دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

اقتصاد و فرهنگ, جلوه های رفتار انسانی


اقتصاد و فرهنگ, جلوه های رفتار انسانی

از نظر اقتصادی, جهانی شدن را می توان فراگردی دانست كه در آن علم و فن آوری ابزار را فراهم كرده اند, و راست كیشی اقتصادی قالبی را ایجاد كرده است كه این ابزار در آن به كار می روند

آثار علمی وهنری متاثر از لحظه ئی تاریخی اند كه در آن خلق می شوند. بنابراین، به عنوان مثال، نویسندگان قرن نوزدهم كه به صورت های مختلف با مسائل اقتصادی وفرهنگی دست وپنچه نرم می كردند- از جمله كارلایل، كولریج، جان استوارت میل، ماتیوآرنولد، راسكین و بسیاری دیگر كه به جنبه هائی از شرایط مادی وفرهنگی جلوه‌های وجود انسان می پرداختند- به ناچار به وسیله جامعه خود محدود و مقید می شدند- یعنی به وسیله ارزش ها، دل مشغولی ها وضعیت پیشرفت دنیا در لحظه ئی از زمان كه مشغول مطالعه آن بودند.

امروزه حقیقت این امر كمتراز همان ۱۰۰یا ۲۰۰ سال پیش نیست. به این ترتیب در شروع پروژه حاضر برای آزمودن مناسبات بین اقتصاد وفرهنگ در ابتدای قرن بیست ویكم- شكاف های میان این دو قلمرو وپیوندهائی كه باید بین آنها ایجاد شود- وظیفه ما به طور اجتناب ناپذیری در تاروپود اوضاع جهان امروز در هم تنیده شده است. و این جهانی است كه در آن اقتصاد و فرهنگ، هردو به عنوان رشته های عقلانی ونظام های سازماندهی اجتماعی، دستخوش تغییرات وسیعی بوده اند؛ و اكنون با آنچه یك قرن یا حتی یك دهه قبل دانشمندان وشهروندان به مطالعه‌اش می پرداختند، تفاوت زیادی دارند.

هر دو این گفتمان ها در معرض یك نقد تمام عیار جدی از درون بوده اند. اقتصاد، كم وبیش بی اعتنا از كنار آن گذشته است، حداقل تا حدی به این علت كه اقتصاددانان توانسته اند نشان دهند كه این حمله از نظر ایدئولوژیك از طرف چپ ها صورت می گیرد و بنابراین نباید از طرف حرفه ئی كه به شدت محافظه كار است، جدی گرفته شود. از طرف دیگر، مطالعه فرهنگ، به رغم پایداری قاطعانه در برخی مواضع سنتی، به طرزمهمی تغییر جهت داده است.

در مورد اقتصاد به عنوان یك نظام فكری باید گفت كه جهان شمولی ظاهری مدل اقتصادی رفتار فردی و مناسبات مبادله ئی ناشی از آن، اقتصاد را به مركز صحنه علوم اجتماعی كشانده است. به نظر می رسد پارادایم فرد عاقلی كه به دنبال بیشینه سازی نفع شخصی است، انگیزه وكنش انسانی را چنان تحت پوشش فراگیر خود قرار داده كه فقط چند پدیده، آن هم اگر وجود داشته باشد، خارج از حوزه آن به جا مانده است. به همین ترتیب، اعتقاد براین است كه بازنمائی تعامل انسانی به وسیله مدل بازارهای مبتنی برمبادله دلخواه، به ما می دهد كه به چیز دیگری نیاز نداریم. پس عجیب نیست كه مدل اقتصادی چنین تاثیر نافذی بر سیر جریان های ملی و بین المللی در جهان مدرن داشته و اقتصاددانان توانسته اند در طراحی قلمرو سیاست عمومی چنین نقش مسلطی را ایفا كنند .

از طرف دیگر، در عرصه فرهنگی، نمی توان چنین وحدت مقصودی را مشاهده كرد. همان طور كه قبلا اشاره كردیم، مطالعه محققانه فرهنگ وفراگردهای فرهنگی، اساسا متاثر از گرایش های جامعه شناسی، فلسفه و زبان شناسی است و امروزه مطالعات فرهنگی به عنوان یك رشته، اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، قلمروی از هم گسیخته ومورد مناقشه است. درحیطه های مختلف فعالیت فكری كه به نوعی دغدغه فرهنگی دارند، گستره دلبستگی و رهیافت قابل توجه است. در یك طرف میدان، مورخان هنر، سنت گرایان، نظریه پردازان هنر ودیگران، ادامه دهنده سنت دیرپا و آبرومندی از تحلیل هنر وفرهنگ هستند كه هنر وفرهنگ را پدیده های خودبسنده وخود ارجاعی می داند كه در چارچوب خود، بنیان هستی انسانی به شمار می روند. در طرف دیگر، دانشجویان فرهنگ عامه پسند از تعاریف تحمیلی دور می شوند و مفاهیم سیال را می پذیرند ومناسبات فرهنگی را شامل اعمال قدرت می دانند، یعنی به نظر آنان عامل مهم تعیین كننده نحوه انجام بازی وبرنده وبازنده، طبقه اجتماعی وتسلط برمنابع اقتصادی است.

این هم از شرایط كنونی اقتصاد و فرهنگ به عنوان گفتمان های عقلانی. اما وضعیت جهان وسیع تری كه امروزه زندگی اقتصادی وفرهنگی را در برگرفته چگونه است؟ در این جا ترجیح می دهیم به جهان واقعی رجوع كنیم، كه می توان در لحظات كنونی هم اقتصاد و هم فرهنگ را در یك واژه خلاصه كرد: جهانی شدن . خواه این پدیده یك فراگرد باشد یا واقعیتی تثبیت شده، یا وضعیتی كه مدرنیته ما را به آن سو می كشد، جلوه های آن به اندازه كافی آشكار است بیائیم این جلوه ها و چالش ها را، با توجه به اقتصاد و سیاست به نوبه خود، بررسی كنیم.

از نظر اقتصادی، جهانی شدن را می توان فراگردی دانست كه در آن علم و فن آوری ابزار را فراهم كرده اند، و راست كیشی اقتصادی قالبی را ایجاد كرده است كه این ابزار در آن به كار می روند. آنچه به اصطلاح(انقلاب اطلاعات) نامیده شده، با پردازش هر چه آسان تر و سریع تر داده ها، و با ایجاد ارتباطات در داخل وبین كشورها، سازمان تولید را دگرگون كرده متداول شدن فراگردهای كاملا جدید وبسیار سودمندتری برای ستانده تقریبا هر نوع كالائی در نظام اقتصادی را ممكن ساخته، كه این امر پی آمدهای عمیقی برای ساختار صنعتی وآماده سازی نیروی كار وسرمایه وماهیت كار داشته است. درعین حال، پارادایم اقتصادی مسلط، وتمهیدات سیاسی ونهادی ئی كه كاربست آن را امكان پذیر می سازد، به طرز اجتناب ناپذیری منجر به رفع موانع موجود بر سرراه جریان آزاد منابع شده وبرتری فراگردهای بازار به عنوان ابزار قیمت گذاری وتخصیص منابع در اكثر بخش های اقتصاد جهانی را تثبیت كرده است. هر چند بی تردید هنوز زود است كه بر اضمحلال دولت- ملت به عنوان نیروی موثر اقتصادی وسیاسی تاكید كنیم ولی این واقعیت وجود دارد كه «جهان بدون مرز» از جنبه اقتصادی به واقعیت نزدیك تر می شود.

می توان گفت بزرگ ترین چالش حاصل از این گرایش ها برای علم اقتصاد واقتصاددانان، به توزیع منافع حاصل از این گرایش ها مربوط می شود. ممكن است جهان كارآمدتر وبهره ورتر شده باشد ولی عادلانه تر نشده است . در واقع اتكا به كسب وكار فردی به جای كار جمعی، فراگردهای مقررات كاهی وخصوصی سازی، تاكید بر بازارهای بدون محدودیت وتمام دیگر بنیان های نظام اقتصادی جهانی شونده، جهانی از برنده ها وبازنده را به وجود آورده است. در داخل كشورها شكاف بین فقیر وغنی روبه افزایش است. در خصوص كشورها، فاصله میان كشورهای غنی وفقیر از این هم وسیع تر است. یك نگاه ساده به هر یك از چاپ های گزارش توسعه انسانی ملل متحد نشان می دهد كه بیشتر ثروت جهان در اختیار چند كشور ثروتمند است، ودر حال كه ۲۰ درصد جمعیت جهان در فقیرترین كشورها زندگی می كنند، تنها ۲درصد ستانده جهانی به این كشورها تعلق دارد.

ممكن است بپنداریم كه وجود چنین بی عدالتی های محسوسی در یك نظام اقتصادی كه همگی در آن سهیم هستیم، قدری خواب را از چشمان حامیان گسترش بازارهای جهانی می رباید. اما چنین نیست. شواهدی اندك از چنین بی خوابی ها ، حداقل در میان اقتصاددانان ، وجود دارد یكی از دلایل این امر می تواند مربوط به روش تدریس اقتصاد مدرن باشد. به دانشجویان، می گویند كه مشكلات دوگانه ئی كه اقتصاد با آن سروكاردارد، كارآمدی وعدالت است. با این حال، آنان بیشتر وقت خود را صرف یادگیری مشكلات گذشته می كنند ومعمولا توجه كمی به مشكلات جدید دارند. برای اثبات این موضوع می توانید هر متنی از نظریه اقتصاد خرد را انتخاب كنید وتعداد صفحات مربوط به اقتصاد رفاه و توزیع را نسبت به كل صفحات بشمارید. احتمالا بیش از چند درصد نخواهد بود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.