جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دغدغه های ضد موشکی آمریکا


دغدغه های ضد موشکی آمریکا

تفسیرهای مطبوعات بیشتر بر واکنش های روس ها تمرکز یافت و به قرینه سازی های بی شمار تاریخی که خاطرات جنگ سرد را زنده می کند بهانه داد

گزارش پارلمانی فرانسه در سال ٢٠٠١ با اشاره به نوعی «الهیات سیاسی» در بنیاد دفاع ضد موشکی آمریکا یکی از کلیدهای بحث را ارائه داد. الویت متافیزیک قدرگرا در روان-ذهن آمریکاییان و تاریخ مکرر برنامه های Missile defense از ١٩٥٧ به بعد، این اندیشه را تقویت می کند که هیچ عاملی نمی تواند واشینگتن را از ادامه حرکتی که دگر بار به راه انداخته باز بدارد. و اینک یک پرسش در برابر قاره پیر باقی می ماند: «دفاع موشکی» آمریکا در اروپا یا «دفاع موشکی» اروپایی؟ انتخاب راستین در این است.

مجلس ملی فرانسه در یک گزارش خبری پارلمانی که در تاریخ ٢٨ مارس ٢٠٠١ ارائه داد به بررسی پروژه های دفاعی ضد موشکی آمریکا پرداخت (١). این سند که ٦ ماه پیش از فروریزی برج های دوقلوی نیویورک انتشار یافت، براین تعبیر بود که طرح های مزبور بیش از آن که بر یک «تحلیل استراتژیک» تکیه کند بر نوعی «الهیات سیاسی» استوار است. گویا این الهیات خاص از تثلیث شناخته شده زیر تبعیت می کند: «وهم امنیت مطلق ایالات متحده»، «اسطوره کرانگی» (در اینجا کران فن آوری)؛ «دوگانه خیر و شر». در گزارش فوق، در آن هنگام، «امپراتوری شرارت» مورد افشاگری قرار می گرفت که «فقط یک دولت انگشت نما مانند اتحاد شوروی را نشانه نرفته، بلکه بر مجموعه بالنسبه نا متعینی از دولت ها، یعنی امروزه کره شمالی، عراق یا ایران و شاید فردا چند کشور دیگر» دلالت می کرد.

در آغاز سال ٢٠٠٧، با اعلام استقرار قریب الوقوع قسمت هایی از برنامه «موشک های دفاعی» آمریکا در اروپا، دامنه شایعات در باره مقاصد این برنامه گسترش یافت. ردیاب های لهستانی و رادارهای چک، مسکو را به واکنش واداشته، «کهنه اروپاییان» را نگران و سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) را که ناگهان در وضعیتی ناخوشآیند قرار گرفت به حاشیه راندند.

تفسیرهای مطبوعات بیشتر بر واکنش های روس ها تمرکز یافت و به قرینه سازی های بی شمار تاریخی که خاطرات جنگ سرد را زنده می کند بهانه داد. با این حال، بحث اصلی جای دیگری نهفته است. مثلا رد آن را می توان در گزارش پارلمانی فرانسه در سال ٢٠٠١ بازیافت. وسواس رویین تنی، سمت گیری کرانگی و «اخلاقی سازی» سیاست بین المللی: این مواد مطالعه، علی رغم بازبینی های منبعث از ١١ سپتامبر، چه گونه می توانند مطرح شدن مکرر دفاع ضد موشکی آمریکا را توضیح دهند؟

در سال ١٩٥٧، با هشیاری ناگهانی نسبت به ضربه پذیری ایالات متحده، دفاع ضد موشکی آمریکا پدید می آید. در آن تاریخ، اولین اسپوتنیک به دور زمین به گردش در آمد. آمریکا، وحشت زده از این پیام پر معنی که مانند ناقوسی شوم طنین انداز شد دیگر نمی توانست خود را جزیره ای دور از دسترس تصور کند: این موفقیت فضایی به شوروی ها امکان می داد خاک آمریکا را با موشک های بالیستیک میان قاره ای هدف قرار دهند.

از سال ١٩٥٧ برنامه دفاعی «نایک-زئوس» Nike-Zeus ساخت گیرنده های دوربرد با بار هسته ای را در برنامه خود قرار داد که قادر بودند موشک هایی را که آمریکا را آماج خود قرار می دادند در آسمان متلاشی کنند. در سال ١٩٦٠ ، جان فیتز جرالد کندی با تکیه بر موضوع «عقب ماندگی» آمریکا در زمینه بالیستیک (missile gap) در انتخابات پیروز شد و اندکی بعد به نخستین رئیس جمهوری تبدیل شد که کشورش را به طور هم زمان در مسیر برنامه تکامل موشک های بالیستیک میان قاره ای (٢) و دفاع ضد موشکی قرار می داد. برنامه سانتینل Sentinel ، در سال ١٩٦٦، بر آن بود که پیرامون شهرهای آمریکا آشیانه هایی برای موشک های گیرنده مسقر کند تا بتواند از مراکز پر جمعیت، یعنی هدف های احتمالی شوروی ها محافظت نماید. ٢٥ سایت مراقبت مجهز به موشک با کلاهک هسته ای در نظر گرفته شد تا در صورت لزوم بتوانند موشک های دشمن را چه در داخل چه در بیرون جو نابود کنند.

● سلاح های هسته ای «از رده خارج و بی اثر»

در برابر واکنش کاملا منفی شهروندان آمریکایی که زندگی در جوار سلاح های اتمی را بر نمی تابند، برنامه Sentinel در سال ١٩٧٤ به Safeguard تغییر نام یافت که از یرنامه قبلی «مشتق» شده و دیگر موظف به نگهبانی مراکز شهری نبود، بلکه فقط از سایت های پرتاب موشک های میان قاره ای محفاظت می کرد. اما در سال های ١٩٧٠ جنگ ویتنام باعث افزایش کسری ها شده و با توجه به هزینه اجرای چنین پروژه ای، تنها یک سایت مشمول طرح Safeguard شد. اتحاد شوروی هم به سهم خود به بنای آشیانه های دفاع ضد موشکی در حومه مسکو پرداخت. بر خلاف آمریکا، هیچ واکنشی از طرف جمعیت صورت نمی گرفت و مزاحمتی در جهت اجرای این پروژه و استقرار موشک های «گالوش» ایجاد نمی کرد.

پیمان ضد موشک های بالیستیک ABM (٣) سال ١٩٧٢ پیشرفت فعالیت های موازی ضد موشکی روس و آمریکا را به دلیل ملاحظات موازنه استراتژیک منجمد کرد. با این همه، از سال ١٩٧٦ به بعد، سیستم آمریکایی به علت های سیاست داخلی، تامین بودجه و اثرپذیری فنآوری رها شد در حالی که سیستم مستقر شده در اطراف مسکو، گرچه چندان اثر بخش نیود باقی ماند. در نتیجه، این نخستین مسابقه تسلیحاتی برای آمریکا منجر به شکست شد. وزیر دفاع جوان وقت آمریکا که به ناچار برنامه Safeguard را لغو کرد دونالد رامسفیلد نام داشت. از این لحظه به بعد، با بهبود موشک های میان قاره ای، واشینگتن بر وجه تهاجمی سیاست موشکی خود افزوده و بالطبع وجه دفاعی آن را به حاشیه رانده است. با این حال، غیبت دفاع ضد موشکی، با جنجال، در ٢٣ مارس ١٩٨٣ پایان گرفت.

در این روز، رئیس جمهور رونالد ریگان طی نطقی که «ابتکار دفاع استراتژیک» (IDS یا «جنگ ستارگان») را رسمیت می بخشید، نیت بلند پروازانه خود مبنی بر کنار گذاشتن سلاح های هسته ای «از رده خارج و بی اثر» را اعلام کرد. با کدام ابزار: ایجاد یک دفاع ضد موشکی عمومی با استفاده از ماهواره ها و لیزرهای فضایی که قادر باشند هر شلیک موشکی بالیستیک بین قاره ای با خرج هسته ای را که از اتحاد شوروی پرتاب شده باشد میان راه متوقف کنند (٤). این سخن رانی مسابقه تسلیحاتی در پی داشت و سرانجام نظام شوروی را خفه کرد و به زانو در آورد و به همین دلیل بر حافظه جمعی تاثیری ماندگار بر جای گذاشت. در این میان، سایه روشن ها را هم باید دید: دیدیم که شوروی در آن زمان در زمینه ضد موشکی در برابر آمریکا دست پیش را داشت. به علاوه، بلند پروازی های IDS مورد بازنگری قرار گرفت و از ابعادش کاسته شد. درسال ١٩٨٧، هدف به محافظت از سایت های پرتاب موشک هنگام نخستین ضربه روس ها خلاصه شده بود.

در سال ١٩٩١، IDS به حفاظت عمومی در برابر ضربات محدود تغییر نام یافت و از تعداد هدف های هوایی کاسته شد. این همان منطقی است که در سال ١٩٧٦ به ترک برنامه Safeguard منتهی شده بود: IDS به سرعت قلب ماهیت پیدا کرد. شاخص سال ١٩٩١ گسست با دورخیز ریگانی است. National Missile Defense Act تلاش ملی را بر دفاع ضد موشکی در صحنه (عملیاتی در میدان) قرار داده بود تا بتواند پرتابه های کوناه بردی را که دولت های «شرور» شلیک می کنند متوقف کند. به این ترتیب، از اولین جنگ خلیج [فارس] (١٩٩٠-١٩٩١) و بازتاب های رسانه ای ضربه های وارد شده به اسکادهایی که عراق خصوصا به اسراییل شلیک می کرد، آموزش های لازم دریافت شد. در نتیجه، دفاع ضد موشکی سر صحنه جایگزین دفاع ضد موشکی سرزمین ها (یعنی میان قاره ای مبتنی بر تعارض دو ابرقدرت) شد.

به این ترتیب، از ١٩٥٧ تا ١٩٩١، تنها شوروی توانست یک سیستم دفاع ضد موشکی میان قاره ای موثر بگسترد. در ایالات متحده، برنامه پشت برنامه، بر پایه بیانیه های پر طمطراق سیاسی ارائه شد، اما هیچ کدام به یک سیستم عملیاتی همه گستر و منسجم منتهی نشد.

پریزیدنت ویلیام کلینتون که در سال ١٩٩٢ انتخاب شد گذار دفاع سرزمین به دفاع سر صحنه را پذیرفته، نام سازمان ابتکار دفاع استراتژیک با بار ریگانی اش را به سازمان دفاع ضد موشکی بالیستیک که بار ایدئولوژیک کمتری دارد تغییر داد. با وجود این، در دوران ریاست جمهوری او بود که برای سومین بار موضوع ضد موشک ها مطرح شد و این حاصل تناسب قوایی بود بین ریاست جمهوری تضعیف شده دموکرات و پس از ١٩٩٥، یک کنگره جمهوری خواه پیروزمند در زمینه ایده ها. عنصر کلیدی مورد تاکید کنگره انتشار گزارش یک کمیسیون پارلمانی به ریاست آقای رامسفیلد در ١٩٩٨ بود که به ارزیابی دوباره تهدیدهای بالیستیک در سطح جهان با تکیه بر قابلیت ها و نه نیت های عاملان آن می پرداخت. در همان سال، آزمایش های هسته ای پاکستان و هند، شلیک یک موشک تایی پو دونگ ١ کره شمالی و یک موشک ایرانی به تحلیل کمیسیون رامسفیلد اعتبار بخشیده دموکرات ها را در موضع دفاعی قرار داد. جرج دبلیو بوش در سال ٢٠٠٠ به ریاست جمهوری رسید و با بهره برداری از این موفقیت خیزشی تازه به دفاع ضد موشکی داد. از آن زمان به بعد، نظام مند سازی این مفهوم توسط آمریکاییان و گسترش جغرافیایی آن با بالا بردن احتمال متوقف کردن پرتابه های حریف در مرحله شلیک نشانه های آشکار سومین ماجرای ضد موشکی در تاریخ استراتژیک آمریکا است.

بنابراین، فکر دفاع ضد موشکی از دوره دوم ریاست جمهوری بوش شروع نشده است. اطمینان آمریکاییان به رویین تنی سرزمین شان، به برکت جغرافیا، همیشه احساس امنیت به آنها بخشیده و تقدیرگرایی بانیان این کشور آمریکا را به صورت سرزمینی موعود جلوه داده است. از این دیدگاه، هر گونه تعرض به خاک آمریکا نه تنها یک گستاخی بلکه حتک حرمت به حریم آزادی محسوب می شود. کسی که مرتکب چنین اهانتی شود مقدسات را زیر پا گذاشته و مستحق عقوبت الهی است. با توجه به احتمال وقوع جنگ تنبیهی، استراتژی آمریکا، هم بر تمایل به تعرض -تحت تاثیر ژنرال آنتوان هانری دو ژومینی- تکیه دارد، هم بر پیش گزاره نابودی استراتژیک دشمن.

در واقع، سه گانه تجهیزات هسته ای، شامل زیر دریایی های پرتاب کننده ، موشک های بالیستیک میان قاره ای و بمب افکن های استراتژیک، به ایالات متحده به طور مجازی امکان می دهد تمامی نقاط جهان را مورد هدف قرار بدهد. اما این توان تهاجمی چه ارزشی می تواند داشته باشد وقتی نتواند نفوذ ناپذیری ساحت ایالات متحده را تضمین کند؟ آمریکا که به تازگی حتاکی پرل هاربور را در شعله های آنش هسته ای هیروشیما زدوده بود، از همان سال های ١٩٥٠، در برابر ظرفیت بالیستیک هسته ای روس ها – با توجه به قابلیت اصابت شان به خاک آمریکا- این وضعیت را به صورت یک انحراف از سرنوشت محتوم خود تحمل می کرد. دردناک ترین وجه این انحراف موقعیت بازدارندگی ناگزیری است که آمریکا در آن قرار دارد و مجبور است سیاست دفاعی خود را بر پایه اطمینان به نابودی متقابل که تصور می شود جلوی شروع فاجعه را بگیرد قرار دهد. معنای این احتجاج هسته ای فاسد، در ذهنیت آمریکایی ها، همانا انجام معاملات غیر قابل قبول با شر خواهد بود.

اسکار مورگنسترن Oskar Morgenstern ، بانی تئوری بازی ها، در سال ١٩٥٩، در اثرش The Question of National Defense از کاربرد تعرض در استراتژی هسته ای دفاع می کند؛ اما برنارد برودی در پاسخ او در همان سال «استراتژی در عصر موشک ها» را انتشار می دهد و عنوان می کند که MAD (نابودی تضمین شده متقابل) که «امنیت ایالات متحده را به ظرفیت عقلایی ماندن کرملین منوط می کند» به دلایل اخلاقی غیر قابل پذیرش است (٧). از این نیاز مابعدالطبیعی به تناسب بیشتر میان حمله و دفاع، ضرورت اکید دفاع ضد موشکی نتیجه می شود، یک اضطرار اخلاقی که روان-ذهن آمریکایی ها دائما بدان سو کشیده می شود.

١٩٥٩، تاریخ مناظره میان برودی و مورگنسترن، دو سال پیش از به قدرت رسیدن رئیس جمهور کندی، دارای اهمیت بسیار است. رفتار «اخلاقی» داشتن در عصر هسته ای بدان معنی است که آسیب پذیری آمریکا را امری مقدر نشماریم. آمریکایی ها به گونه ای معنی دار اغلب از موعظه معروف ١٦٣٠ کشیش پیوریتن، جان وینتروپ، تحت عنوان A Model of Christian Charity یاد می کنند که واعظ یاد شده در آن گفتار فرمولی را به کار می برد که از شهرتی شگفت انگیز برخوردار شد. او دور و بسیار بدور از ماکیاول، آمریکا را به صورت «شهری بر فراز تپه» “ City upon the Hill ” و به عنوان دیده بان باز سازنده جهان توصیف می کند که با در پیش گرفتن رفتاری اخلاقی می بایست به بنای ملت ها بپردازند. کندی ١١ روز پیش از احراز منصب خویش این موعظه را نقل کرد (٨) و رونالد ریگان هم چندین بار همین کار را تکرار کرد. این دو ریاست جمهوری «اخلاقی» با راه اندازی برنامه های ضد موشکی پیگیر پیوند خورده اند که خود حدیثی گویا است (٩).

در این راستا، پروژه های فعلی این چرخه را بازسازی می کنند. آقای بوش در یک سخن رانی در سال ٢٠٠٠ و قبل از انتخاب شدنش، قصد خود مبنی بر کاهش تعداد موشک های هسته ای تهاجمی را این گونه توصیف می کند «تا کمترین میزان سازگار با امنیت ملی ما» (١٠). در همان سال، وزیر دفاع رامسفیلد در سفر دور اروپا اعلام کرد که ادامه دفاع ضد موشکی «یک مسئله اخلاقی است» و نه تکنولوژیک (١١). به این ترتیب، شروع بازنگری هسته ای (Nuclear Review) توسط پرزیدنت بوش در آغاز اولین دوره ریاست جمهوری اش (١٢) بیشتر به یک بررسی وجدان ملی می مانست که مناسک تطهیری را که کندی و ریگان در دوران خود برگزار کرده بودند تکرار می کرد.

گزارش پارلمانی فرانسه در سال ٢٠٠١ با اشاره به نوعی «الهیات سیاسی» در بنیاد دفاع ضد موشکی آمریکا یکی از کلیدهای بحث را ارائه داد. الویت متافیزیک قدرگرا در روان-ذهن آمریکاییان و تاریخ مکرر برنامه های Missile defense از ١٩٥٧ به بعد، این اندیشه را تقویت می کند که هیچ عاملی نمی تواند واشینگتن را از ادامه حرکتی که دگر بار به راه انداخته باز بدارد. و اینک یک پرسش در برابر قاره پیر باقی می ماند: «دفاع موشکی» آمریکا در اروپا یا «دفاع موشکی» اروپایی؟ انتخاب راستین در این است.

نوشته Olivier Zajec

مشاور شرکت اروپایی اطلاعات استراتژیک؛ پاریس

ژوئیه ۲۰۰۷

لوموند دیپلماتیک

برگردان: علی افشار نادری

دغدغه های ضد موشکی آمریکا

گونه ای "الهیات سیاسی"

١ـ گزارش خبری شماره ٢٩٦١ در باره پروژه های آمریکایی دفاع ضد موشکی، ثبت شده در ٢٨ مارس ٢٠٠١ توسط هیئت رئیسه مجلس ملی.

٢ ـ از جمله افزابش تعداد موشک های پولاریس و تهیه بمب افکن های استراتژیک جدید.

٣ ـ ایالات متحده خروج خود از پیمان را اعلام کرد. این خروج در ژوئن ٢٠٠٢ تحقق یافت.

٤ ـ ن.ک. نورمن اسپینراد «هنگامی که جنگ ستارگان به حقیقت می پیوندد» لوموند دیپلماتیک، ژوئیه ١٩٩٩.

٥ ـ یک نظامی و تاریخ نویس، عضو ستاد ناپلئون. او چندین اثر در زمینه نظریه های نظامی دارد از جمله «رساله در باره هنر جنگ» (١٨٣٩).

٦ ـBernard Brodie, Strategy in the Missile Age. Princeton University Press,۱۹۵۹

٧ ـ «یا باید ایمانی راسخ به تکنولوژی داشت یا از راه حل های بدلی دل برید و تنها به دفاعیات فعال تعلق داشت» Strategy in the Missile Age به نقل از ژان فیلیپ بولون در «٦٠ سال دفاع در برابر موشک های بالیستیک»، موسسه استراتژی تطبیقی، پاریس ٢٠٠٥.

٨ ـ سخن رانی پرزیدنت جان اف کندی در برابر دیوان عالی ایالت ماساچوست، بوستون، ٩ ژانویه ١٩٦١.

٩ ـ توجیه «اخلاقی» IDS بر اذهان اثر گذاشته است: «آیا بهتر نیست به جای انتقام جویی، زندگی انسان ها را نجات دهیم؟» (رونالد ریگان، سخن رانی تلویزیونی٢٣ مارس ١٩٨٣).

١٠ ـ “ Press Conference on Security Matters at the National Press Club ”, Federal News Service, Washington, ۲۳ mai ۲۰۰۰.

١١ ـ نقل از ایوو دادلر و کارلا نیه تینگ در «استراتژی دفاع ضد موشکی آمریکا» سالنامه فرانسوی روابط بین المللی، پاریس ٢٠٠٢.

١٢ ـ هدف از این بازنگری کاهش احتمالی کلاهک های هسته ای آمریکا از ٧٥٠٠ به ٢٥٠٠ بوده است.