سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اینجا که من هستم...


اینجا که من هستم...

در خودم می‌چرخم و راهی به مقصد نیست
با خودم می‌گویم اما حال من بد نیست
درد آن دردی که روحم را بسوزد هست
ابر آن ابری که بر جانم ببارد نیست
زندگی اینجا که من هستم همه درد است
درد حدی …

در خودم می‌چرخم و راهی به مقصد نیست

با خودم می‌گویم اما حال من بد نیست

درد آن دردی که روحم را بسوزد هست

ابر آن ابری که بر جانم ببارد نیست

زندگی اینجا که من هستم همه درد است

درد حدی دارد... اینجا درد را حد نیست

مرگ در شهری که من هستم نمی‌میرد

زندگانی نیز جز مرگ مجدد نیست

آدمی اینجا که من هستم دلش تنگ است

هیچ جا مانند اینجا غم زبانزد نیست

با وجود این پر از آرامش است انسان

شادمانم من... ولی آرامشم صد نیست

گاه با ایمان خود در شک و تردیدم

گرچه در کفر خود اینجا کس مردد نیست

مرده سوزان است اینجا آدمی سنگی‌ست

خاک این خاکسترستان جز زبرجد نیست

آدمی تنهاتر از تنهایی خویش است

آدمی اینجا به جز روحی مجرد نیست

با وجود این دلم، روحم خراسانی‌ست

هیچ خاکی پیش من چون خاک مشهد نیست

گرچه نام رام و لچمن نیز نام اوست

در نگاهم هیچ نامی چون محمد(ص) نیست

در دلم تا اشهد ان لا اله اوست

گوش جانم وامدار زنگ معبد نیست

بین هفتاد و دو ملت عقل اگر جنبد

بینشان جز عاشقی در رفت و آمد نیست

بین هفتاد و دو ملت عشق اگر باشد

هیچ انسان کافر و زندیق و مرتد نیست

علیرضا قزوه

وبلاگ «عشق علیه السلام»