سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

راه سوم عربی


راه سوم عربی

نویسنده در این مقاله اظهار نظر می دارد که اعراب به راه سومی فراتر از دیکتاتوری و یا اسلام گرایی افراطی می اندیشند از نظر او این راه سوم دموکراسی است

این روزها پایه های رژیم های اقتدار گرای عربی دچار لرزش شده و یا در حال فروپاشی است .ضمن این که تصورات اشتباهی هم که درباره مردم دنیای عرب وجود داشت در حال از بین رفتن است. در دهه های گذشته، این رژیم ها از خطر بنیادگرایی اسلامی در جهت بهره برداری از متحدان غربی خود استفاده کرده اند و به آنها گفته اند که: یا از ما حمایت کنید و یا این تندروها ایران (یا ایران های) دیگری بر سر کار خواهند آورد و غربِ ترسو نیز تصمیم گرفت از این رژیم های اهریمنی که خوب می شناخت، حمایت کند.اینک شهروندان عرب که به مدت طولانی منزوی بوده اند پوچی این ادعاها را در خیابان ها به معرض نمایش گذاشته اند؛ به طوری که تقریبا همه اعراب و بیشترِ اسلام گراها دچار حیرت شده اند.میلیونها تونسی، مصری و دیگرانی که به قلب تاریخ کشورشان وارد شدند ، حامل شش پیام ویژه هستند.

● خیابان ها و دنیا

اولین و مهم ترین پیام آنها این است که اعرب از دیکتاتورها و کسانی که آنها را سرپا نگه داشته اند سیر شده اند. سال ها طول کشید تا به این نتیجه برسند اما بالاخره رسیدند.

متوسط عمر دولت های عربی پس از دوره استعمار به حدود شصت سال می رسد و در این مدت نخبگان جدید حاکم ، این فرصت را داشتند که به ملت سازی و برپایی دولت بپردازند. در سالهای پس از استقلال، عمده ترین وظیفه آنها این بود که موجودیت جدید سرزمینی را با هویت های ملی در چارچوب مرزهای بجا مانده از دوران استعمار هماهنگ کنند و در کنار آن احساسات پان عربی را که از گذشته در اذهان مردم نشسته بود بزدایند. بر این اساس حاکمان استدلال می کردند که این نیازهای اساسی می طلبد که مساله توسعه بر مساله دموکراسی تقدم پیدا کند. برخی حتی با توسل به باور غلط خصیصه فرهنگی (Cultural Specificity) ادعا می کردند که دموکراسی برای اعراب مناسب نیست. نتیجه این ادعاها باعث تحکیم سلطه خودکامه و امنیتی در این کشورها شد.

در کنار این ها از جنگ با اسراییل نیز در جهت تمسخر دموکراسی و فضای باز سیاسی استفاده شد و از دموکراسی به عنوان انحراف از پیشرفت و اهداف عمده اعراب یاد شد. اما این طرحها بجای پیشرفت و پیروزی همگی شکست خوردند. اکثر دولتهای عربی اعم از پادشاهی و جمهوری ، با تسلط فرقه های فرصت طلب، به تجارتخانه های فاسد خانوادگی تبدیل شدند که همگی توسط ابزارهای مخوف امنیتی و غربِ بی تفاوت پشتیبانی می شدند.

بر اثر این سیاست ها فساد و ناکارآمدی به تمام ابعاد زندگی اجتماعی،سیاسی و اقتصادی اعراب گسترش پیدا کرد. این مسایل باید یک روز تمام می شد و حالا با انقلاب مردمی که دیگر نمی خواستند تحقیر شوند تمام شد. مردم به حاکمان نشان دادند که فرصتشان برای ایجاد نظامهای با ثبات سیاسی و اقتصادی به پایان رسیده است.

پیام دوم این خیزش های مردمی، بطلان این فرض حاکمان عربی است که ادعا می کردند تنها جایگزین ممکن بجای آنها سلطه اسلام گرایی افراطی است. اگر چه هنوز در روزهای اول ماجرا قرار داریم اما شواهد متعدد از حرکت به سوی راه سومی فراتر از این بن بست حکایت دارد. نیروی اصلی انقلاب در تونس و مصر، نسل جدیدی از جوانان تحصیل کرده است که از احزاب مخالف سنتی( و غیر موثر) عبور کرده اند و اعمال شجاعانه شان در دل همه اقشار اجتماعی اثر کرده است.

موفقیت جوانان فرهیخته در بسیج کردن تعداد زیادی از « اکثریت خاموش» (Silent Majority) ثابت می کند که میلونها عرب هم در مورد وضعیت فعلی و هم درباره شکل گیری هر نوع حکومت مذهبی در آینده هوشیار هستند. به طور حتم اسلام گراها در دنیای عرب از جمله در این دو کشور صاحب نفوذ هستند؛ اما این نیروها صرفا بخشی از صحنه سیاسی را تشکیل می دهند و تا بحال نشان داده اند که به جای بدست گیری قدرت، ترجیح می دهند در قدرت سهیم شوند.

سومین پیام این است که تغییراتی که این انقلابها منادی آن هستند کار هیچ نخبه یا گروه نظامی کودتا چی و یا حتی دخالت خارجی نیست بلکه به طور مستقیم از مردم الهام گرفته و ساخته دست آنهاست.این واقعیت که تنها مردم والدین مشروع این تغییرات هستند این اطمینان را ایجاد می کند که سرنوشت اعراب در دستان خودشان قرار دارد. خلاصه این که عصر جدید با قدرت مردم تعریف خواهد شد نه با شوراهای انقلابی و یا پادشاهی هایی که به نام مردم عمل می کنند.

پیام چهارم این است که اعتراضات وسیع اعراب، عمدتا سیاسی است.تقاضا برای شغل و زندگی بهتر ممکن است عواملی شتاب دهنده باشند که در جای خود مهم هستند اما در این اعتراضات انگیزه های سیاسی به سرعت نقش اصلی را پیدا کرده اند. در تونس شعار اصلی مردم این بود: « ما حاضریم فقط با آب و نان اما بدون بن علی زندگی کنیم .»در مصر نیز شعار « مردم خواستار تغییر رژیم هستند » همین نظر را بیان می کند. مردم این بار پشت شعارهای ملایم و تقاضاهای کوتاه مدت پنهان نشدند بلکه به یکباره خواستار تغییر رژیم شده اند که تحولی قاطع و چشمگیر است.

پنجمین پیام که باید توسط نخبگان حاکم و حامیان خارجی آنها جدی گرفته شود این است که ثبات سطحی بر پایه امنیت مسلح ، دیگر یک انتخاب مطمئن نیست. این الگو گرچه به مدت طولانی دوام آورد اما تحولات اخیر نشان داد که عاقبت از درون متلاشی خواهد شد. ضمن این که راهبرد کوته بینانه غرب یعنی خرید ثبات در عوضِ کور بودن در برابر سرکوبها ، پوچی ارزشهای دموکراتیک آنها را نشان داده است.

ششمین پیام این است در دنیایی که توسط ماهواره های فرامرزی و رسانه های اجتماعی به هم وصل شده است دستان باز رژیم های اقتدار گرا (شامل رژیم های عربی) امروزه دیگر فلج شده اند. در ابتدا موج اعتراضات در سراسر کشورهای عربی(همانند تونس و مصر) به طور سازمان یافته از طریق شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر گسترش پیدا کرد و سپس در سطح خیابانها نمایان شد . پس از آن بود که توسط ماهواره ها و تلویزیونهای بین المللی منتشر شد.

این مساله کار دستگاههای امنیتی دولتی و حتی ارتش را بسیار سخت می کند. این موسسات از ابزارها یا مهارت لازم برای سرکوب « جنبش های مدنی الکترونیکی» برخوردار نیستند. در مقابل اراده غیر مسلح توده ها و تحت مراقبت دقیق جهان، این دستگاههای امنیتی و رژیم هایی که از آن دفاع می کنند به صورت ببرهای کاغذی نقاب از چهره می افکنند.

حسن توان

نویسنده : خالد هروب

۹ فوریه ۲۰۱۱

ترجمه: حسن توان

منبع: اوپن دموکراسی

دو ماهنامه چشم انداز ایران، شماره ۶۶