پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
شورای همکاری خلیج فارس, رودرروی خیزش های عربی
کشورهای امارات، بحرین، قطر، عمان، عربستان و کویت در سال ۱۹۸۱ با ادعای رسیدن به اتحادی فراگیر میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، شورای همکاری خلیجفارس را تشکیل دادند. بسیاری از ناظران سیاسی براین عقیدهاند که بخش عمدهای از دلایل تشکیل این شورا برگرفته از خواست آمریکا برای حفظ موقعیت خود در منطقه بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بوده است.
در طول سالهای حیات شورا، اعضا تلاش کردهاند تا خود را بازیگری بزرگ در عرصه منطقهای و جهانی نشان دهند، اما روند تحولات از ناکامی این ادعا حکایت دارد. کارنامه شورا بیانگر آن است که اعضا به دلیل اختلافهای گسترده نتوانستهاند به توافق مهمی دست یابند چنان که آنها حتی در تشکیل پول واحد نیز ناتوان بودهاند. اختلافهای آنها چنان شدید بوده که وقت آنها بیشتر صرف حل اختلافهای داخلی شده است بویژه اینکه برخی کشورها مانند عربستان تلاش کردهاند تا خواستههای خود را بر دیگران تحمیل نمایند.
البته آنها برای حفظ ظاهر پروندهها و مسائل تکراری مانند موضعگیری علیه جزایر سهگانه ایران، مساله فلسطین و... اتخاذ کردهاند که صرفا برای جلوگیری از افشای اختلاف و ناکارآمدی شورا بوده است.
● قیامهای عربی
روند سکون و عدم کارایی شورا تا زمان آغاز قیامهای مردمی در کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و شمال آفریقا ادامه داشت. از زمان گسترش روند اعتراضهای مردمی شورا بازتعریفی از جایگاه و کارکرد خویش داشته و به نحوی تلاش کرده است تا با بازیگری در این صحنه به جایگاهی منطقهای و جهانی دست یابد.
از جمله این اقدامات عبارتند از:
الف) مشت آهنین بحرین:
مهمترین تحرک شورای همکاری خلیجفارس را میتوان در تصمیمات این شورا در بحرین مشاهده کرد. قیام ۱۴ فوریه مردم بحرین در حالی ادامه داشت که در ماه مارس، شورا با نام حمایت از یکی از اعضا طرح ورود نظامی به این کشور را اعلام کرد. براساس تصمیم شورا نیروهایی متشکل از کشورهای امارات، عربستان و کویت برای حمایت از حکومت آلخلیفه تحت نام «سپر جزیره» وارد بحرین شدند. شورا با این اقدام تلاش داشت تا ضمن سرکوب قیام مردمی و جلوگیری از الگو شدن آن برای سایر کشورهای عربی منطقه از این مقوله برای بیان اقتدار نظامی خویش بهرهبرداری کند. البته بازیگر اصلی این طرح عربستان بوده و سایر کشورها بیشتر جنبه حامی و توجیهکننده اقدامات عربستان را داشتهاند.
کشورهای مذکور در طرح خویش سرکوب گسترده مردمی و نیز ایجاد فضای فرافکنی برای نسبت دادن اعتراضها به خارج از قیام مردمی را در پیش گرفتند. آنها تلاش کردند تا طرح ایران هراسی را که دیکته شده از سوی غرب بود نیز اجرا سازند که با بیان ادعاهای واهی درباره نقش داشتن ایران در بحرین اجرا میشود، ادعاهایی که به اعتراف مقامات غربی هرگز سندی برای اثبات آنها یافت نشده و همانند ادعاهای مطرح شده شورا علیه جزایر ایرانی صرفا در حد حرف و فضاسازی تبلیغاتی بوده است.
شورا برای تکمیل پروژه خود در بحرین، شبکههای رسانهای و خبری خویش را نیز به کار گرفت چنان که شبکه العربیه عربستان و الجزیره قطر عملا به بایکوت خبری تحولات بحرین پرداختند. با تمام این تفاسیر شورا هر چند که امیدوار به موفقیت در بحرین بود، اما ادامه یافتن قیامهای مردمی و افشای جنایات شورا عملا این امر را با ابهام مواجه ساخت به گونهای که اکنون بسیاری از ناکامی شورا در تحقق اهداف تعریف شده در بحرین سخن میگویند. آنها تاکید دارند که شورا اکنون به دنبال راه فرار آبرومندانهای از بحرین است. با این وجود پرونده بحرین، نقاط سیاهی را در کارنامه شورا در زمینه حقوق بشر به ثبت رساند که پیامدهای سنگینی برای شورا در عرصه منطقهای و جهانی به همراه خواهد داشت.
ب) طرح یمن:
شورا برای یمن نسخهای دیگر را تجویز کرد و آن بهرهگیری از اصل میانجیگری و ارائه طرحهای مسالمتآمیز برای خروج علی عبدالله صالح از قدرت بود. شورا دریافته بود که قیام مردم یمن قابل کنترل نیست و از سوی دیگر به دلیل فضای داخلی یمن و مسلح بودن قبایل توان اقدام نظامی را ندارد، لذا حذف صالح و حفظ ساختار سیاسی قدیمی یمن را در پیش گرفت.
نکته: شورای همکاری خلیجفارس برای تکمیل پروژه خود در بحرین از رسانههای خبری مانند شبکه العربیه و الجزیره نیز بهره گرفت. اما سرانجام ناکام ماند و اکنون به دنبال راه فرار آبرومندانهای از این کشور است.
براساس آخرین طرح شورا، صالح در مهلتی۳۰ روزه از قدرت کنارهگیری کرده و دولت انتقالی برگرفته از ارتش و هیات حاکمه قدیمی ظرف ۶۰ روز شرایط انتخابات را فراهم میسازند. این طرح پس از بارها تغییر و دگرگونی سرانجام از سوی مخالفان صالح به امضا رسید، اما صالح با شروط متعدد این طرح را ناکارآمد ساخت. در پرونده یمن، شورا عملا به یک بازنده مبدل شد، چرا که صالح کشور را در مسیر جنگهای داخلی هدایت کرد که به درگیریهای خونین قبایلی منجر شد و در نهایت خود نیز قربانی آن گردید، به گونهای که بعید به نظر میرسد از روی تخت بیمارستان برخیزد و بار دیگر بتواند به حکومت بر یمن ادامه دهد. به عبارت دیگر میتوان گفت که پرونده یمن نشان داد شورای همکاری توان بازیگری در سطح منطقهای را ندارد و ۳ دهه حیات این شورا نیز صرفا به عکس یادگاری ختم شده و شورا نتوانسته استراتژی کارآمدی را برای مقابله با چالشها به اجرا بگذارد. بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که پرونده یمن در حوزه سیاسی شکستی سنگین برای شورا بوده است و میتواند اعتبار منطقهای و جهانی آن را با ابهام همراه سازد.
ج) ائتلافهای جدید:
در اقدامی جدید و سوال برانگیز شورای همکاری خلیجفارس در نشست ریاض طرح پیوستن اردن و مغرب به شورا را مورد تاکید قرار داد. براساس این طرح اردن بهعنوان عضو ثابت و مغرب به عنوان متحد به این شورا افزوده میشوند. این طرح در شرایطی عنوان شده که عنوان شورای همکاری خلیجفارس خود بیانگر حوزه جغرافیایی اعضا بوده و عملا اردن و مراکش جایی در آن ندارند. جالب توجه آنکه شورا سالهاست از پذیرفتن یمن به عنوان یکی از کشورهای حوزه خلیجفارس خودداری میکند حال آنکه به مغرب و اردن روی آورده است. بسیاری از ناظران سیاسی براین عقیدهاند که شورا با این اقدام تلاش کرده تا از یک سو اقتدار و توانایی خود را برای توسعه قلمرو و جغرافیاییاش به نمایش گذارد و از سوی دیگر از ظرفیتهای این کشور برای سرکوب قیامهای مردمی برخوردار شود. پس از انتشار این طرح بود که منابع خبری فاش کردند اردن در چارچوب همکاری با شورا نیروهای خود را به بحرین جهت سرکوب اعتراضهای مردمی گسیل داشته است.
در این میان آمریکا نیز که پس از سقوط مبارک و بن علی در مصر و تونس پایگاههای اصلی خود را در منطقه از دست داده با چنین ائتلافی تلاش کرده است مانع از تزلزل بیشتر منافع منطقهای خویش و استمرار روند سازش گردد. به عبارت دیگر آمریکا به دنبال تقویت خط سازش در برابر جبهه مقاومت بود که با قیامهای مردمی در کشورهای عربی از موقعیت برتری در منطقه برخوردار شده است. هرچند که شورا برای رسیدن به این ادعای وحدت تحرکات بسیاری صورت داده، اما مواضع اعضا مانند عمان و کویت و نیز محافل رسانهای و سیاسی عربی از جمله در داخل اردن، قطر و امارات نشانگر عدمرویکرد حمایتی از این طرح میباشد. مواضع مذکور نشان میدهد که رویکرد به همگرایی جدید بیش از هر چیز جنبه تبلیغاتی داشته و در نهایت حتی در صورت ورود اردن و مغرب به جمع اعضای شورا نمیتواند تحققبخش اهداف و خواستههای آنها باشد. تفاوتهای گسترده سیاسی و جغرافیایی و نیز نگرشهای چندگانه در شورا موجب شده است عملا کارایی برای آن وجود نداشته باشد، لذا ورود اردن و مراکش نیز به تشدید اختلافها منجر خواهد شد. شورا در سالهای حیات خود نتوانسته است حتی اتحاد داخلی خود را حفظ کند چه رسد به اینکه متحدان جدیدی را به این ائتلاف اضافه کند.
● نتیجهگیری
در جمعبندی کلی از تحولات شورای همکاری خلیجفارس میتوان گفت که این شورا در ماههای اخیر هر چند تلاشهای بسیاری برای بیان اقتدار سیاسی و نظامی خود داشته، اما در عمل به موفقیتی دستنیافته و همچون گذشته در مسیر ناکامی گام برداشته است. عدم رویکرد به خواستههای مردمی و تصمیمگیری براساس اصل حفظ قدرت و تحقق اهداف و خواستههای فرامنطقهای دلیل این ناکامیها بوده است. با توجه به روند تحولات میتوان گفت اگر شورا به روندهای گذشته خویش ادامه دهد جز استمرار شکست دستاوردی به همراه نخواهد داشت و در صورت ادامه حیات نیز همچون گذشته، شورا صرفا به مکانی برای گرفتن عکسهای یادگاری مبدل خواهد شد تا نشانگر اتحاد ظاهری و زنده بودن شورا باشد؛ حیاتی که صرفا در قالب برگزاری نشستهای ظاهری و صدور بیانیه پایانی خواهد بود.
قاسم غفوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست