جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تحلیلی اسنادی بر مشروطۀ استرآباد


تحلیلی اسنادی بر مشروطۀ استرآباد

بررسی تأثیرگذاری مکان های مختلف در سیر حوادث سیاسی ــ اجتماعی, موضوعی در خور اعتناست که می تواند پتانسیل فعالیت سیاسی ــ اجتماعی را در هر دورۀ زمانی آشکار سازد نوشتار پیش رو مشروطۀ استرآباد را بررسی کرده است

بررسی تأثیرگذاری مکان‌های مختلف در سیر حوادث سیاسی ــ اجتماعی، موضوعی در خور اعتناست که می‌تواند پتانسیل فعالیت سیاسی ــ اجتماعی را در هر دورۀ زمانی آشکار سازد. نوشتار پیش رو مشروطۀ استرآباد را بررسی کرده است.

یکی از مناطقی که جنب‌وجوش مشروطه‌خواهی در آن حال و هوایی دیگر داشت، استرآباد بود. این شهر، اگرچه در جنبش رهایی از استبداد، همسان تبریز، تهران، رشت و اصفهان نبود، به یقین پیشتاز شهرهای ردۀ بعدی بود. شورش مردم علیه استبداد حاکم و اخراج حاکم شهر و همچنین شورش مردمان کتول و فندرسک علیه خان‌های مستبد و زورگو و اعلام اینکه به دولت مالیات نمی‌پردازند، توجه بسیاری از محافل انقلابی آن روز در تهران، تبریز، تنکابن و حتی نجف را به خود جلب کرد و توانست وزنه‌ای درخور، در کشمکش‌های ارتجاع و انقلاب به شمار آید.

در بررسی منابع، تلاش شد ابتدا منابع دست اول معرفی گردند، و سپس مآخذ به ترتیب زمان چاپ آن‌ها؛ که از بین هیجده کتاب بررسی شده فقط یک کتاب به طور اختصاصی مشروطه در استرآباد را به تفصیل شرح داده است و در بقیه، ردپاهایی از موضوع فوق دیده شود.

اطلاعات به‌دست‌آمده از منابع از آنجا که گروهی از نویسندگان آن‌ها، هم‌عصر مشروطه بوده و در بعضی موارد صحنه‌ها را از نزدیک دیده‌اند، جالب است. بیشترین اطلاعات از کتاب «مخابرات استرآباد» به دست ‌آمده که گزارشگر آن تمام وقایع ریز و درشت منطقه را ثبت کرده است. آنچه در همۀ منابع می‌توان از اوضاع اجتماعی منطقه به‌دست آورد، قتل، چپاول، ناامنی، توطئه ملّاکان و سرداران محلی علیه هم و مداخلۀ کنسولگری روس در امور شهر است. سرداران و خان‌های محلی با توجه به سیرِ رویدادها، هر از چند گاهی تغییر جهت می‌دادند و به یکی از دو اردو می‌پیوستند.

در بعضی از مآخذ، درهم‌آمیختگی اطلاعات، کپی‌برداری از یکدیگر، که گاه بدون ذکر منابع می‌باشد، تحلیل نکردن درست وقایع به جز در مواردی، و حتی آگاهی‌های نادرست که خواننده با مقایسۀ مطالب با منابع اصلی و معتبر، آن‌ها را درمی‌یابد، فراوان است؛ برای مثال: در کتاب «رامیان و فندرسک» از شکست سالارالدوله در رشت سخن گفته شده است که البته این شکست در ولی‌آباد تنکابن بود که با نیروهای محلی آنجا درگیر شدند و شکست خوردند. ناگفته نماند در این کتاب، اطلاعات شفاهی جالبی از اختلافات رامیانی‌ها و فندرسکی‌ها وجود دارد که بی‌تردید از معمّران آگاه سود جسته است. اطلاعات مغشوش در کتاب «استرآباد و گرگان در بستر تاریخ ایران» نیز بسیار است. برای نمونه آنجا که از انتصاب انتظام‌الدوله نوری به حکومت استرآباد توسط شاه مخلوع یاد می‌شود باید گفت که نوری به حکومت مازندران رفت، ولی پس از دوسه ماه به علت بی‌کفایتی عزل، حبیب‌الله‌‌خان استجع‌‌المُلک سورتیجی به جای وی منصوب شد. در همین کتاب از اعدام علی‌خان ارشدالدوله، دو سال پس از دستگیری سخن رانده شده که نادرست است.

درخصوص کتابی که براساس نامش، مختص انقلاب مشروطه در استرآباد است باید گفت نویسندۀ محترم آن، چنان کتاب را غرق داستان مشروطه در ایران کرده است که در بسیاری جای‌ها به ندرت می‌توان استرآباد را پیدا کرد. او کتاب را با شروع سلطنت قاجارها آغاز کرده و تا دورۀ مظفرالدین‌شاه رسانده است. آنچه نویسندۀ محترم از نوادگان سرداران محلی به دست آورده در خور تقدیر می‌باشد؛ زیرا به اطلاعاتی اشاره کرده که نخستین‌بار است منتشر می‌شود. اما کتاب ایرادهای اساسی دارد؛ نخست آنکه مطالب کتاب براساس فصل‌بندی نیست و کلاسه‌بندی مطالب دیده نمی‌شود و فقط عناوین ناموزون و ناهمگون پشت سر هم ردیف شده‌اند، بدون آنکه در یک چارچوبی قرار داشته باشند. طبیعی است وقتی چارچوب کار مشخص نیست، ارجاعات هم دچار سردرگمی می‌شوند. ارجاع را نویسنده در پایین صفحه نیاورده، بلکه ارجاعات چندین عنوان را در پایان عنوان آخری آورده است و چگونه چند عنوان را در نظر گرفته مشخص نیست، گاهی سه، گاهی شش و گاهی یازده عنوان، ارجاعاتش با هم آمده است که در آن هم اشکالات اساسی وجود دارد. بعضی از عکس‌ها را خود تهیه کرده و آنچه را هم که از کتب دیگر گرفته، ارجاع نداده است. برخی موضوعات را خود یادآور می‌شود که تصویربرداری از بعضی از کتاب‌هاست؛ مثل «گرگان‌نامه» مسیح ذبیحی و «نخبۀ سیفیه» محمدعلی صولت نظام که البته ربطی به تاریخ مشروطه استرآباد هم ندارند.

الف‌) منابع

● تاریخ بیداری ایرانیان:

این اثر، یادگار ناظم‌الاسلام کرمانی است که به اهتمام علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، نخستین‌بار در سال ۱۳۴۶.ش توسط نشر بنیاد فرهنگ ایران به چاپ رسید. گزارش‌های وی از ذی‌حجه ۱۳۲۲.ق شروع ‌شده است. او آنچه را دیده و شنیده، نگاشته و تاریخ خود را تا فتح تهران و مجازات مخالفان مشروطه ادامه داده است.

حوادث مشروطۀ استرآباد در این کتاب به اواخر حیات مظفرالدین‌شاه مربوط است که در آن وضع استرآباد بسیار مغشوش گزارش شده است. گزارش بعدی، وضع آشفتۀ استرآباد پس از فتح تهران است و اینکه در این زمان نصرت‌الله‌خان امیراعظم را به حکومت آنجا فرستادند. او بیست نفر از اسرایی را که در دوران استبداد صغیر به چنگ ترکمانان افتاده بودند، آزاد کرد و دو عراده توپ دولت را هم از آن‌ها مسترد کرد. وی در این زمان مدرسه‌ای به نام امیریه در استرآباد تأسیس نمود که به نام خود اوست و تمام اثاثیه و لباس و... آن را از کیسۀ خود پرداخت. نویسنده یادآور شده است: امیراعظم نگذاشت در انتخابات استرآباد تقلب شود. او از تهران برای مدرسۀ امیریه تقاضای معلم کرد و خود چند روزی در آنجا تدریس نمود.

● یادداشت‌های سپهسالار تنکابنی:

این کتاب توسط امیر عبدالصمد خلعت‌بری گردآوری شد و به اهتمام محمود تفضلی در سال ۱۳۶۲.ش توسط نشر نوین به چاپ رسید. این کتاب درواقع دو بخش است: در بخش نخست آن، زندگی سپهسالار تنکابنی شرح داده شده و بخش دوم آن، یادداشت‌های شخص سپهسالار است که شامل ۱۶۹ یادداشت یا سند می‌باشد.

در بخش نخست، تفضلی شرح کاملی از زندگی سپهسالار از کودکی تا سرداری، خدمات دولتی، فتح تهران و خودکشی او آورده است. در این بخش آنچه در مورد مشروطۀ استرآباد است شرح حوادث این منطقه در حدود یک سال پس از اعطای مشروطیت می‌باشد. در آن زمان عده‌ای از ترکمانان را ملاکان با دسیسه درباریان مستبد شاه، تحریک کردند و آن‌ها به منظور ایجاد زحمت برای حکومت مشروطه، به منطقه تاخت و تاز نمودند و این بود که محمدولی‌خان سپهدار مأمور سرکوبی آنان شد. مأموریت سپهدار از رمضان ۱۳۲۵.ق تا جمادی‌الثانی ۱۳۲۶.ق به طول انجامید. او جنگ‌های سختی با ترکمان‌ها کرد که طی آن اسرا و اموال غارت‌شده را از آنان باز ستاند و به صاحبانشان برگرداند و مبالغی از مالیات‌های عقب‌افتاده‌شان را وصول کرد. با این حال چون درباریان، قدر کارِ او را ندانستند، منطقه را رها کرد و از راه شاهرود و سمنان خود را به «لار» رسانید. در این مدت مجلس هم به توپ بسته شد و دورۀ استبداد صغیر آغاز گردید. او درواقع دفع‌الوقت می‌کرد تا اوضاع تهران مشخص شود، خود در این یادداشت‌ها نوشته است: «بنده هم برای اینکه کمی وقت بگذرانم در این راه‌ها توقف کردم.»

به‌هرحال پس از رسیدن به تهران و اعزام به محل مأموریت جدید و سپس روی‌گردانی از اردوی استبداد، در تنکابن پرچم مشروطه‌خواهی افراشت و از این کار او، استرآباد هم پیروی کرد و استرآبادی‌ها خروج حاکم دست‌نشاندۀ شاه مستبد ــ محمدعلی‌شاه ــ را خواستار شدند.

در بخش دوم کتاب که عیناً یادداشت‌های سپهسالار آمده، چیزی که جالب است حضور علی‌محمدخان کتول (سالار معزز/ مفاخرالملک) و عدالله‌خان میرفندرسکی (ایلخانی)، مستبدان منطقه، در اردوی سپهسالار تنکابنی می‌باشد که با ترکمان‌ها می‌جنگیدند. سپهسالار خود یادآور ‌شده است که مالیات دو ساله به قدر بیست‌هزار تومان از مردم گرفته شد.

یکی از علت‌های رنجیدن سپهسالار تنکابنی از دولتیان و رها کردن منطقۀ استرآباد و به سوی تهران رفتن، این بود که تلگراف‌خانه را که پنج سال اجاره کرده بود از او گرفتند. وی در کتول مهمان علی‌محمدخان مفاخرالملک شد و از راه شاهرود به سمت تهران رفت.

در ادامۀ یادداشت‌ها، او از جنگ نیروهای دولتی با نیروهای شاه مخلوع و تیرباران شدن علی‌خان ارشدالدوله و فرار سواران ترکمن و مازندرانی و استرآبادی او یاد ‌کرده و همچنین از ورود اردوهای دولتی به ساری و بارفروش، که خود معترف است که چه ظلم‌ها کرده‌اند: «هرجا می‌رسند آتش می‌زنند و خراب می‌کنند و غارت و قتل می‌نمایند.» او از قشون‌کشی عبدالحسین‌خان معزالسلطان به سمت استرآباد هم یاد کرده است که نزدیکی روستای «گز»، اهالی کردمحله (= کرد کوی امروزی) سد راهش شدند و پانصد تن از افراد او را کشتند و او را ناگزیر کردند که فرار کند.

● تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان:

این کتاب تألیف احمد کسروی است که نخستین‌بار در سال ۱۳۱۶.ش در تهران چاپ شد. این کتاب درواقع مستنداتی از رویدادها و حوادث مشروطه از آغاز قیام تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان علیه استبداد صغیر و ادامۀ کتاب «تاریخ مشروطه» مؤلف است. کسروی در این کتاب حوادث آذربایجان را محور قرار داده است. مداخلات روس و انگلیس، شورش گیلان و بختیاری، بازگشت محمدعلی‌شاه مخلوع، لشکرکشی ابوالفتح‌خان سالارالدوله، اولتیماتوم روس و ایستادگی مجلس و... از موضوعات کتاب است. اما ردپای مشروطۀ استرآباد را در این کتاب، می‌توان در بازگشت شاه مخلوع از روسیه یافت. در این زمان اخباری از باکو و مناطق دیگر رسید که شاه آهنگ بازگشت دارد. کسروی نوشته است: رفتار نمایندگان سیاسی انگلیس و روسیه می‌فهمانید که آنان چشم به راه شاه مخلوع دارند و زمینه بازگشت او را فراهم می‌کنند. کار به جایی رسید که در یک میهمانی در تهران که یک دسته از نمایندگان سیاسی دولت‌های اروپا و کسانی از مردان ایرانی بودند و مستر شوستر امریکایی نیز بود، وزیرمختار روس آشکارا گفت: «در این چند هفته مشروطه ایران به پایان خواهد رسید.» همچنین نوشته است: مجلل‌السلطان، پیشخدمت محمدعلی‌میرزا، پنهانی به اردبیل آمد و به میان ایل «یورتچی» رفت و از آمدن شاه مخلوع خبر داد و روس‌ها که با شاهسونان سخت دشمن بودند، رفتار خود را عوض کردند. نویسنده همچنین از رفتن ناگهانی رئیس‌الوزرا ــ سپهدار تنکابنی ــ به رشت و اقامت او در آنجا سخن رانده و گفته است: شاه با هدف آمدن محمدعلی‌میرزا پیوستگی داشت. و زمانی به تهران بازگشت که ناصرالملک پیاپی برای او تلگراف می‌فرستاد و سرانجام هم ناچار شد استعفای سپهدار را بپذیرد. کسروی سپس خبر ورود شاه مخلوع و ملک‌منصورمیرزا شعاع‌الدوله و همراهان آن‌ها به استرآباد و نیز آهنگ دولت که سعی داشت از مجاهدان دلجویی کند تا احتمالاً خود را برای نبردی دیگر آماده کنند شرح داده است. وی همچنین از اتحاد دموکرات‌ها و اعتدالیون سخن رانده و سپس نوشته است که سپاه شاه مخلوع از سه مسیر به سمت تهران حرکت کردند. مجلس نیز برای زنده یا مردۀ شاه مخلوع، شعاع‌السلطنه و سالارالدوله جایزه تعیین کرده بود. البته بازگشت شاه مخلوع به ایران مسرت هواخواهان او در استرآباد، مازندران، تبریز و جاهای دیگر را موجب شده بود.

● مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی تاریخ انقلاب مشروطیت ایران:

این کتاب اثر محمدعلی تهرانی (کاتوزیان) است که به کوشش ناصر کاتوزیان و توسط شرکت سهامی انتشار در سال ۱۳۷۹.ش به چاپ رسیده است.

نویسندۀ این اثر، حوادث شانزده‌سالۀ اواخر عصر ناصرالدین‌شاه را درک کرده و مشاهدات خود را از تمام وقایع انقلاب مشروطه تا ریاست‌الوزرایی عبدالمجیدمیرزا عین‌الدوله نگاشته است.

نویسنده، مشروطۀ استرآباد را نخست از مخالفت انجمن مشروطه‌خواهان استرآباد با استبداد و طرفداری از مجلس و همکاری با آن شرح داده است و اینکه به مخالفت‌های شیخ فضل‌الله نوری و ابقاع او، اهمیتی نداده‌اند. سپس نویسنده از ورود شاه سابق به ایران یاد کرده است که با نام خلیل بغدادی در روز پنج‌شنبه ۲۳ رجب ۱۳۲۹.ق وارد ترکمن صحرا شد، و قبل از آن با سران ایل جعفربای و آتابای قرار گذاشته بود. نویسنده یادآور ‌شده است که دو ماه پیش از ورود محمدعلی‌میرزا، احتشام‌السلطنه (رئیس سابق مجلس) که به سمت نمایندگی به برلن رفته بود از قراری که خود نوشته از خیالات شاه و خرید اسلحه آگاه بود. حتی چند روز پیش از ورود شاه مخلوع (محمدعلی‌شاه)، دولت روس رسماً اخطار کرده بود که شاه سابق چندی مخفی شده و قسط ۰۰۰/۲۵ تومان آن را نیز به دولت ایران رد کرده است. او نوشته است: با ورود شاه مخلوع عموم فرق سیاسی دست از اختلاف برداشتند و متحد شدند و سپهدار اعظم از ریاست‌الوزرایی استعفا کرد به علت ناخوشی نقرس که صحیح بود. نویسنده یادآور شده است: گمان می‌رود روس‌ها سپهدار را از مقاصد محمدعلی‌میرزا آگاه کرده بودند و به هر تقدیر کابینۀ جدید به ریاست نجف‌قلی‌خان صمصام‌السلطنه بختیاری تشکیل شد. پس از تشکیل کابینه، افراد مظنون دستگیر شدند و در بعضی مواقع کار به زد و خورد هم کشید. محتشم‌السلطنه را که به او مظنون شده بودند از وزارت‌خارجه برداشتند. مجدالدوله (داماد کامران‌میرزا) از دستگیرشدگان بود. مستشارالدوله به سفارت عثمانی پناهنده شد. عده‌ای هم به سفارت روس پناهنده شدند. شاه مخلوع هم از آن سوی وارد استرآباد شد. به مردم عفو عمومی داد و متعرض کسی نشد، و یارانش از مردم اعانه گرفتند. ترکمان‌ها در شاهرود به قتل و چپاول دست زدند. مردم به آن‌‌ها، که کارشان قتل و غارت بود، نظر خوشی نداشتند. ازاین‌رو شاه به ترکمانانی که شاهرود را غارت کردند، تعرض کرد و بیشتر آن‌ها از شاه رنجیده شده و پراکنده گردیدند. مجلس برای دستگیری شاه و دو تن دیگر جایزه گذاشت، ایل بختیاری به تهران فراخوانده شد و حکومت مازندران و استرآباد را به عبدالحسین‌خان معزالسلطان دادند. روس‌ها هم برای اینکه قفقازی‌ها با دولت مساعدت نکنند اعلام کرد آن‌ها را دستگیر خواهد نمود. یکی از اقدامات دولت، ارسال اردویی به ریاست مسعودالملک استرآبادی به طرف خراسان بود که در دامغان مستقر شد. دولت ناگهان به مسعودالملک تلگرافی زد که به سمنان برگردد و او پاسخ داد: «اگر برگردم دشمن تشجیع خواهد شد. در حال حاضر دامغان را سنگربندی می‌کنم تا اردو از مرکز برسد.» از سویی شعاع‌الدوله از اشرف (= بهشهر) به ارشدالدوله تلگراف کرد که پیش از ملحق شدن اردوی مرکز به مسعودالملک به طرف دامغان حمله‌ور شود و جمعیت ایشان را از هم بپاشد. ارشدالدوله نیز به سمت دامغان به حرکت درافتاد. «از صبح امروز که یوم دوشنبه ۱۳ شهر شعبان است، بین دو اردو تا عصر زد و خورد با توپ از طرفین شده است. هنوز فتح و ظفر معلوم نیست، لیکن امشب خبر دادند که مسعودالملک با چهارصدنفر سرباز مقاومت با ارشدالدوله نموده، توپ شنیلدی که با مسعودالملک بود ضایع می‌شود... .»

نویسنده در جای دیگر تحصن رئیس مشروطه‌طلبان استرآباد ــ شیخ محمدحسین مقصودلو ــ در کنسولگری روس را حکایت ‌کرده است.

● تاریخ انقلاب مشروطیت ایران:

این کتاب تألیف مهدی ملک‌زاده می‌باشد که در سال ۱۳۶۳.ش برای دومین بار در انتشارات علمی و در ۷۰۲ صفحه به چاپ رسیده است. مؤلف فرزند یکی از آزادی‌خواهان و شهدای مشروطه ــ ملک‌المتکلمین ــ بوده است. وی در نوجوانی ناظر وقایع بوده و کشمکش‌های آزادی و استبداد را به چشم دیده است. او حوادث مشروطیت را تا رفتن محمدعلی‌شاه به باغ شاه تهران و تدارک به توپ بستن مجلس آورده است.

وقایع مشروطۀ استرآباد در این کتاب اندک است؛ یک بار در کشاکش نزاع‌های مجلس و محمدعلی‌شاه، آنجا که از اغتشاش و خراب‌کاری عوامل استبداد در تهران و شهرستان‌ها سخن می‌رود، از تاخت و تاز ترکمانان نیز یاد شده است که به اصطلاح از غارتگری آنان کسی جرأت مسافرت به آن حدود نمی‌کرد و آن‌ها روستاهای اطراف استرآباد از جمله: هاشم‌آباد، معصوم‌آباد، اصفهان کلاته، تورنگ‌تپه و... را چپاول کرده و عده‌ای را به قتل رسانده و حتی به طرف شهر استرآباد هم هجوم برده‌ و عده‌ای را هم مجروح و مقتول کرده بودند که اگر مردم شهر مسلحانه به دفاع برنمی‌خاستند «تمام شهر خراب و هستی همه به یغما می‌رفت.»

● مخابرات استرآباد:

این کتاب حاوی گزارش‌های حسینقلی مقصودلو مشهور به وکیل‌الدوله می‌باشد که برای سفارت انگلیس در تهران یا کنسولگری انگلیسی‌ها در رشت مخابره ‌شده است. این گزارش‌ها را ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت تصحیح کرده و نشر تاریخ ایران در سال ۱۳۶۳ خورشیدی در دو جلد در ۱۰۰۲ صفحه منتشر نموده است.

گزارش‌های کتاب از سال ۱۳۲۶ تا ۱۳۴۲.ق (۱۲۸۷ــ۱۳۰۳.ش/۱۹۰۸ــ۱۹۲۴.م) است که شامل همه نوع اخبار از منطقه استرآباد از سرقت، چپاول، نحوۀ ارتباط با روس‌ها، ارتباط روس‌ها با ترکمن‌ها، تحرکات مشروطه‌خواهان و متولّیان استبداد، قتل و غارت، درگیری‌های ترکمن ــ فارس و اقدامات میرزاکوچک‌خان و جنگلی‌ها در استرآباد، نفت شمال، تأسیس مدرسه و... می‌باشد. اما آنچه در خور اهمیت می‌باشد حوادث مشروطه در آن خطه و تشکیل انجمن مشروطه‌خواهان استرآباد، بازگشت شاه مخلوع به منطقه و صف‌آرایی ارتجاع و انقلاب است.

گزارش‌های مشروطۀ استرآباد این مُخبر از تلگراف انجمن آزادی‌خواهان رشت به انجمن مشروطه‌خواهان استرآباد شروع می‌شود که از آن‌ها خواسته شد در برابر تدارک محمدعلی‌شاه در باغشاه تهران برای سرکوب آزادی‌خواهان، از مجلس شورا حمایت کنند. این بود که مشروطه‌طلبان شهر هم با درخواست حاج‌شیخ‌حسین مقصودلو، رئیس انجمن استرآباد، در مدرسۀ دارالشفا حاضر شدند.

● مازندران و استرآباد:

این کتاب اثر هـ . ل. رابینو، کنسول انگلیسی‌ها در رشت، می‌باشد که غلام‌علی وحید مازندرانی آن را ترجمه کرده و در انتشارات علمی و فرهنگی در سال ۱۳۳۶.ش به چاپ رسیده است. چاپ سوم آن در سال ۱۳۶۵ در همان انتشارات در ۳۷۱ صفحه انجام شد. رابینو که از سال ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۱.ش (۱۹۰۷ــ۱۹۱۲.م) کنسول بریتانیا در رشت بود، دو بار سراسر مازندران و استرآباد را درنوردید و اطلاعات جغرافیایی و تاریخی ارزشمندی به جای گذاشت.

آنچه از مشروطۀ استرآباد در این کتاب موجود است، بسیار اندک می‌باشد. رابینو، سخنش را دربارۀ مشروطۀ استرآباد از شورش مردم کتول علیه خان کتول ــ علی‌محمدخان سالار معزّز ــ که به تبع خلع محمدعلی‌شاه از سلطنت در سال ۱۳۲۷.ق انجام شد، آغاز کرده است.

● سفرنامۀ تُحَف بخارا:

این اثر را یک بخارایی به نام میرزا سراج‌الدین حاجی‌میرزا عبدالرئوف نوشته است. کار او مدتی تجارت بود. وی برای گسترش تجارت پنبه از طریق شمال بخارا به روسیۀ تزاری و از آنجا به اروپا سفر کرد و بسیاری از کشورهای اروپایی را دید. مدتی از عمر وی هم در ایران سپری شد که مصادف با مشروطه‌خواهی ایرانیان بود. او وقایع سیاسی ایران را سطحی بررسی کرده و به عمق تحولات جامعه توجه نداشته است. این کتاب که به سفرنامۀ صابر افغان نیز معروف است توسط انتشارات بوعلی در سال ۱۳۶۹ خورشیدی در ۳۸۴ صفحه به چاپ رسید و دکتر محمد اسدیان هم مقدمه‌ای برای آن نوشت.

آنچه از گزارش‌های حاجی میرزاعبدالرئوف مربوط به مشروطۀ استرآباد است مختصر و مفید می‌باشد. او ابتدا از ناامنی منطقۀ استرآباد یاد کرده و چنین گفته است: در مسیر شاهرود ــ استرآباد، افواج نظامی، او و همراهانش را لخت کردند، آنچه داشتند، بردند. وقتی در استرآباد به کنسولگری روسیه رفت، ایوانف، کنسول استرآباد، او را شناخت و اثاثیه‌ای به او داد. وی از شورش مردم استرآباد علیه محمدعلی‌شاه و نیز اخراج حاکم استرآباد ــ میرزامحمدخان لاریجانی ــ و ورود پانوف بلغاری به بندر گز و استرآباد یاد کرده و نوشته است: در بندر گز، گمرک‌خانه و تلگراف‌خانه را ضبط کرده، سرحددار را حبس نمود و حکومت را به دست گرفت. بعد با احترام زیاد وارد استرآباد گردید. مردم استرآباد استقبال شایانی از او کردند. و بعد ادامه داده است: مردم استرآباد پرچم‌های سرخ افراشتند که بر روی آن‌ها، زنده باد مشروطه نوشته شده بود.

پی‌نوشت

دکتر جمشید قائمی

استادیار دانشگاه آزاد اسلامی.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.