سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

آمد بهار


آمد بهار

آمد بهار با گل زیبای دوستی
پر شد جهان ز عطر دلارای دوستی
فصل شکوفه شد
فصل شکفتگی

آمد بهار با گل زیبای دوستی

پر شد جهان ز عطر دلارای دوستی

فصل شکوفه شد

فصل شکفتگی

فصل جوانه های جوانی

فصل دوباره بارور و پر ثمر شدن

بگذشت فصل مرده ی سرما

فصل خمودگی

فصل پر از کسالت پژمردن

سرسبز شد نهال رفاقت

پر شد ز غنچه بوته ی الفت

سرشار از جوانه ی لبخند

سرشار از شکوفه ی شادی

شد فصل باغ های شکوفای دوستی.

آمد بهار با سبد هدیه های خویش

با مژده ی بنفشه ی شادی فزای خویش

از راه های دور

از پشت کوه های بلند همیشه سبز

همراه با ترنم امید

همراه با تبسم خورشید

با ارمغان نور

با هدیه ی نوازش و بوسه

گل های رنگ رنگ

آوازهای سبز خوش آهنگ

سرشار از ترانه ی مرغان مژده خوان

سرشار از شمیم خوش عشق

شد فصل نغمه خوانی باران

فصل غزلسرایی مرغان آرزو

فصل سرود خوانی بیداران

هنگام نغمه های خوش آوای دوستی.

آمد بهار بوسه به لب، سبز و بارور

آمد ز شهر روشنی آن پیک خوش خبر

همراه با بشارت فردای پر ثمر

ای گلبن امید!

بیدار شو ز خواب که هنگام رستن است

فصل همیشه سبز و جوان شکفتن است

هنگام گل فشاندن و سرسبز گشتن است

فصل نمو و رشد

فصل حضور سبز و شکوفا

فصل سرود خوانی رویا

بیدار شو ز خواب

برخیز و در مسیر شکفتن رونده باش

در قلب پر تلاطم فردا طپنده باش

جوشنده باش

فرخنده باش

بالنده باش

بیدار شو ز خواب

پر کن مرا دوباره ز رویای دوستی.

آمد بهار هم سفر جویبار عشق

پر کرد از جوانه و گل بیشه زار عشق

باید به پا شویم

باید که در بهار گل تازه آوریم

باید لباس سبزه بپوشانیم

بر ذهن و قلب خویش

باید که جانمان

سرشار بوسه های گل ارغوان شود

حیف است باغ ها همه بیدار و ما به خواب

حیف است بلبلان همه خوانا و ما خموش

باید ز خاک مرده بجوشیم

چون چشمه سار گل

در این بهار نورس لبخند آفرین

این فصل دلنشین

در این بهار تازه که خنیای دوستی

می خواند و بشارت نوروز می دهد

باید شویم غرق تمنای دوستی

سرشار از امید به فردای دوستی.