شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

بحران سوریه و نظم منطقه ای پارادوکس نظم در خاورمیانه


بحران سوریه و نظم منطقه ای پارادوکس نظم در خاورمیانه

نظم قدیمی در خاورمیانه فروپاشیده و هنوز نظم تازه ای ایجاد نشده است و خاورمیانه را تبدیل به منطقه ای پر از آشوب های چندلایه و عمیق کرده که بحران سوریه تنها یکی از بحران ها و البته مهمترین بحران چندلایه و چندسطحی است

اینجا خاورمیانه است، سرزمینِ صلح هایِ موقت، میان جنگ های پیاپی. این جمله شاید برای بسیاری از ناظران سیاسی و پژوهشگران عرصه روابط بین الملل و مطالعات خاورمیانه سخن آشنایی باشد.

خاورمیانه؛ منطقه ای مملو از پیچیدگی ها، درهم تنیدگی ها و آشوب های مداوم امنیتی که در دهه های مختلف، مناقشات متنوع با دال های متعدد را تجربه کرده است.

محدوده جغرافیایی که امروزه با نام خاورمیانه شناخته می شود، منطقه ای است که سرزمین های میان دریای مدیترانه و خلیج فارس را در بر می گیرد . در واقع خاورمیانه بخشی از آفریقا- اوراسیا یا به طور خاص آسیا شمرده می شود و در بعضی تعاریف از آفریقای شمالی را در برمی گیرد، که گروه های فرهنگی و نژادی گوناگونی را در بر می گیرد.

بسیاری از تعریف های خاورمیانه- چه در کتاب های مرجع و چه در اصطلاح عامیانه - آن را ناحیه ای در جنوب غربی آسیا و شامل کشورهای بین ایران و مصر معرفی می کنند. با اینکه بخش بیشتر کشور مصر (به جز صحرای سینا) در آفریقای شمالی واقع شده ولی آن را جزو خاورمیانه می دانند.

خاورمیانه از میانه قرن بیستم، مرکز توجه جهانی و شاید حساسترین منطقه جهان از نظر استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بوده است. خاورمیانه از مناطقی است که به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم نفت و گاز، یک منبع انرژی برای جهان به شمار می رود.

خاورمیانه از منظر ژئوپلتیکی نیز،منطقه ای پیچیده، با ساختاری درهم تنیده و متکثر است که ژئوپلتیک قدرت در آن در وضعیت سیال و پویا قرار دارد. در چنین منطقه ای با مجموعه ای از تکثر و پیچیده گی ها بسیار دور از انتظار نخواهد بود که ما شاهد تداوم و گسترش افقی و عمودی بحران و مناقشه باشیم.

بحران سوریه از جمله بحران هایی است که به مرور از یک مناقشه داخلی آغاز و سپس در یک روند بیشینه ای به یک جنگ داحلی و بحران منطقه ای تبدیل شد؛ هنگامی که در ژانویه 2011 میلادی، بحران، نشانه هایی کوچک اما پرقدرت از درگیری های خیابانی تا جنگ های شهری و برون شهری از خود به منطقه و سطح بین المللی نشان داد، شاید بسیاری از تحلیلگران تصور نمی کردند که عمق این بحران تا این حد گسترده باشد.

ورای دلایل سیستمی بحران در سوریه به عنوان تحلیل سطح کلان، چرایی بحران سوریه از منظر منطقه ای چه بوده است؟

در این چارچوب، آنچه به نظر می آید در این منطقه به چرایی بحران تبدیل شده باشد، فروپاشی نظم منطقه ای است.

پاتریک مورکان در کتاب «نظم های منطقه ای» اعتقاد دارد که نظم منطقه ای طیف گسترده ای از ترتیبات بسیار سنتی قدرت مانند موازنه گرفته تا اقدامات همکاری جویانه متنوع در سطح مدیریت امنیتی، کنسرت قدرت های بزرگ، امنیت دسته جمعی، جامعه امنیتی تکثرگرا یا درجه ای از همگرایی را در بر می گیرد و خاورمیانه منطقه ای است که خود شاهد بر بسیاری از این نوع ترتیبات منطقه ای بوده است.

«بیوردن هتنه» از نظریه پردازان منطقه گرایی نیز در توصیف جابجایی یا دگردیسی در نظم منطقه ای تعبیری زیبا بیان می کند، تعبیری که شاید توصیف این روزهای خاوومیانه باشد؛ «آنچه کهنه ها می میرند و تازه ها هنوز به دنیا نیامده اند».

البته هتنه این تمثیل را درباره «جهانی شدن» و پیامدهای آن برای حیات و مناسبات انسان ها در گستره کره خاکی به کار برده است و فارغ از این که جهانی شدن خوب یا بد تفسیر شود، این مساله به عنوان اصل پذیرفته شده است که ساختارهای قدیمی فرو می ریزند اما فرصتی هنوز برای ایجاد ساختارهای تازه ایجاد نشده است. به همین دلیل، گسترش عمق و دامنه بی ثباتی ها (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی) در سطح منطقه ای و جهانی یکی از پیامدهای چنین وضعیتی است.

به نظر می رسد این تعبیر را درباره وضعیت کنونی خاورمیانه نیز به شکلی می توان به کار برد. البته منظور تاثیرات جهانی شدن بر زیرنظام خاورمیانه نیست، بلکه منظور تحولاتی است که این منطقه در سال های گذشته هم متاثر از پویش های درون منطقه ای و هم پویش های سیستمی در سطح نظام بین الملل درگیر آن شده است.

در پی چنین تاثیراتی، نظم های قدیمی فروپاشیده و هنوز نظم تازه ای ایجاد نشده است و خاورمیانه را تبدیل به منطقه ای پر از آشوب های چندلایه و عمیق کرده که بحران سوریه تنها یکی از بحران ها و البته مهمترین بحران چندلایه و چندسطحی است و در صورت مدیریت نشدن صحیح، پیامدهای منفی زیادی می تواند برای نظم پسین در این منطقه داشته باشد؛ نظمی که قرار است از دل آشوب های کنونی بیرون آید و ممکن است شکل ناقصی از تعادل و توازن بین همه دولت های منطقه باشد.

از دیگر سو به نظر می رسد، خیزش های عربی خاکستر را از آتش رقابت های پنهان بین برخی کشورهای منطقه زدود و چنان آتشی در دامن جهان عرب انداخت که بحران سوریه، تنها یکی از پیامدهای فاجعه بار آن است. رقابت های منفی منطقه ای که بین بازیگران اصلی منطقه در سال های پس از سرنگونی صدام حسین در سال 2003 شکل گرفته بود، در فضای ملتهب هنگامه خیزش های عربی شکل تازه ای از جنگ های نیابتی را هم در فضای سیاسی-اجتماعی درون کشورهای درگیر انقلاب و هم در فضای منطقه ای ایجاد کرد.

ایجاد، تداوم و تشدید بحران سوریه را شاید بتوان در این چارچوب تصور کرد؛ بحرانی که به واسطه نگاه موازنه طلب و رویکرد حاصل جمع صفر (باخت من مساوی با برد دیگری است) کشورهای منطقه را به سمت جنگ های نیابتی در درون خاک سوریه سوق داد و آنچه خاکستر این جنگ و بحران برای کشورهای منطقه به بار آورده برهم خوردن نظم، تعادل و توازن و ایجاد آشوب امنیتی در لایه ها و سطوح مختلف سیاسی امنیتی بوده است.

در این چارچوب، تاثیرپذیری همزمان مولفه های گوناگون تنش زا از یکدیگر و همپوشانی بسیاری از چالش های ایجاد شده نوع پیچیده ای از مناقشات را در منطقه به وجود آورده است.

برای نمونه، ترکیه با عربستان در مبارزه با نظام سوریه همکاری می کند در حالی که در مصر بر سر گروه های اسلام گرا با یکدیگر درگیری داشتند، ایران و ترکیه در مصر منافع مشترکی را دنبال می کردند، در حالی که در سوریه در مقابل هم قرار گرفتند، دولت نظامی مصر منافعش در عراق در حفظ ثبات سیاسی است و از این جهت به ایران نزدیک است، در حالی که عربستان که متحد منطقه ای اصلی نظام کنونی مصر است، یکی از پایه های اصلی پشتیبانی از گروه داعش در عراق است.

فضای منطقه ای به سمت شکل خاصی از مناسبات مبتنی بر برد- باخت، عدم قطعیت (Uncertainty) و بی اعتمادی حرکت کرده است که پیامدهای خود را در شکل درهم ریختگی و آشوب سیاست اعلانی و اعمالی نمود می دهد.

به نظر می رسد، چرایی بحران سوریه افزون بر دلایل داخلی و دلایل سیستمی می تواند برآمده از پویش های منطقه ای به ویژه برافتادن نظم منطقه ای، تحول در رویکردهای امنیتی نخبگان کشورهای منطقه به یکدیگر که آن نیز ناشی از تصورات جدید نسبت به نظم منطقه ای است، فروپاشی مرزهای بازدارندگی و قرارگیری خاورمیانه در وضعیت «سرریز رقابتی» منجرشده؛ به نحوی که با افزونش «رخوت خرد جمعی» در میان قدرت های منطقه ای، بحران سوریه از یک وضعیت کمینه ای به یک وضعیت بیشنه ای رسیده است.