دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

عدالت و ترقی در نگاه هاشمی


عدالت و ترقی در نگاه هاشمی

هاشمی رفسنجانی, سیاست را با «اندیشه ترقی» آغاز کرد از دالان «عدالت خواهی انقلابی» گذشت و اکنون در وادی «واقع گرایی سیاسی» راه می پیماید

هاشمی رفسنجانی، سیاست را با «اندیشه ترقی» آغاز کرد؛ از دالان «عدالت خواهی انقلابی» گذشت و اکنون در وادی «واقع گرایی سیاسی» راه می پیماید. مرحله اول را در زمانی که طلبه ای جوان بود با خواندن زندگینامه پاره ای رجال ایران از جمله میرزاتقی خان امیرکبیر سپری کرد. در همین دوران بود که کتابی درباره امیرکبیر نوشت که در جای جای آن، آرزوهای نویسنده برای احیای راه و رسم صدراعظم مقتول ایران به چشم می خورد.

در هنگامه ای که هاشمی رفسنجانی درباره امیرکبیر می خواند و می نوشت، گفتمان غالب در جهان سیاست به ویژه فضای پیرامون ایران درگیرودار عبور از عصر ترقی خواهی و احیای ارزش های مبارزاتی به سوی عدالت خواهی انقلابی بود.

گروهی از عدالت طلبان جهان در آمریکای لاتین و آسیا با الهام از انگاره های چپگرایانه روسی و چینی درپی آن بودند که طرحی نو در اندازند. اعراب خاورمیانه نیز پیرامون ناسیونالیسم ناصری و اصلاح طلبی اخوان المسلمین در صدد رستاخیز اجتماعی بودند. تاثیرپذیری هاشمی رفسنجانی از این گفتمان غالب دهه های ۵۰ و ۶۰ در تقدیم نامه اول کتاب «امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار» به روشنی دیده می شود.دوران گذار جهان از ترقی خواهی و عدالت طلبی به دوران جدید، مقارن شد با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران.

هاشمی رفسنجانی در دهه اول انقلاب ایران به فراست دریافت که اعصار ترقی خواهی و عدالت طلبی (نه به مفهوم عام بلکه از منظر رویکرد سیاسی به تحولات) روبه پایان است و صدای پای دگرگونی شنیده می شود. به همین علت و با وجود آنکه در آن دوران هنوز مسوولیت اجرایی نداشت در مقام رئیس مجلس، معماری ترمیم روابط ایران و غرب را آغاز کرد. امضای قراردادهای بهبود روابط با فرانسه و کانادا در سال ۱۳۶۷ از جمله این اقدام ها بود.

سفر به اتحاد شوروی پیشین در سال ۱۳۶۸ و بازهم در مقام ریاست مجلس به خوبی نشان داد که هاشمی رفسنجانی نبض سیاسی زمانه خود را یافته است. دولتمردان شوروی، رئیس مجلس ایران را به تماشای دستاوردهای سوسیالیسم بردند اما او پس از بازگشت از این سفر از روش های سوسیالیستی که در آن زمان در ایران و از جمله در میان دولتمردان جمهوری اسلامی شیوع داشت، بیشتر فاصله گرفت و با شعارهای واقع گرایانه بر کرسی ریاست جمهوری نشست.

رئالیسم سیاسی هاشمی رفسنجانی در دوران جدید او را برآن داشت که در حوزه سیاست داخلی بین اجزای حکومت توازن قوا برقرار کند و هرگاه کفه یکی از جناح ها چنان سنگین می شد که به انحصار سیاسی گرایش می یافت او سنگینی خود را در کفه دیگری می گذاشت تا توازن بازگردد. این بازیگر کهنه کار در همه حال می دانست که هرگونه رفتاری که در سیاستمداران ایرانی هراس «حذف شدن» ایجاد کند به رادیکالیسم می انجامد و مجال بازی متعادل را از او می گیرد.

به همین علت گاه بر برخی سیاهکارها چشم می پوشید تا مصلحت بزرگ تر یعنی هدایت جمهوری اسلامی به سوی خردگرایی سیاسی از کف نرود. این دغدغه، هاشمی رفسنجانی را وادار می کرد که به جای فغان از نامرادی ها، بسترهای پیروزی دوباره را فراهم آورد. در سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ که رئیس جمهور بود دریافت که ترویج آزادی، شاید با منافع کسانی ناسازگار باشد و مقاومت آنان اصل حرکت اصلاحی را به خطر اندازد. از همین رو، روبناها را رها کرد و به تغییر زیربناها پرداخت.

این را هم می دانست که رقیبانش دیر یا زود به این موضوع پی می برند که جنبش خصوصی سازی در اقتصاد و مدارا در فرهنگ و سیاست آینده محتوم جهان است.

هاشمی رفسنجانی در گفت وگوی اخیر خود با شیخ یوسف القرضاوی بر وجوه فرهنگی و دینی این نگاه تاکید ورزید و کوشید به شیخ مصری نشان دهد که ایرانیان مذهب را آیین رستگاری دو جهان می دانند و بنا ندارند آن را به ابزار جدال های مرامی و فرهنگی تبدیل کنند. وی همچنین به صورت سر بسته این را گفت که پیروان مذاهب اسلامی با هم ستیزه ای ندارند بلکه ستیزه واقعی میان سیاستمدارانی است که دین را در خدمت قدرت می خواهند.

محمود صدری