سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
نیما حتی از خودش هم عبور می کرد
با اینکه بخواهیم ظهور پدیدهیی به نام نیما یوشیج و تحولی که در شعر فارسی ایجاد کرد را به صورت تاریخی- سیاسی علتیابی و ریشهیابی کنیم، چندان میانهیی ندارم در واقع معتقد نیستم که یک پدیده فرهنگی را بهعنوان معلول یکسری وقایع اجتماعی-سیاسی در نظر بگیریم.
در زمانه نیما، اتفاقی در ایران افتاد که دامنهاش دهها سال ادامه داشت و یکی از مهمترین جنبههاش و بهنظر من مهمترین جنبهاش- تحولی بود که در شعر نیما و به واسطه آن در شعر فارسی رخ داد. نیما تحول اصلیاش را در شعرهای پیش از «افسانه» آغاز کرده بود اما گویا این قراردادی است که همه رعایت میکنند و افسانه را مبدا تحول اصلی شعر نیما میدانند. از طرفی منظومه افسانه سال ۱۳۰۰ نوشته شده است و چون این سال اول قرن ۱۴ هجری محسوب میشود، قضیه را یک مقدار جذابتر میکند. اتفاقاتی همزمان با تحول در شعر نیما میافتد، میتوان با بررسی نوشتههای خود نیما این مسائل را دید. یکی از دغدغههای خود نیما عبور از «ذهنیت» - سوبژکتیویته- به «عینیت» - ابژکتیویته- است، اینها تعابیر خود نیماست. پس طبیعی است که همه تغییراتی که در شعرش اتفاق میافتد روی همین منوال است و یک سیر مشخص را دنبال میکند. این سیر از شعرهایی مانند «ای شب» شروع شده و نهایتا در حیات هنری خود نیما به شعرهایی مانند «ماخ اولا» ختم میشود. دیگر اینکه در شعر نیما، مفهوم زمان دچار دگرگونی ویژهیی میشود. زمان برخلاف پیشینیان به طرف خطی شدن گام برمیدارد، بهویژه تبلور ایده تجدد در واقع یک تعبیر خطی از زمان را میطلبد و در عین حال باعث میشود که شاعر یک سیر تکاملی را دنبال کند. در آن زمان همه دنبال تکامل بودند، ایدههای چپ هم در این میان نقش دارند که ناظر به مفاهیم تز، آنتیتز و سنتز هستند. همه جا بین روشنفکران و حتی مردم عادی ایده زمان خطی را میبینید. اساسا شعر نیما بدون زمان خطی نمیتواند شکل بگیرد، چون زمان شعر کهن زمان طولی است و این زمان طولی بازتاب خودش را در پایان هر مصراع، تساوی افاعیل عروضی و در مفهوم قافیه سنتی پیدا میکند و این مساله دیگر ناظر به ارائه برداشت دیگری از زمان نیست. قوالب سنتی- مثنوی، غزل، قصیده و قطعه- با توجه به همین نوع از زمان شکل میگیرند.
در شعر «نعره گاو» که یک قطعه کاملا سنتی است و برای نخستینبار شاید در ادبیات فارسی خطاب به نعره یک گاو شعری سروده میشود، در واقع میتوانیم بگوییم نیما به دنبال بازتابهمان نعره گاو بوده است، این رابطه با مفهوم زمان خطی مرتبط است ولی در عین حال یک زمینههای شخصی در زندگی خود نیما نیز دارد. نیما اهل طبیعت بود. این شعر فقط از منظر یک شاعر شکل نگرفته است، شاعری که درباری و شهری باشد نمیتواند چنین نگاهی داشته باشد بلکه از دید یک شاعر شهرستانی- روستانی مانند نیما نوشته شده است، چنین شاعری آمادگی بیشتری برای تداوم بخشیدن به این دست مفاهیم و ایده زمان خطی دارد. برگردم به ابتدای سخن، اتفاق کلی که در شعر نیما میافتد را نباید و نمیتوان فارغ از باقی اتفاقاتی که همزمان دور و بر نیما میافتاده، بررسی کرد و آنها را نادیده گرفت. اما این مساله به این معنی نیست که به سیاق چپهای سنتی بخواهیم تحولات شعری را تحت پوشش تحولات جامعه ببینیم. خیلی از متفکران بودهاند درهمان دوره که بیشتر از نیما پایبند این مفاهیم بودند ولی در شعر تحولی ایجاد نکردند. بنابراین ارتباط مستقیم مکانیکی بین اذهان عمومی و با شعری که شاعران مینویسند، وجود ندارد.
درباره پیروان نیما، به نظرم میتوان اینطور به قضیه نگاه کرد؛ نیما یوشیج در نخستین کنگره نویسندگان به سال ۱۳۲۵ میگوید من مثل رودخانهیی هستم که هر کس به قدر ظرف خودش از آن آب برمیدارد. پس طبعا این اختلاف ظرفهاست که پیروان نیما با هم تفاوت دارند وگرنه مظروف یکی است و آن هم نیماست. به عبارتی وجود و حضور پیروان نیما را شعر نیماست که امکانپذیر کرده است. شعر نیماییهمان ظرفهایی است که نیما از آنها حرف میزند. اما بهطور کلی کسی که پیرو یک شاعر انقلابی مانند نیماست، اگر بخواهد به روحیه انقلابیگریاش وفادار بماند، طبعا باید از شعر نیما هم عبور کند، چنین کسی را شاعر نیمایی میدانیم. همانطوری که خود نیما هم تمام عمرش در حال عبور بود، عبور از دیگران و حتی از خودش. اما همه پیروان نیما حق حیات شعری داشتند و هر کدام داعیهدار بخشی از شعر فارسی هستند، حتی توللی هم به تناسب ظرف و ظرفیت در مجموعه شعر «رها» -نخستین مجمموعهاش- شاعر نیمایی محسوب میشود. وقتی برخورد خود نیما را هم به این قضیه نگاه میکنیم، میبینیم که هیچوقت نگفته است که مثلا یک عده از شاگردانم مرا فهمیدهاند و یک عده دیگر نفهمیدهاند. حواسش بوده که شعرش در جامعیتی که دارد میتواند برداشتهای مختلفی از خودش ارائه بدهد. حال یکی مانند توللی میشود و دیگری مانند اخوان. نیما البته در جایی از نامههایش به شاملو میگوید که هیچ کس شعر مرا بهتر از تو درک نکرده است. این حرف سخت تامل برانگیز است. این حرف مصادف بوده با زمانی که شاملو شعر «قطعنامه» را نوشته و نیما به صورت مختصر درباره شعر «تا شکوفه سرخ یک پیراهن» حرف زده است. در حالی که این شعرها شروع بیوزنی در شعر شاملو هستند. این مساله را میتوان به این صورت نگاه کرد، نیما یکسری استراتژی داشته و یکسری تاکتیک. اگر بنابر استراتژیهایش بخواهیم به قضیه مذکور نگاه کنیم، عبور باید اتفاق بیفتد تا شاعری را نیمایی بخوانیم اما تاکتیکهایش ناظر بر رفتاری است که مثلا با وزن میکند یا تعبیری که از سطر یا مصراع دارد، حتی تعبیری که از قافیه دارد. شگفتانگیز اینکه ادعا میکند شعر من است که وزن و قافیه دارد و شعر بیوزن و قافیه، شعر قدما است. این حرف نشان میدهد که نیما در مبانی اجتهاد میکرده است، در واقع میرود سراغ وزن و قافیه که همیشه وجودشان یک وجود بدیهی و از پیش معلوم فرض شده. نیما با این جمله که خطاب به شاعران کهن میگوید، میخواهد برداشت دیگری از قافیه ارائه دهد که به تبع آن برداشت شعر قبل از خودش را عاری از وزن و قافیه میداند. شاید به خاطر اینکه وزن و قافیه در شعر کلاسیک یک حالت اتوماتیک و خودکار دارد و خود شاعر تاثیر آنچنانی بر این سنت ستبر که از پیشینیان به آن ارث رسیده است، نمیتواند بگذرد و اگر بخواهد عبور کند چارهیی ندارد جز اینکه تعریف دیگری از وزن و قافیه ارائه بدهد. مانند کاری که نیما میکند. برداشت نیما از وزن در واقع نوعی هارمونی و هماهنگی است. هماهنگی و هارمونیهمانطوری که از واژهاش بر میآید، در واقع رابطهیی است که بین همه سطرهای یک شعر یا حداقل همه سطرهای یک بند از شعر برقرار است. یعنی نیما معتقد است که این طوری وزن ساخته میشود. این کار و این تعریف یکی از مهمترین کارهای نیماست. در این تعریف تازه راه را برای شاملو و فروغ تا دهه ۷۰ که شعر زبان مطرح میشود که مبتنی بر سطرهای موزون و بیوزن و ترکیب چند وزن است، باز میکند. پس به گمان من، اجتهاد در مبانی به نظرم بزرگترین میراث نیماست.
نیما شاعری رادیکال است و علت این رادیکال بودن این است که هیچ چیزی را از پیش مفروض و پیش دانسته و تعریف شده نمیپذیرد. به همه این مسائل ورود میکند. مهمترین و در واقع مشهورترین ورودشهمان قضیه وزن و قافیه است. در همه مسائل از پیش تعریف شده دست میبرد، این کار خیلی فرق دارد با کار آدمهایی که اسم شاعر نیمایی روی خودشان میگذارند ولی نیما را تبدیل میکنند به یک دسته قواعد و دستورالعملهایی که نباید ازآنها تخطی کرد، این رفتار ضد نیماییترین رفتاری است که میشود داشت. شعری که به تقلید از شعر نیما نوشته میشود به معنای وسیع کلمه اصلا شعر نیمایی نمیتواند باشد.
در روزگار ما هر عده و هر دستهیی یک پیش فرضهایی درباره شعر برای خودشان دارند، بعضیها پیش فرض کلیدی و اصلیشان تصویر است، با برداشتهای متفاوتی که از تصویر دارند شعر مینویسند، بعضیها تاکیدشان بر موسیقی کلام است یا هر کسی که یک چیزی را مبنا قرار میدهد، بدیهی فرض میکند و بر فرض آن میخواهد نوآوری انجام دهد. از نظر من این رفتار غیرنیمایی است، نیما در تمام عمرش حتی از خودش هم عبور کرد. در نهایت باید گفت، تلاشی که نیما در افسانه و مقدمهاش داشت برای نثربندی کردن شعر به ثمر نشست- نثر البته اینجا با برداشتی که این روزها از شعر ساده شده است متفاوت است- نثر در واقع عبور از قوانین پولادین نظم پیشین است. منثور شدن شعر نیما وجوهی دارد که یکی نزدیک شدن به طبیعت کلام است. طبیعت کلام با طبیعت محاوره فرق دارد. نیما به همه امکانات به مثابه مصالح نگاه میکند، به همهچیز سعی میکند یکسان توجه کند، اگرچه موفق نمیشود که همهچیز را در شعرش به صورت یکسان به کار ببرد. باب تجربههای نیما هنوز باز است، یعنی نه خود نیما آنها را به اوج رسانده است و نه کسانی که بعد از نیما آمدند با آن ایدهها شعرهایی در حد کمال نوشتند، پس هنوز میتوان ازآنها بهره گرفت.
هوشیار انصاریفر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست