف این امر که جمهوری حکومتی سلطنتی را منسوخ میکند، یک اثر، اثر دیگر را منسوخ نمیکند. اما اگر نسلهای تازه رماننویسها با جاهطلبی و توهم منسوخ کردن نوشتههای پدرانشان اقدام به نوشتن کنند، این کار بیشتر از آنکه رد کردن کارهای انجام شده باشد، تکیه کردن به سرزمینهای کشف نشده و معماهای تازه است. هر رماننویسی، مواد هنرش را از کل تاریخ رمان میگیرد.
مورخها و تئوریسینهای ادبیات خواهند گفت که کارگاه کوندرا نظم خوبی ندارد و پیوستگی زمانی در آن رعایت نشده است. سروانتس، موزیل، دیدرو، رابله، پروست، بالزاک، گومبروویچ، استرن، بروخ و داستایفسکی، ورای قرنها و زبانها، میراث ادبی را بین خود تقسیم میکنند. کوندرا، به رغم آنکه نقش مرزهای ملی را در تشکیل کانونهای ادبی نادیده نمیگیرد و روی «نابرابری علاجناپذیر» بین زبانهای «بزرگ» و زبانهای «کوچک» ـ تاکید میکند اگر کافکا به جای انتخاب زبان آلمانی، به زبان چک مینوشت، چه کسی او را ـ میشناخت؟ - اما با وجود این، او با «بومیگرایی کوچکها» مخالف نیست؛ امری که اثر هنری را در دل تاریخ ملی جا میدهد (بینوایان بزرگترین رمان فرانسوی است)، از طرفی با «بومی گرایی بزرگها» هم مخالفت نمیکند، بومیگرایی فراملی رمان که گوته آن را welt-fiterarur مینامد، امری که تنها به رمان اجازه میدهد که از تقلیل یافتن به چیزی صرفا بومی بگریزد. کوندرا با اینکه میگوید «اروپا نتوانست به ادبیاتش مثل یک واحد تاریخی یکپارچه بیندیشد و من مدام تکرار میکنم که این شکست علاجناپذیر روشنفکری اروپاست»، اما او در کتابش، بخشهای زیبایی دارد برای یادآوری «پل نقرهای» که بین رمان اروپای مرکزی سالهای ۱۹۳۰ و رمان آمریکای لاتین سالهای ۱۹۷۰ برقرار شده است.
افراد منظم، از این بابت هم تاسف خواهند خورد که کوندرا، به عدم رعایت مرزهای زمانی و جغرافیایی، بینظمی فهرست شخصی تمهای خود را هم اضافه میکند که به طرزی بازیگوشانه، عجیب و دستخوش نوسانهای خاص خیال او کنار هم گرد آمدهاند. بحث اصلی تاریخ رمان، با قصههای فرعی کوتاهی آراسته شده است که راویان این قصهها بسیار متفاوتند: یادداشتهایی درباره آثار هنری مختلف، رساله کوتاهی درباره جوانی، تاریخ مختصر اروپای مرکزی، رسالهای درباره معنای بنیادین خنده، خوانش آثار سوفوکل، نظرات متنوعی درباه فراموشی، توصیف حماقت و چیزهای بسیار دیگری که به نظر میرسد با استفاده از آزادی گردشی که نویسنده در اختیارش میگذارد، خودشان میان صفحههای کتاب میلغزند.
این آزادی بر لحن کتاب هم حاکم است. اما نه آزادی سبک؛ سبک کوندرا به تمامی تحت کنترل ایجاز اوست و خود این ایجاز هم از اخلاقی پیروی میکند که سرانجام وابسته به نوعی زیباییشناسی است. بحثی بر سراین است که هر لحظه، درستترین و سادهترین، کاملترین و بیپیرایهترین بیان به اندیشه داده شود. از طرفی، کوندرا بیوقفه مسکنهایی به وضوح انعطاف ناپذیر جملهاش اضافه میکند: طنزی که همه چیز را همانند یک نور شامگاهی در بر میگیرد؛ روشی زیبا برای درهم آمیختن نیروی تعیین، حضور آشنای تردید و لذتهای برهان و استدلال در یک پاراگراف واحد. به جای این کار، او میتوانست به این بسنده کند که نشان دهد چرا و چطور چیزی که میگوید درست و عمیقا انسانی است؛ اما او باید لذت اغواگری را هم وارد این کار میکرد- چرا که نزد او، کار فکری توام با فروتنی است.
«پرده» تاریخی از رمان به دست میدهد که در آن واحد هم پیوسته است و هم از خرده سرگذشتهای بیشماری تشکیل یافته که همدیگر را کامل میکنند. مسلما میتوان دریافت که بینظمی ظاهری کتاب ترکیبی بیعیب و نقص در خود دارد همراه با تمها، تفصیلها و ارجاعاتی که به رغم کثرت و گوناگونی از یک ریتم درونی پیروی میکنند، با این تفاسیر، کارگاه اتاقی است که در نهایت دقت آراسته شده و یک اثر هنری تمام عیار است.
و از همین حال میتوانیم رویای روزی را در سر بپرورانیم که کوندرای نویسنده، بعد از این دو «اعتراف»اش درباره روند نوشتن و تاریخ رمان، تجربه منحصر به فرد ادبیات خود را این بار صرف نوشتن یک «هنر رساله» کند؛ سرگذشتی دیگر از پرده پاره.
پییر لوپاپ
مترجم: اصغر نوری
منبع: مجله فرانسوی مگزین لیتر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست