یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

فیلمی که از رنج زاده شد


فیلمی که از رنج زاده شد

گفت وگو با برادران تاویانی درباره «سزار باید بمیرد»

تقریبا ۴۰ سال پیش بود که دو برادر به نام‌های پائولو و ویتوریو تاویانی فیلم «آلونسانفان» را نوشتند و کارگردانی کردند که مارچلو ماسترویانی در آن نقش یک انقلابی زمان ناپلئون را بازی می‌کرد. بعد از نمایش افتتاحیه آن در جشنواره فیلم کن آقای ماسترویانی دیداری با روزنامه‌نگاران داشت که وقتی از او درباره تجربه غیرمعمول کار با دو کارگردان در یک فیلم سوال پرسیدند، پاسخش همه را شگفت‌زده کرد. پرسید: «مگر آنها دو نفر بودند؟» تاویانی‌ها این روزها در سنین ۸۰سالگی هستند، اما در سنی که بیشتر معاصران آنها بازنشسته شده‌اند، این دو نفر به فیلم ساختن ادامه و کارشان را با هماهنگی بی‌کم و کاستی انجام می‌دهند. تازه‌ترین کوشش آنها با عنوان «سزار باید بمیرد» از جنبه هنری یکی از بلندپروازانه‌ترین آثارشان است؛ فیلمی داستانی با عناصری از مستند و صحنه تئاتر، درباره به روی پرده بردن «ژولیوس سزار» شکسپیر در زندانی با حداکثر تدابیر امنیتی در رم.

«این چه نوع فیلمی است؟» ویتوریو تاویانی ۸۳ساله در جریان گفت‌وگوی پاییز گذشته هنگام نمایش فیلم «سزار باید بمیرد» در جشنواره فیلم نیویورک با بیانی دکلمه‌وار این سوال را پرسید و خودش پاسخ داد: «یک فیلم واقعی، یک فیلم داستانی که واقعیت زندان در آن کاملا ملموس و مجسم است.» پائولو تاویانی ۸۱ ساله نظر او را تکمیل کرد: «انرژی این فیلم از رنج زاده شده است، می‌توانید دیوارها و میله‌ها را دور و برتان ببینید؛ رنج واقعی آدم‌هایی که داخل زندان زندگی می‌کنند.»

تاویانی‌ها که ۲۲ فیلم را با یکدیگر نوشته و کارگردانی کرده‌اند، تنها برادران یا برادر و خواهری نیستند که دوتایی فیلم می‌سازند. در اروپا برادران داردن بلژیکی هم هستند و در آمریکا کوئن‌ها، واچفسکی‌ها، فارلی‌ها و هیوزها. اما دوران فعالیت برادران تاویانی در این میان طولانی‌تر از بقیه بوده است – از سال ۱۹۵۴ - و آنها در این مدت روشی را برای به حداقل رساندن اصطکاک میان دو کارگردان پایه‌ریزی کرده‌اند که عبارت است از کارگردانی تک‌صحنه‌ها به تناوب.

پائولو در این مورد توضیح داد: «عوامل صحنه که ما را می‌شناسند، می‌پرسند: امروز اول کدام‌تان کارگردانی می‌کنید؟ و وقتی در این لحظه یکی از کارگردان‌ها سکان را در دست دارد، عوامل باید به او پاسخگو باشند. نمی‌توانند بروند از پائولو بپرسند که باید چه‌کار کنند. وقتی که کار تمام شد، من هم می‌آیم و به ویدیو نگاهی می‌اندازم.» ویتوریو ادامه داد: «فرد دیگر پای مونیتور می‌نشیند و ویدیو را نگاه می‌کند. ما ارتباط غیرکلامی و تله‌پاتیک بسیار ظریفی با هم داریم. اگر یک نفر پای مونیتور کله‌اش را بخاراند، آن یکی می‌فهمد. به این ‌ترتیب ما در سکوت با هم ملاقات می‌کنیم، آن را تصحیح می‌کنیم و به کارمان ادامه می‌دهیم.»

نوشتن فیلمنامه هم بر همین منوال است. آنها در رم در فاصله‌ای زندگی می‌کنند که می‌توانند با پیاده‌روی به هم برسند و اغلب در یک پارک با هم ملاقات می‌کنند و موقعی که سگ‌هایشان را با هم به قدم زدن می‌برند درباره اینکه پروژه فعلی آنها چطور باید باشد، بحث می‌کنند و به خانه یکی از آن دو می‌روند و سر یک میز می‌نشینند و کار می‌کنند.

برای «سزار باید بمیرد»، برادرها همکاری به نام فابیو کاوالی داشتند که به آنها کمک کرد تا متن شکسپیر را در قالب یک فیلمنامه فشرده سازد. آقای کاوالی که یک گروه تئاتری را در زندانی در رم کارگردانی می‌کند، در این فیلم هم به عنوان کارگردان نمایش حضور پیدا کرد. به گفته آقای کاوالی «مضامین گناه و دوستی، خیانت و توطئه هم در کانون نمایشنامه شکسپیر جای دارند و هم در کانون تجربه زندگی بازیگران» که بسیاری از آنان برای جرایم مرتبط با مافیا – یا کامورا - به زندان‌های طویل‌المدت محکوم شده‌اند. وی ادامه داد: «بنابراین تعداد زیادی کارگردان و بازیگر به (زندان) ربیبیا آمده‌اند» اما تا زمانی که تاویانی‌ها سر نرسیدند، «هیچ‌کس نمی‌دانست که فرصتی برای ساختن فیلمی درباره این محیط خارق‌العاده وجود دارد که تا این اندازه آکنده از هنر، امید به آزادی و آگاهی است.»

«سزار باید بمیرد» زمانی متولد شد که یک دوست روزنامه‌نگار تاویانی‌ها از آنها خواست که اجرای نمایش گروه ربیبیا را ببینند. آنها در ابتدا میلی به این کار نداشتند. پائولو در این مورد گفت: «فکر کردیم که، ‌ای‌بابا، از همان مسایل قدیمی است.» اما به محض آنکه اجرای زندانی‌ها را از آثار دانته و پیراندللو دیدند، نظرشان عوض شد. به گفته ویتوریو، «بلافاصله احساس کردیم که ایده‌ای عالی از آسمان برایمان رسیده است. این هموطن‌های ما واقعا چهره‌هایی تراژیک هستند. آنها جنایت و توطئه را خوب می‌شناسند. پس بگذاریم تراژدی ژولیوس سزار و مارک آنتونی را بگویند که یک داستان ایتالیایی است؛ داستانی رمی که بخشی از ذهنیت جمعی مردم ایتالیاست.»

تاویانی‌ها سابقه‌ای طولانی در اقتباس آثاری از ادبیات غرب دارند. از زمان اکران فیلم نیمه‌اتوبیوگرافیک «شب سن لورنزو» که ۳۰ سال پیش در سطح بین‌المللی به موفقیتی بزرگ رسید آنها دو فیلم برگرفته از آثار پیراندللو («کائوس» و «تو می‌خندی») و دو اثر از تولستوی («خورشید شبانگاهی» و «رستاخیز») ساختند و «خویشاوندی‌های انتخابی» گوته را برای پرده سینما اقتباس کردند. آنها همچنین مینی‌سریالی را برای تلویزیون ایتالیا با عنوان «لوییزا سن فلیس» بر اساس رمانی از آلکساندر دوما ساختند.

پیتر بوندانلا، استاد دانشگاه ایندیانا و نویسنده «سینمای ایتالیا: از نئورئالیسم تا این زمان» درباره این دو برادر گفته است: «آنها از نوع روشنفکران ادبی هستند، نه روشنفکران دانشگاهی. آنها پس‌زمینه‌ای دارند که در زمان خودشان بسیار معمول بود اما الان دیگر معمول نیست. آنها از مدرسه فیلم نیامدند بلکه خاستگاه متفکرانه‌تری داشتند. به نظر من تفکر سیاسی آنها باعث می‌شود که فیلم را وسیله‌ای برای تغییر دادن ذهنیت مردم بدانند.»

با این حال از چندین جنبه دیگر «سزار باید بمیرد» بیانگر تفکری است که تاویانی‌ها را به گذشته‌شان مرتبط می‌سازد. پائولو چنین به خاطر می‌آورد: «در لحظات خاصی به خودمان می‌گفتیم بهتر نبود با همان دل و جراتی فیلم را می‌ساختیم که فیلم‌های اول‌مان را می‌ساختیم؟ این هم به آن خاطر بود که در ۲۱ روز فیلمبرداری کردیم، با پول بسیار کم، درست مثل همان موقعی که خیلی جوان بودیم. بنابراین از لحاظ اقتصادی به حال و وضعی که در اوایل داشتیم، برگشته بودیم.» وی ادامه داد: «هیجان‌انگیز بود. نه زمانی داشتیم و نه نیازی به اینکه به این یا آن مساله یا به تهیه‌کننده فکر کنیم. آزاد بودیم.

این واقعا به فیلم کمک کرد. ستاره‌ای در کار نبود و فیلم را به شیوه دیجیتال می‌ساختیم. این اولین بار بود که داشتیم فیلم دیجیتال می‌گرفتیم، بنابراین برای ما یک نوآوری بود.» در اوایل «سزار باید بمیرد» صحنه‌ای وجود دارد که طی آن، زندانیان برای بازی در نمایش امتحان می‌دهند و وقتی بازی می‌کنند، دوربین چهره‌هایشان را از فاصله‌ای بسیار نزدیک می‌گیرد که پر از بیان و حس شخصیت است. این شیفتگی به بزرگ‌نمایی جنبه‌هایی از چهره‌های عادی از قدیم‌الایام نشان ویژه برادران تاویانی بوده که از فیلم‌های نئورئالیستی ایتالیایی همچون «پاییزا»ی روبرتو روسلینی الهام گرفته‌اند.

کارملو کانتونه، رییس زندان ربیبیا گفته است که وی طرفدار دادن اجازه فیلمبرداری به تاویانی‌ها بوده، چون امید داشته که فیلم آنها نشان دهد «زندگی در چنین فضایی چگونه زندانیان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.» آقای کانتونه که خود از عاشقان سینما است، گاهی اوقات سر صحنه فیلمبرداری حضور داشته اما گفته که با این حال از دیدن تصاویر بر پرده شگفت‌زده شده است. «وقتی ویم وندرس فیلمش را درباره آخرین روزهای نیکلاس ری ساخت، گفت: «من از دریچه دوربین چیزهایی را می‌بینم که هرگز با چشم غیرمسلح نمی‌توانم ببینم.» من هم از دریچه عدسی دوربین تاویانی‌ها توانستم زندانی‌ها و آنچه در اطراف من اتفاق می‌افتد را درک کنم. این سینمایی است که تصاویرش فوق‌العاده با ارزش است، سینمایی که به سبک و سیاق نقاش‌ها تصویرگری شده است.»

از میان تعداد بسیار فیلم‌هایی که برادران تاویانی ساخته‌اند، فیلمی که بشترین قرابت با «سزار باید بمیرد» را دارد - به گفته خودشان - «پدرسالار» است، داستانی گیرا درباره یک پسر چوپان بی‌سواد ساردینیایی که به استاد زبان‌شناسی دانشگاه بدل می‌شود؛ فیلمی که نخل طلای کن را در سال ۱۹۷۷ ربود. طبق توضیح برادران تاویانی، علت این است که هر دو فیلم از ترکیب بازیگران حرفه‌ای و نابازیگران و تکنیک‌های مستند بهره برده‌اند و حساسیت مشابهی در مورد آنها به کار رفته است.

برادران تاویانی که از موفقیت بزرگ هنری و تجاری «سزار باید بمیرد» و دریافت جایزه بزرگ جشنواره فیلم برلین سال گذشته دلگرم شده‌اند، برای آنکه هر چه سریع‌تر روی فیلمی دیگر کار کنند، برنامه‌ریزی می‌کنند. پائولو در این مورد گفت: «فقط و فقط هنگامی که حس شگفتی ما برطرف شد و هنگامی که این احساسات قوی را دیگر نداشتیم، متوقف خواهیم شد.» برادرش با او اظهار موافقت کرد و افزود: «ما مطمئنیم که فیلم دیگری در راه است، همان‌طوری که در مورد فرارسیدن مرگ مطمئنیم. من این را به یک مفهوم کاملا واقع‌گرایانه و با در نظر گرفتن سن و سال‌مان می‌گویم.»

منبع: نیویورک‌تایمز

لری راثر . ترجمه: ساسان گلفر

برادران تاویانی، عکس: IMDB