دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
حاجی فیروز و آیین های نوروز
«بس نیست بیماری و پیری و درد؟بس نیست آوار و زمین لرزک و تندآب و تگرگ؟بس نیست خشکسال و تندبار اهریمن؟ بس نیست دیوباد آتشگون و سرمای پیرزن؟ بس نیست درندگان رمه؛ و شاخداران کشتکن؟ بس نیست ماندگی و شکستگی و نابینایی»
بهار در راه است و پیکهای نوروزی به ریسه از آن رفتهاند، مردی نوروزیخوان آواز سر داده است که: «نوروز نوسال آمده / گل در گلستان آمده...»
دسته کوچک «نوروز نوسال» در کوچه پس کوچههای خاطرات همچنان میچرخد و قاصدان بهاری یک به یک به دنبال هم روانند اما از این میان آنکه بیشتر یاد ما را نوازش میدهد مرد سیاهچهرهای است که با شوخطبعیهای خود لبخند را مهمان چهره رهگذران میسازد:
«ارباب خودم سلام و علیکم/ ارباب خودم سرترو بالا کن/ ارباب خودم بزبزقندی / ارباب خودم چرا نمیخندی؟...»
کیست این مرد یکلاقبای سرخپوش که چون شرارهای از آتش مقدس به نبرد با تیرگیها و سرمای زمستانی رفته است؟ مردی که رنگ لباس و شوخطبعی و حرکاتش، همه با هم، رخوت را به چالش میخوانند و طراوت بهاری را فریاد میزنند؟
«حاجیفیروزه/ سالی یک روزه...»
«حاجیفیروز» که نامش نویدبخش پیروزی بهاران است، پیک نوروزی سیاهچهرهای است که چون اسفندماه از نیمه گذشت در کوی و برزن ظاهر میگردد، مردی با لباسی سراسر سرخ و کلاه بلند سرخرنگی بر سر که دایرهای زنگی بر دست دارد و با خواندن اشعاری سراسر فکاهه و طنز به پایکوبی و شادمانی پرداخته و «نوروز» را نوید میدهد، شخصیتی نمایشی که پژوهشگر فرهیخته معاصر، مرحوم مهرداد بهار، در بررسیهای خود پیرامون فرهنگ ایران زمین وی را به سیاوش قهرمانی اساطیری آریائیان وحتی پیش از ایشان، بومیان ایران، مربوط میسازد که در مورد وی خود چنین آورده است: «سیاوش: siyawaxs، اوستا syavasan. این واژه را دارنده اسب سیاه یا قهوهای معنا میکنند. به گمان نگارنده آیین سیاوش به آیینهای ستایش ایزد نباتی بومی مربوط است و به آیین تموز و ایشتر بابلی و از آن کهنهتر به آیینهای سومری میپیوندد و بدین روی شاید واژه اوستایی به معنای مرد سیاه یا سیهچرده باشد که اشاره به رنگ سیاهی است که در این مراسم به چهره میمالیدند یا به صورتکی سیاه است که به کار میبردند».
و با این زمینهچینی فرضیهای را مطرح میسازد که بر اساس آن: «... مراسم حاجیفیروز با چهرههایی سیاه شده، خود گویای این معناست و قدمت شگفتآور آن را میرساند، زیرا به اغلب احتمال، آیین حاجیفیروز یکی از آیینهای کهن بومی ایران است که با آیین سیاوش مربوط و همزمان میباشد». نکته قابلتوجه دیگری که فرضیه «بهار» را تقویت میکند زمان ظهور «حاجیفیروز» است که در روزهای پایانی اسفندماه صورت میپذیرد و این زمان هنگامی است که در دوران باستان نیز به «جشن مردگان» ایرانیان اختصاص داشته است؛
جشنی که با توجه به داستان اساطیری سیاوش و اعتقاد بومیان ایرانی مبنی بر معرفی وی به عنوان ایزد دنیای مردگان مستقیماً به آیین تجلیل این قهرمان مربوط میگردد، همسپهمد (Hamaspahmedim در پهلوی و maedaya۹۵۲;Hamaspa در اوستا) که در «۵ روز درنگ»یا «۵ روز تروفته (دزدیده)» در آخر سال، نامی برای «خمسه مسترقه» (از روز سیصدوشصتم تا سیصدوشصتوپنجم سال)، برگزار میگردید و بنا به نوشته مهرداد بهار «بهمعنای «حرکت همه سپاه» است؛ و در اصل مربوط به فرود آمدن گروهی مردگان بوده است به زمین و بدین روی، این گاهنبار، در واقع، یادبود مردگان بهشمار میآمده و سپس با آیین سوگ سیاوش، شهادت و بازگشت الهه برکت بخشنده آسیای غربی درآمیخته است. این ششمین گاهنبار را از سیصدوشصتمین تا سیصدوشصتوپنجمین روز سال جشن میگرفتند».
بنابراین «حاجیفیروز» دوست داشتنی، این پیک نوروزی محبوب پیر و جوان با قهرمانی پیوند مییابد که سرگذشت و سرانجام او با برکت بخشی به زمین و رویش گیاهان و زندگی دوباره طبیعت رهایی یافته از چنگال زمستان پیوند یافته است، پیامی که شاید اصلیترین رسالت «حاجیفیروزها»ی سرگردان در کوچه پس کوچههای خاطرات ما بود.
سیاوش اساطیری قهرمانی بود که جان سپرد تا با ایثار خود راه را برای نجات مردمانش در روزگار بازپسین هموار سازد. قهرمانی چنان محبوب که یاد و خاطره او حتی در دورانهای بعدی نیز در ادبیات و آیینهای سوگ و سور ایرانیان تولدی چندباره یافت، تولدی یادآور این نکته که: هرچند فراموشی هست اما هیچگاه همگان فراموش نخواهند کرد.
«سیاوش آن شاه تشنه لب،/ که فرود آمد و در کار ما یاری کرد!/ بیایید آن جوانمرد را یاد کنیم!
که گناه ما همه به گردن گرفت؛ / و گفت سوگواران من شبانان و کشاورزانند!/ و آهوی دشت و پرنده آسمان و ماهی آب! / به یاد وی این شب را زنده کنیم، با ساز و شب چره؛/ و خاک را با اشک چشم آب دهیم؛/ تا خروسخوان که روز نو بدمد به نام پادشان مهر، / و کاشتن آغاز کنیم به امید فراوانی!/ به امید روز نو و روزگار نو!/ نفرین بر زشتکاران و آفرین بر نیکان!/ به پاس خون او؛ باشد که بیماران درمان گیرند؛/ دورافتادگان به خانه باز رسند؛/ و آمرزش و رستگاری همه را بهره شود!/ بگویید چنین باد و چنینتر باد!»
محمدحسین ناصربخت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست