یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

وجدان آگاه زمان ۲


روزگار خیام روزگار غریبی بود و علت را در رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوره باید جست وجو كرد

زنادقه و دهریان و مانویان وجود شرور را در جهان وسیله ای برای انكار و حكمت بالغه می دانستند و چنین استناد می كردند كه اگر جهان خدایی داشت شر و بدی در آن وجود نداشت. بدبینان فلسفی نیز در وجود شرور اغراق می كردند و دنیا را یكسر شر و سخت هراس انگیز می دانستند. ولی دایره فكری خیام والاتر از آن بود كه چنین اندیشه ای در او موثر افتد. او در رساله فلسفی خود شر را عرضی دانسته و در توجیه آن چنین گفته است، عنایت از پی بی مصروف خیر است. یعنی ایجاد ماهیات ممكنه اما چون بعضی از ماهیات خالی از تضاد با ماهیت دیگر نیست نمی توان آن را با لذات معلول حق دانست. آب و آتش دو ماهیت متضادند كه از اصطكاك آنها ممكن است شر حاصل شود ولی این اصطلاك امری عرضی و ثانوی نسبت به اراده خداوند است.استدلال خیام چنین است، چون شرور از نیستی ناشی می شود و نیستی نتیجه تضاد است و تضاد معلول اخلاق ماهیت ها است، بنابراین شرور به خداوند مربوط نخواهد بود. زیرا خداوند وجود را جعل كرده است و نیستی كه منشاء شر است نمی تواند مجعول و مخلوق خداوند باشد. زیرا قصد اول بلكه عنایت سرمدی به سوی خیر متوجه است، پس شر امری خداوندی نیست، مگر به طور تبعی و طفیلی. انتساب شر به نیستی كه در گفتار خیام آمده از تعالیم افلاطون است. آگوستین آن را تكرار كرده و بعد در فلسفه اسلامی وارد شده است و گروهی از فلاسفه و عرفای اسلامی از این فكر تبعیت كردند. روان شناسان عقده های روانی را عامل موثر بدبینی دانسته اند، این امر در مورد ابوالعلای معری و شوپنهاور صدق می كند و در مورد خیام و بدبینی او ریشه فلسفی ندارد. روزگار خیام روزگار غریبی بود و علت را در رویدادهای سیاسی و اجتماعی آن دوره باید جست وجو كرد. به طور كلی ایران، سرزمین اندیشه ها و تفكرات مخروج فلسفی و دینی است كه به تدریج در كسوت تصوف تظاهر كرده. هند خاستگاه عرفان و یونان زادگاه فلسفه است، ولی در ایران اندیشه های فلسفی را چون پیامی تلقی می كردند یا به انگیزه های سیاسی رنگ و بوی مذهبی می دادند و در نتیجه با عقاید طبقه روحانی مواجه و دچار می شدند. آنگاه حكام و ایادی را به نابود ساختن صاحب اندیشه وامی داشتند و مجال رشد و بالیدن به او نمی دادند. به طور مثال آنچه مزدك در قرن پنجم میلادی عرضه داشت افلاطون نهصد سال پیش از او درباره اشتراك زن و مال در كتاب جمهور به تفصیل بیان داشته بود. ولی نخستین را گردن زدند و دومی را به عنوان فیلسوفی واهی كه بیش از دو هزار سال است افكارش بر جهان حكومت می كند، پذیرا شدند. از آغاز تشكیل دولت و ملتی به نام ایران، پیوسته برجستگانی كه راه و رسم راستین گرایی پیموده اند و بر مسلك موجود خرده گرفته اند، زیسته اند و خیام های معاصر چون صادق هدایت و غیره بوده اند.ظاهراً یونانیان نخستین قومی بودند كه حوادث طبیعی را با اصول علمی تطبیق دادند و نیز به اخلاق و دادگری سیاست عنایتی خاص داشتند. به طور مثال هراكلیت Haraclite (۴۸۰ _ ۵۴۴) پ.م آتش را مبدا و عنصر نخستین جهان می دانست و عقیده داشت عالم را نه خدایان پدید آورده اند نه آدمیان و نیز معتقد بود جنگ و تضاد موجب بقا است، چنانكه زرتشت هم مبارزه نور و ظلمت و نیكی و بدی را پیش از او عنوان كرده بود، هراكلیت همه چیز را در تغییر مستمر می دانست و مرگ را نوعی حركت عنوان می كرد. از افلاطون عدالت و سیاست مطمح حكیم بود، به خصوص طرح مدینه فاضله پایه جهان بینی او را تشكیل می داد، او به حكومتی تاكید می كند كه عدل در آن حاكم باشد و فیلسوف حقیقی بر آن حكومت كند. خیام در این زمینه با افلاطون هم رای بود كه هر حكومت به افراد خود شبیه است. در منطق و ماورالطبیعه از ارسطو مورد نظر حكیم بود ولی فلسفه مشایی او را طی رساله های خویش با گونه ای تردید شرح و تفسیر كرد. ارسطو به دخالت دولت در حیات اجتماعی معتقد بود، قلب را مركز عقل می دانست فلسفه او به نام مشایی دو هزار سال است كه افكار انسان ها را تسخیر كرده. تا آنجا كه ولتر متفكر و فیلسوف معروف قرن هجدهم فرانسه، فلسفه او را «طفل حرام زاده نام نهاد» چه بر این عقیده بود، منطق روش علمی ارسطو پیش از حمله های اقوام وحشی به دانش طلبی و علم پرستی صدمه زده.خیام بعد از دموكریت عقیدتی خاص بر اپیكور داشت.گرچه بعضی او را به اشتباه فیلسوفی شادخواه و تارك علم و فضیلت اخلاقی دانسته اند ولی او حكیمی نوآور و معتقد به اصالت احساس بود و حقیقت را در حس شدنی ها جست وجو می كرد. فلسفه اپیكور عبارت از لذت كه راحت از رنج و غایت زندگی است، عالم را مادی و مركب از اتم ها می دانست كه قدیم و متحرك است و انسان را نیز مختار معرفی می كرد و جبر و ضرورت را منكر بود. محمد زكریای رازی، نخستین فیلسوف ایرانی و شرق است كه اندیشه های فلسفی اپیكور را شرح و تفسیر كرد، كه اكثر آن اندیشه ها با پیشرفت و نویی و تازگی است. بر این قیاس می باید افزود افكاری شبیه آنچه اپیكور و لوكر سیوس و چند فیلسوف نام بردار دیگر از ۲۴۰۰ سال پیش ارائه كردند. باید از انسان هایی از كهكشان های بسیار دور بوده باشد كه از ساختن اهرام مصر به مراتب مهم تر است. بدیهی است كه چنین توهمات را باید به سویی افكند و به مطالعه پرداخت، تا روشن شود كه اهرام مصر را همان مصریان صاحب اجساد مومیایی و واضع خط مصور و تقویم خورشیدی ساخته اند و اندیشه های فلسفی و علمی را نیز اپیكور و امثال او چون اقلیدس واضع اصول هندسه كه ساكنان یونان بودند گفته و نوشته اند. بعد از اسلام كه جنبش فلسفی از شرق ایران شروع شد چهره هایی چون ایرانشهری، فارابی، ابوریحان بیرونی، ابن سینا، ناصرخسرو و زكریای رازی درخشیدن گرفتند. اما با ظهور فیلسوفی چون عمر خیام با جهان بینی علمی در حوزه هستی شناسی طرح مجهولات با پرسش های بنیادی درباره موجودیت جهان و بشریت، كه با بی نهایت پنداری و اعتقاد به جاودانگی، فرآیندی را عنوان كرد كه ورای آگاهی های همعصرانش بود. برآیند منطقی با اندیشه های ژرف در قالب ساده، تنگ و موثر رباعی، جاودانگی را برای خیام شاعر به ارمغان آورد. متفكرترین دانشمند قرون وسطی كه اندیشه اش ماهیت كائنات و مجهولات وجود و اشتغالش هم جست وجو در مفاهیم منطقی بود تصویری از تفكر و تحیر، تردید و سرگشتگی خود را در شعر ریخت كه محصول این لحظات تفننی، جهانیان را مسحور كرد. موضوعاتی كه در رباعیاتش به كار رفته «سرگشتگی مجموع رباعیات نیستی، تردید مذهبی، چرخ گردنده و افلاك، تلخی زندگی، دانش و آگاهی، نادانی بشر، اعتراف به خود بودن، چرایی هستی، تردید، پوچی، جبر، خوش باشی، گذران پرشتاب زمان، چرخه حیات در ادب فارسی، موضوع هایی چون چرخه حیات، جاودانگی، گاه شناسی به همان اندازه تازه و بدیع است كه سرگشتگی او در فاصله بدایت تا نهایت درونمایه رباعی های خیام تفكر برانگیز و بدیع، عمیق و اغلب منحصر به فرد است، گرچه با قاطعیت نمی توان درونمایه شعر را به سبب آمیختگی و پنهان بودن چند فكر در آن دسته بندی كرد و در صورت شناخت درونمایه و فكر اصلی یك اثر ادبی و ارزیابی جزئیات موضوع ها، شناخت شاعر و بررسی شعر علمی تر و منطقی تر خواهد بود.در مشرق زمین خیام به عنوان صوفی معرفی شده و اشعارش به عنوان استعاره های روحانی پذیرفته شده است و آنقدر عمیق، كه درك آنها به سادگی ممكن نیست، به طوری كه اشعار او از موسیقی والایی برخوردار هستند و با قدرت از درون روح ما سخن می گویند، خیام شاید یك صوفی كامل بود اما یك لذت پرست نبود، تصوف او برای همه قابل درك نبود. حكیمی عمر خیام را نمی توان ضابطه احوال و مقصد اقوال فلسفی او به شمار آورد، چه در این رساله ها حكمت مورد قبول عامه را كه شرح فلسفه ارسطو و با مرزهای شریعت اصطكاكی تفسیر می كند. گرچه تصوف را سیر در باطن توام با ریاضت می دانند ولی او هیچ گاه صوفی بدین معنی نبوده. چون در همین احوال در مبادی فلسفه های رایج شك داشت، تصوف در ایران چیزی جز عرفان نو و افلاطونی است. نفس تصوف در ایران نوعی مبارزه منفی در قبال قوانین و آیین های سختگیرانه مذهبی و عرفی است.

* دكتر روابط بین الملل و تاریخ وعضو هیات علمی