دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تسلیم مجردماندن نشوید


تسلیم مجردماندن نشوید

قدما گفته اند ازدواج مجموعه ای از تندی ها, ترشی ها, شیرینی ها و بی مزگی هاست اما کسانی شاید این طعم ها را تا پایان عمر نچشند ضرب المثلی چینی می گوید برای پیدا کردن همسری خوب می ارزد یک کفش, بیشتر پاره کنید, اما کسانی شاید کفش های فراوان پاره کنند و به نتیجه نرسند

قدما گفته‌اند ازدواج مجموعه‌ای از تندی‌ها، ترشی‌ها، شیرینی‌ها و بی‌مزگی‌هاست؛ اما کسانی شاید این طعم‌ها را تا پایان عمر نچشند. ضرب‌المثلی چینی می‌گوید برای پیدا کردن همسری خوب می‌ارزد یک کفش، بیشتر پاره کنید، اما کسانی شاید کفش‌های فراوان پاره کنند و به نتیجه نرسند. این آدم‌ها که از میانگین سن ازدواج در کشور رد می‌شوند و همچنان مجرد می‌مانند، گاه ناچارند تا پایان عمر تنها زندگی کنند و...

دکتر سعید بهزادیفر، مشاور و روانشناس به این بخش از حرفهای ما اعتراض دارد. این استاد دانشگاه و مدرس دورههای آمادگی پیش از ازدواج و مهارتهای زندگی خانوادگی، معتقد است حتی آنها که میانگین سن ازدواج را رد کردهاند و به میانسالی رسیدهاند، اما نیاز به تشکیل خانواده را در خود احساس میکنند، نباید تسلیم مجرد ماندن شوند.

بر اساس آخرین آمار ارائه شده از سازمان ثبت احوال، هم اکنون میانگین سن ازدواج در کشور، برای مردان ۲۷ و برای زنان ۲۳ سال است اما زنان و مردانی نیز وجود دارند که تا پایان عمر مجرد میمانند. این وضع چه تاثیری برسلامت روحی- روانی آنها دارد؟

شکی نیست کسانی که ازدواج میکنند امنیت روانی بیشتری دارند. از نظر روحی و روانی سالم تر میمانند و بیشتر عمر میکنند. شایع ترین عارضه در کسانی که تمایل به ازدواج دارند؛ اما موفق به آن نمیشوند، افسردگی است. اضطراب نیز در این گروه بیشتر است و زودتر بیمار میشوند.

علاوه بر این به یاد داشته باشید که برای یک ازدواج موفق، حتما فرد باید نیاز به ازدواج و تشکیل زندگی خانوادگی را در خود احساس کند و تا وقتی این میل در او بهوجود نیامده باشد، نباید ازدواج کند.

از میان کسانی که مجرد میمانند گروهی واقعا نیاز به تشکیل زندگی خانوادگی را در خود حس میکنند؛ اما چرا موفق نمیشوند ازدواج کنند؟

مجرد ماندن پسرها دو علت عمده دارد. علت نخست، احساس ناامنی اجتماعی و اقتصادی برای تشکیل خانوادهای جدید است و دیگر این که برخی پسران از خود میپرسند ازدواج، به آنها چه امکان تازهای خواهد داد، چرا که امکان پاسخگویی به نیازهای شان پیش از ازدواج فراهم شده است.

داستان مجرد ماندن دخترها کاملا فرق میکند. تا آنجا که من میدانم هنوز همه آمار دخترها، یعنی بیش از ۹۵ درصدشان تمایل به ازدواج دارند؛ اما از آنجا که متاهل شدن دخترها تابعی از متاهل شدن پسرهاست، وقتی پسرها به ازدواج بی رغبت باشند، دخترها مجرد میمانند.

از چه سنی، فرد باید قید ازدواج را بزند و باور کند که قرار است برای همیشه مجرد بماند؟

اساسا با پرسش شما موافق نیستم. زنان و مردانی که نیاز به تشکیل خانواده را در خود احساس میکنند، حتی اگر میانگین سن ازدواج را پشت سر گذاشته باشند، حق دارند به دنبال گزینهای مناسب برای تشکیل زندگی باشند و خانوادهای جدید تشکیل دهند.

بنابر این شما اعتقاد ندارید که افزایش سن ازدواج، احتمال طلاق را بالا میبرد؟

من ارتباطی میان این دو نمیبینم و بالا بودن سن زوج، زندگی مشترکشان را به خطر نمیاندازد.

با توجه به گفتههایتان، افزایش سن نمیتواند بهانهای برای مجرد ماندن باشد، اما کسانی که سالهای جوانی را گذراندهاند چگونه میتوانند شریک زندگی مناسب برای خود پیدا کنند؟

برای مردان پیدا کردن همسر آسان است. آنها میتوانند با حضور در مجامع عمومی، زوج مناسبشان را انتخاب کنند یا به دوستان، آشنایان و بستگان بسپرند، گزینهای مناسب را به آنها پیشنهاد کنند.

اما توصیه ام برای خانمها این است که فضای ارتباطیشان را گسترده تر کنند تا به عنوان گزینه مناسب ازدواج، بیشتر به چشم بیایند برای مثال میتوانند به کلاسهای مختلف بروند، به تورهای مسافرتی سالم بپیوندند و....

چگونه زنان و مردان مطمئن باشند که طرف مقابل آنها را برای ازدواج انتخاب کرده است و هدفش برقراری ارتباطی ناسالم نیست؟

مهمترین شاخص گزینش با هدف ازدواج، نوع محل آشنایی است. برای نمونه معمولا هدف از ارتباطی که با شماره تلفن دادن در خیابان بهوجود میآید، ازدواج نیست.

روال سنتی ازدواج این است که زن از سوی مردی انتخاب شود. فکر میکنید کار درستی باشد این روال برای زنانی که به میانسالی رسیدهاند تغییر کند؛ یعنی اگر زنی، مردی مناسب پیدا کرد به او پیشنهاد ازدواج کند؟

پیشنهاد میکنم اگر خانمی از کسی خوشش آمد، شرایط را به گونه فراهم کند که او پیشنهاد ازدواج بدهد. زنها ناخودآگاه مایلند انتخاب شوند و مردها مایلند انتخاب کنند؛ اما یک زن قدرتمند میتواند کاری کند که ضمن حفظ حرمتش، بهوسیله یک انسان سالم دیده شود. برای مثال با او احوالپرسی کند یا در سمیناری که او هم مقالهای دارد، شرکت کند یا کتابی به او معرفی کند یا.....

زنان و مردانی که تا میانسالی مجرد میمانند شرایط یـکسانی در جامعه ندارند یعنی مردی که سنش زیاد شده است میتواند زنی کم سن و سال بگیرد؛ اما زنی که سنش زیاد شده، گزینههای محدودی دارد، چون گروه سنی که باید او را انتخاب میکرد، ازدواج کرده است. در این شرایط چند نوع موقعیت مختلف ممکن است برای او پیش بیاید. برای مثال ممکن است وارد زندگی مشترک زوج دیگری شود و رابطهای موازی با مرد خانواده برقرار کند یا خواستگارانی کوچکتر از خود پیدا کند. هر کدام از این موقعیتها چه خطراتی دارد؟

رابطه موازی بیشک ناموفق است. از یک طرف از دیدگاه اخلاقی، اعتقادی و مذهبی این کار درست نیست و از طرف دیگر از دیدگاه روانشناسی نیز این ارتباط به شدت آسیبزاست. هر سه نفر این مثلث در شرایط فشار روانی قرار دارند، با هم میجنگند و ارتباط شان ناسالم است و چه بسا افراد بیشتری هم به علت این ارتباط آسیب ببینند، مثلا بچههای خانواده.

اما در پاسخ به پرسش دیگرتان درباره بزرگتر بودن زن از مرد، میخواهم بگویم که موفقیت این نوع ازدواج بستگی به میزان اختلاف سنی دو طرف دارد. برای مثال من توصیه نمیکنم زنی ۳۰ ساله، شوهری ۲۲ ساله را انتخاب کند، چون حدود ۳۰ درصد اختلاف سنی دارند؛ اما اگر همین زن ۴۲ ساله شود و بخواهد با مردی ۳۵ ساله ازدواج کند، این هفت سال اختلاف، کسر کوچکتری از سن شوهر میشود و میتوان آن را پذیرفت. علاوه بر این میخواهم تاکید کنم که ازدواج مردان با دختران بسیار جوان تر از خود هم ممکن است پرخطر باشد.

آیا ازدواج با کسانی که پیشتر زندگی مشترکی را تجربه کردهاند و زندگیشان به طلاق رسیده است حتما ناموفق خواهد بود؟

با توجه به آمار بالای طلاق، شمار زیادی از افراد مجرد ممکن است پیشتر زندگی خانوادگی را تجربه کرده باشند و بنابراین، خارج کردن همه آنها از دایره گزینههای مناسب ازدواج درست نیست. پس انتخاب کسی که یکبار زندگیاش به جدایی رسیده است، الزاما خطرناک نیست؛ اما باید پاسخ این پرسش را بفهمیم که او دقیقا به چه علت طلاق گرفته است.

مریم یوشی زاده