سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

بیرق های آزادگی


بیرق های آزادگی

صدا را می شنوی؟ صدای پای کاروان حسین است که به گوش می رسد، باز هم چرخش روزگار ربیع و رجب و رمضان و ذی الحجه را سپری کرد تا به محرم رسید.
در کوی و برزن این سرزمین بیرق های سبز و سیاه …

صدا را می شنوی؟ صدای پای کاروان حسین است که به گوش می رسد، باز هم چرخش روزگار ربیع و رجب و رمضان و ذی الحجه را سپری کرد تا به محرم رسید.

در کوی و برزن این سرزمین بیرق های سبز و سیاه حسینی است که به اهتراز در می آید. بچه های محل دور هم جمع می شوند و با چادرهای مادرشان خیمه ای کوچک به پا می کنند تا در غم علی اصغر حسین(ع) مرثیه بخوانند. یکی به دنبال خرید لباس مشکی، دیگری دنبال نذری عزاداری و آن یکی دنبال سیاه پوش کردن کوچه و محله.

اما امسال در سرزمینی دیگر، عاشورا برای آمدن خیلی عجله داشت و قبل از رسیدن کاروان حسینی به نینوا نمایان شد.

کودکانی که از وحشت ضجه می زنند، مادری که تنها کودکش زیر آوار مانده است، پیرمردی که تنها جوانش در مقابل چشمانش از دست می رود و... تازه می توان فهمید که عاشورا یک واقعه تاریخی نیست و ندای کل یوم عاشورا کل ارض کربلا در بستر تاریخ بشر جاری است. تا وقتی که ندای حق طلبی برپاست یزیدیانی هستند که در مقابل آن بایستند.

اگر روزی ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین در کربلای سال ۶۱ حق طلبان عالم را به استمداد می طلبید اینک فرزندش علی در آستانه عاشورای جدش، آزادیخواهان جهان را به مقابله با حرامیان فرا می خواند. فرزندان کوفیان سال ۶۱ اینک در تمامی سرزمین هایی که نام محمد رسول الله در آنها به گوش می رسد پراکنده اند. کوفیان آن روز هم پیمان شدند تا پرچم حریت حسین را پایین آورند و کوفیان امروز با کافران حربی هم پیمان می شوند که ندای آزادگی ملتی را در نطفه خفه کنند. در گوشه ای از این کره خاکی کودکانی چشم به پنجره دوخته اند تا بابا نوئل از راه برسد و هدیه ای از جانب حضرت مسیح برایشان به ارمغان آورد، اما در زادگاه مسیح عده ای دیگر از کودکان چشم از پنجره می گیرند چرا که یارای تماشای صحنه های دهشتناک آن سوی پنجره را ندارند. آری تاریخ تکرار می شود، چرا که جنگ حق و باطل حقیقت ناپایان این عالم است. باید بیرق های آزادگی و پرچم های «یالثارات» را یک بار دیگر برداشت و به ندای حسین زمان لبیک گفت.

حبیب ترکاشوند