پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مفاهیم جدید در دیپلماسی فرهنگی
۱) برای فرهنگ معانی بسیاری آمده است. همچنانکه کلاکهولم در سال ۱۹۵۱ می گوید، فرهنگ شامل راه های روشمند تفکر، احساس و عکس العمل است. فرهنگ بوسیله نمادها بدست آمده و انتقال پیدا می کند. فرهنگ از دستاوردهای مشخص دستجات انسانی شامل فرآورده های تجسمی تشکیل می شود. شاید توجه به محصول و فرآورده ناشی از هم ریشگی دو لغت کشاورزی و فرهنگ در زبان لاتین است.
اما می توان فرهنگ را با توجه به ادبیات مدیریت و نظر گرت هافستده چنین تعریف نمود که "عبارتست از برنامه ریزی بهم پیوسته ذهن انسانها که بوسیله آن اعضای یک گروه انسانی را از دیگر گروه ها و دستجات متمایز می سازد". فرهنگ شامل نظام ارزشها می شود که خود عناصر تشکیل دهنده فرهنگ هستد.
ارزشها خود نشانه ای از افراد است، همچنانکه می تواند نشانه ای از گروه ها باشد. ارزش گرایشی است برای ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر. بعلت آنکه ارزشها در اوائل زندگی افراد شکل می گیرند، لزوما نباید همه آن ها منطقی باشند. حتی می تواند در یک فرد ارزشهای متناقض وجود داشته باشد مانند میل به آزادی و در عین حال برابری. بنابراین می توان گفت که فرهنگ ابتدا با فردیت سروکار دارد و آنگاه با جمعی از افراد.
۲) سیاستگذاری عمومی عبارت است از تصمیم ها و سیاستهایی که بوسیله مراجع مختلف بخش عمومی از قبیل مجلس، دولت و قوه قضائیه که نماینده حفظ منافع عمومی جامعه می باشند، اتخاذ می شود.
دولت در مفهوم کلی، یک نهاد قانونی خط مشی گذاری عمومی است و بصورتهای مختلف مانند قوانین، ضابطه ها و مقررات به تعیین سیاستگذاری میپردازد. یکی از مهمترین مسائل در سیاستگذاری دولتی، تمیز مابین آنچه که دولتها میخواهند انجام دهند و آنچه که در واقع انجام داده اند می باشد.
یعنی آنچه که دولتها انجام نداده اند و در آن بخش ها فعال نبوده اند نیز مهم است. نکته دیگر آن است که در تصمیم گیری دولتی، نقش بازیگران غیر رسمی از جمله افکار عمومی و گروه های فشار نیز باید لحاظ شود. سوم آنکه سیاستگذاری دولتی تنها به مسائل مربوط به قوانین، فرامین دولتی، ضوابط و آئین نامه ها محدود نمی گردد.
فرآیند سازمانی، خط مشی های عمومی را حاصل عملکرد سازمانهای مختلف بخش عمومی در جامعه می داند. سازمانهایی که امروزه تار و پود جامعه را در بر گرفته اند، خط مشی گذاران عصر ما هستند که با اتکاء به قدرت تخصصی و قانونی خود به خط مشی های عمومی شکل و جهت می بخشند. ساختار تشکیلاتی کشور و نحوه ارتباطات و حدود اختیارات واحدهای مختلف هر یک بگونه ای درتعیین خط مشی های عمومی موثر و مطرح می باشند.
۳) سیاست خارجی، اصولا در مورد فعالیت های یک کشور در محیط و شرایط خارجی است. سیاست خارجی پروسه ای شامل اهداف مشخص، عوامل معین خارجی وابسته به اهداف فوق الذکر، توانایی کشور در رسیدن به نتایج مطلوب، توسعه یک استراتژی سودمند، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل آن می باشد.
در همین ارتباط، دیپلماسی میتواند برنامه ای از فعالیت ها تعریف گردد که توسط تصمیم گیران یک کشور در برابر کشورهای دیگر و یا نهاد های بین المللی انجام شده تا به اهدافی که بنام منافع ملی آن کشور خوانده می شود، برسند. نظام جهانی، روابط مابین کشورها و همچنین ظهور بازیگران بین المللی بغیر از کشورها، به درجه ای رسیده است که نمی توان آن را با روابطی که تنها چند دهه پیش بوده است، مقایسه نمود. سیاست خارجی نیز به همین میزان اهمیت پیدا کرده و عواملی که سیاست خارجی را می سازند، بیشتر و با اهمیت تر گشته اند.
کنش، واکنش و کنش متقابل میان کشورها به سطح بالایی رسیده است. در اولین سالهای هزاره سوم، دیگر بدون داشتن روابط با دیگر کشورها ادامه حیات برای هیچ واحد سیاسی امکان پذیر نیست. دیپلماسی ابزار کار سیاست خارجی است.
۴) یکی از عناصری که جامعه دموکراتیک را تعریف می کند، میزان مشارکت مردم در فرآیند سیاستگذاری است. هرقدر میزان مشارکت مردم بیشتر باشد، بیشتر احتمال دارد که نهادهای جامعه در معرض تقاضاهای متعارض مردمی باشد که علایق و منافع مختلف آنهارا چند پاره کرده است. سیاست خارجی یک کشور نیز برآیند پروسه پیچیده و چند وجهی تصمیم گیری است که تعداد متعددی از دستگاه های دولتی و غیردولتی در آن دخالت دارند. هرکدام از بازیگران هدف های متفاوتی را پی گیری می کنند.
این تفاوت دراهداف، زمانی که به تصمیم گیری مشخص در سیاست خارجی نزدیک می شویم، منجر به بی تصمیمی و یا رفتار ناهمساز توسط واحد های مختلف دخیل در سیاست خارجی میشود. ناهمسازی در اعمال سیاست خارجی خود موجب پیامدهای جدی در کاهش بازدهی و کم شدن اعتبار یک کشور در سطح جهانی می گردد. این مسئله زمانی جدی تر میشود که اهداف متخالف، بصورت همزمان در حال اجرا باشد.
بعنوان مثال با یک کشور قرار است که روابط تجاری همه جانبه داشته باشیم و در همان زمان قراراست که نسبت به نقض حقوق بشر در همان کشور بشدت اعتراض گردد. این جا هنر دیپلماسی است که چگونه تصمیم گیری نماید و با چه روش هایی تصمیم را به منصه ظهور برساند تا منافع ملی بهینه گردد.
۵) برینگتون در کتاب خود، کالبد شکافی چهار انقلاب معتقد است که انقلابها به مانند کتب مقدس که الگوهای مذهبی اند و جهان شمول، در آمال و آرزوهای خود جهان شمولند. صدورانقلاب به عنوان یکی از مبانی اساسی ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران، از اهداف اصلی سیاست خارجی نظام برآمده از انقلاب ایران بود. در واقع رهبران ایران بر این باور بودند که کشور دارای رسالتی در تبلیغ پیام خود در سراسر عالم است. در تعقیب این سیاست ایران دوهدف را دنبال می کرد :
- تلاش برای آشنا سازی ملت ها نسبت به سرنوشت و منطقه خویش
- تلاش در بر قراری جامعه اسلامی واحد( امت)، تا اینکه اسلام نقش سرنوشت ساز خود را در جامعه سازی ایفا نماید.
از یکسو انقلاب اسلامی بر نفی رابطه استکباری، نفی اقتدار ابرقدرتها، حمایت از ملتهای مظلوم، صدور انقلاب و ایستادگی بر مبانی اسلامی تکیه داشت، اما از سوی دیگر در نظام بینالملل، اینگونه تفکرات، موجب تزاحم با بسیاری از قواعد و باورهای دیپلماتیک بین دولتها میشد. طبیعتا در دهه اول انقلاب که باورهای ایدئولوژیک و انقلابی، نقش پررنگتری را داشتند، این پارادوکس عمیقتر گشت.
این تضاد در واقع مشکل هر انقلابی است و انقلاب طبیعتا با شرایط استقراریافته در نظام بینالملل در تضاد است و سعی میکند در آن تحول ایجاد کند و وظیفه دیپلماسی نیز انتقال مسالمتآمیز این گرایش تحولمحور از درون انقلاب به منطقه و جهان است.
۶) با این مقدمات دیپلماسی فرهنگی ایران می تواند در زمینه های زیر فعال باشد:
ـ ارائه ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی بعنوان یکی از تمدن های بزرگ جهان
ـ ارائه تصویری خالص و مبتنی بر ارزشها از اندیشه اسلامی
ـ تصویرسازی از تلفیق فرهنگ ایرانی با اندیشه اسلامی که عمدتا در مفاهیم شیعی متبلور است.
ـ تبلیغ سنت ها، باورها، ایستارها، تاریخ، آثار و مظاهر باستانی، خرده فرهنگ ها و فرهنگ عمومی ایرانیان به مردمان سایر کشوره
۷) در حالیکه از دیپلماسی فرهنگی سخن می گوئیم، لاجرم ذهن ها معطوف به کسانی میشود که قرار است حامل پیام فرهنگی ایران باشند. در این زمینه دیپلمات ها هستند که مسئولین اصلی در دیپلماسی فرهنگی می باشند. دیپلمات ها می توانند نقشی همانند ساختن پل مابین کشوری که از آن آمده اند و کشوری که در آن مقیم هستند داشته باشند.
مردمان عادی ممکن است در شناسایی تفاوت های فرهنگی مردمان مختلف دچار اشتباه شوند، زیرا هر رفتار ساده می تواند نشانه ای از وقار و احترام در یک جامعه باشد، درحالیکه همان رفتار در جامعه دیگری می تواند نمایانگر توهین باشد. جامعه هر کشور در زمینه نحوه تفکر، احساس و کنش دارای روش های خاص خود است که تفاوت های بسیاری با دیگران دارد، زیرا اجتماعی شدن آن مردم با دیگران متفاوت بوده است.
نحوه استفاده از قدرت، چگونگی برخورد با ابهامات، روابط درون خانواده، پیامدهای روابط اجتماعی، چگونگی نگاه به موضوع جنسیت در جامعه و همچنین مدت زمان خشنود شدن در زمانیکه یک نیاز یک انسان در جامعه برطرف می شود، در جوامع گوناگون با یکدیگر اختلاف دارند.
این وظیفه دیپلمات فرهنگی است که ابتدا فرهنگ عمومی کشوری که در آن ماموریت یافته است را کشف نماید. سپس تفاوت های فرهنگی مابین ایران و آن کشور را تبیین نماید و نهایتا برای آنکه منافع ملی کشور را بهینه نماید، باید سعی در نزدیک شدن به این مفاهیم و ایجاد ارتباط آن با مفاهیم اجتماعی ایران بنماید.
۸) دیپلمات فرهنگی بیشتر از سیاستمداران داخل ایران باید در نحوه رفتار و گفتار مواظبت بخرج دهد. مخاطبین سیاستمداران داخلی مردمان همین کشور هستند و کم و بیش دارای فرهنگ های مشابه و در چارچوب فرهنگ ایرانی اسلامی هستند. اما در خارج از مرزهای کشور، مخاطبین نمایندگان فرهنگی ایران مردمانی هستند که دارای ویژگیهای دیگری هستند. باید خیلی مواظب بود که طوری حرف زد که هم پیام خودمان را به آنها برسانیم و هم با فرهنگ آنان برخورد منفی ننمائیم.
۹) باید مواظب بود که دیپلمات های ما از هویت خودشان تهی نگردند. بدلیل تماس نزدیک با دیگر فرهنگ ها اگر تمهیدات خاص اندیشیده نشود، این امر می تواند تاثیرات متعددی بر شخص داشته باشد. به همین رو تمامی کشورها برای کاهش دادن این آسیب احتمالی سعی در تماس مداوم دیپلمات با کشور خودش را دارند. برگزاری سمینارهای سالانه، شرکت در جلسات آموزشی ضمن خدمت و همچنین محدود نمودن دوران ماموریت دیپلمات ها همه برای تضمین سلامت ماموران سیاسی و فرهنگی است.
۱۰) و آخرین نکته این که ناقلان پیام های فرهنگی ایران تنها دیپلمات ها نیستند. در هزاره سوم، بدلیل امکان ارتباط بیشتر مابین مردمان جوامع مختلف، دیپلماسی فرهنگی منحصر به دست اندرکاران سیاست خارجی نیست. بلکه همه مردم، اعم از هنرمندان، بازرگانان، ورزشکاران، خبرنگاران، روحانیون و دیگر اقشار جامعه می توانند حاملان فرهنگ ایران باشند و دیگر جوامع را از غنای فرهنگی و تمدنی ایران آگاه سازند.
در سالهای اخیر استفاده از چهره های برجسته در زمینه های فرهنگ، هنر، ورزش و جامعه بعنوان سفیر در برخی از مفاهیم خاص مانند حقوق کودکان، مبارزه با برخی از بیماری ها و غیره متداول است. از نخبگان کشور در زمنیه های مختلف می توان برای آشناسازی جهانیان با ایران استفاده کرد.
نویسنده : عباس ملکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست