جمعه, ۱۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 7 March, 2025
مجله ویستا

مارکز ایرانی کی متولد می شود


مارکز ایرانی کی متولد می شود

چون این نسل آگاهانه و با شناختی از قبل به سراغ روزنامه نگاری نیامده و دلیل اصلی انتخاب روزنامه نگاری به عنوان شغل مسائل اقتصادی و معیشتی بوده این حرفه درکار بازتاب معینی نداشته و به آنها کمک نکرده است

چون این نسل آگاهانه و با شناختی از قبل به سراغ روزنامه‌نگاری نیامده و دلیل اصلی انتخاب روزنامه‌نگاری به عنوان شغل مسائل اقتصادی و معیشتی بوده این حرفه درکار بازتاب معینی نداشته و به آنها کمک نکرده است.

شاید برای خیلی‌ها عجیب باشد اما واژه«نویسندگی» برای کسانی‌ که این کار را دوست دارند واژه محبوبی است؛ با دیدنش شاد می‌شوند،روح می‌گیرند و از اینکه با واژه‌ها دست به خلق مفهومی می‌زنند که پیش از این وجود نداشته زندگی دوباره می‌یابند.گاهی هم نویسنده‌ها مفهوم جدیدی خلق نمی‌کنند وتنها کاری که می‌کنند این است که کهنه‌ها را با نگاهی تازه می‌بینند و در نگاه بقیه قرار می‌دهند.چنین است که نوشتن با همه خلق کردن‌های دیگر، برای انسانی که خود بهترین مخلوقات نام گرفته، طعم دیگری دارد.حتی کسانی‌ که با نوشتن سرو کاری ندارند با فهمیدن اینکه تنها با کنار هم قرارگرفتن حرف‌ها واژه‌هایی ساخته می‌شود که در قالب جمله‌ها دنیاهایی بی‌نظیر خلق می‌شود شگفت‌آور و دست نیافتنی است.نویسنده زندگی‌های دوباره و چند باره‌ای خلق می‌کند پس باید زندگی را بیش از یک بار حس کرده باشد، بیهوده نیست که در دنیای نویسندگان کسانی که جنب و جوش بیشتری داشته‌اند بهتر نوشته‌اند؛ نمونه خیلی خوب این گروه کسانی هستند که روزگاری روزنامه‌نگاری کرده‌اند، کسانی چون گابریل گارسیا مارکز خالق «عشق سال‌های وبا»،چارلز دیکنز نویسنده اولیور توییست ، ارنست همینگوی نویسنده «پیرمرد و دریا» و نویسندگان زیاد دیگری که از حرفه روزنامه‌نگاری به نویسندگانی جهانی تبدیل شده‌اند.اما نوشتن آسان نیست مارکزمی‌گوید: «انسان به هر کار سختی دست می‌زند برای اینکه ننویسد.» گویی نویسنده باید عصاره جانش را در واژه‌هایش بیفشاند.مارکز راه فرار از سختیهای نویسندگی را روزنامه‌نگاری معرفی کرده و گفته: «این حرفه انسان را تحریک می‌کند که پشت ماشین تایپ بنشیند و بنویسد زیرا در یک ساعت مشخص باید همه چیز آماده باشد. روزنامه‌نگاری انسان را در هتل‌ها، مکان‌های مختلف، در هر دمایی، در هر نوع شرایطی وادار به نوشتن می‌کند، زیرا ساعت چاپ را نمی‌توان به تعویق انداخت.» در کشور ما هم دور تازه‌ای شکل گرفته که در آن برخی از روزنامه‌نگاران و خبرنگاران پس از مدتی به نویسندگی رو می‌آورند با این پیشینه ذهنی که کار روزنامه‌نگاری عمر چندانی ندارد و کسی که به نوشتن عشق می‌ورزد بهترین شکل اثبات مدعایش به جا گذاشتن اثری است که خبر و گزارش و مصاحبه نباشد.

باید ببینیم نویسندگان روزنامه‌نگار از شغل‌شان چه بهره‌ای در راه نویسندگی برده‌اند یا با نویسندگی چه کمکی به حرفه روزنامه‌نگاری کرده‌اند یا حتی این دو چه آفت‌هایی برای هم داشته است.«محمد‌هاشم اکبریانی»یکی از نویسندگان جوانی که روزنامه‌نگاری هم کرده به تهران امروز می‌گوید: وقتی انسان از روزنامه‌نگاری وارد حوزه نویسندگی می‌شود دیگر روزنامه‌نگاری او را راضی نمی‌کند.بخصوص وقتی نویسندگی تبدیل به کار مداوم و حرفه‌ای می‌شود.اما اگر در حوزه نویسندگی موقعیتی به‌ دست آورد و روزنامه‌نگاری هم کرد کارش عمق بیشتری خواهد داشت.اکبریانی ادامه داد: نکته‌ای که در کار این دسته افراد درایران اتفاق افتاده این است که نویسنده قدرتی دراستفاده از زبان پیدا می‌کند که این قدرت در روزنامه‌نگاری تبدیل به نوآوری می‌شود.وقتی از اکبریانی درباره میزان موفقیت این افراد در فراگیر کردن نوآوریها می‌پرسیم می‌گوید: بزرگ‌ترین مشکل این افراد قواعد آکادمیک حاکم بر روزنامه‌نگاری است و در واقع تعاریف خاصی که برای خبر،مصاحبه و گزارش وجود دارد که به خاطر انعطاف نداشتن اجازه نوآوری و خلاقیت را نمی‌دهد.

درصورتی که نشریاتی را که این افراد در آن می‌نویسند اگر نگاه کنید می‌بینید به خاطر تاثیر کار نویسندگی چارچوبها را شکسته‌اند و زبان و نگاه جذاب‌تری دارند و مخاطب بیشتری مطالب‌شان را می‌خواند. در واقع نوعی تقابل بین روزنامه‌نگاران تجربی به عنوان کسانی‌ که کار روزنامه‌نگاری را بر اساس علاقه به نویسندگی انتخاب کرده‌اند و روزنامه‌نگاری آکادمیک وجود دارد.اکبریانی درباره تقابل روزنامه‌نگاری تجربی و روزنامه‌نگاری آکادمیک در دنیا می‌گوید:آنجا هم گزارش‌نویسان حرفه‌ای طبق قواعد آکادمیک عمل نکرده‌اند.

از محمدهاشم اکبریانی درباره تفاوت کار نویسندگانی که روزنامه‌نگاری کرده‌اند و کسانی‌ که این حرفه را نداشته‌اند می‌پرسیم،او معتقد است درایران بیشتر داستان نویسان جوان کارشان را با روزنامه‌نگاری شروع کرده‌اند بقیه هم از دل کارگاه‌های داستان‌نویسی بیرون آمده‌اند اما تجربه روزنامه‌نگاری باعث می‌شود نویسنده با دنیاهای متفاوتی آشنا باشد و آن را تجربه کرده باشد اما کسی که صرفا با تجربه شخصی خودش وارد داستان‌نویسی می‌شود تنوع نگاه ندارد،روزنامه‌نگاری که با افراد مختلفی در طول دوره کاری خود مصاحبه کرده یا اخبار مختلفی را پوشش داده وسعت دید پیدا می‌کند.اکبریانی درباره اینکه آیا ما هم در کشورمان درآینده نویسنده‌های موفقی که روزگاری روزنامه‌نگار بوده‌اند خواهیم داشت گفت: «این موضوع به بحث کلی ادبیات در ایران ربط دارد چون وضعیت ادبیات در ایران مناسب نیست و پشتوانه سنتی آن باعث می‌شود نتواند خودش را با دنیای مدرن وفق بدهد،هرچند دراین زمینه عوامل متعددی وجود دارد و نمی‌توان تنها یک عامل را در نظر گرفت.»

روزنامه‌نگاران نویسنده تا چه حد به نویسندگی این کشور کمک کرده‌اند یا می‌توانند بکنند؟ این سوالی است که تلاش می‌کنیم در گفت‌وگو با محسن فرجی نویسنده‌ای که روزنامه‌نگار موفقی هم هست پاسخش را بیابیم.فرجی می‌گوید:نویسندگان ایرانی به خاطر شرایط اقتصادی،اجتماعی و البته برخی مسائل دیگر خیلی امکان تجربه کردن،گشت و گذار و سفر را ندارند اما روزنامه‌نگاری از دسته مشاغلی است که می‌تواند این خلأ عمومی را تا حدودی پر کند و نویسنده‌ای که در کشور ما روزنامه‌نگار باشد احتمالا با تجربه‌های زیسته بیشتری مواجه می‌شود. محسن فرجی در ادامه صحبت‌هایش به «علی اصغر شیرزادی»نویسنده رمان «هلال پنهان» به عنوان نمونه موفق نویسندگان روزنامه‌نگار اشاره کرد که توانسته تجربه حضور در مناطق جنگی به عنوان خبرنگار را به خوبی در رمان‌نویسی‌اش استفاده کند.جواد مجابی یکی دیگر از نویسندگانی است که به اعتقاد فرجی به خاطر سال‌ها حضور در مطبوعات به نوعی سلاح اجتماعی‌نگری مجهز شده و توانسته طنزنویس اجتماعی خوبی باشد.محسن فرجی درباره سابقه نویسندگان روزنامه‌نگار می‌گوید این موضوع در کشور ما سابقه چندانی ندارد و بیشتر روزنامه‌نگاران جوان به حیطه نویسندگی وارد شده‌اند علت آن هم رشد و افزایش ناگهانی روزنامه‌ها در دهه هفتاد بوده است که باعث شد این نسل از داستان نویسان شغل روزنامه‌نگاری را انتخاب کنند.

محسن فرجی درباره تاثیر روزنامه‌نگاری نسل جوان بر نویسندگی‌شان می‌گوید: چون این نسل آگاهانه و با شناختی از قبل به سراغ روزنامه‌نگاری نیامده و دلیل اصلی انتخاب روزنامه‌نگاری به عنوان شغل، مسائل اقتصادی و معیشتی بوده این حرفه درکار بازتاب معینی نداشته و به آنها کمک نکرده.فرجی در ادامه افزود: با نظر ارنست همینگوی که می‌گوید: «هر نویسنده‌ای باید یک دوره روزنامه‌نگاری را بگذراند» موافقم اما باید پس ازدوره‌ای این کار را کنار بگذارد چون روزنامه‌نگاری روی زبان و نگاه ما تاثیر می‌گذارد. اما در ایران به‌خاطر مسائل معیشتی نویسندگان نمی‌توانند کار روزنامه را رها کنند.فرجی درباره پیامد چنین کاری بیان کرد: این موضوع باعث شده ادبیات نسل جوان تحت تاثیر زبان ژورنالیستی قرار بگیرد و زبان فخیمی که در داستان‌نویسی به آن نیاز داریم شکل نگیرد و ضعیف شود.وقتی از فرجی درباره تاثیر عوامل جایگزینی چون مطالعه برای بالابردن کیفیت کار روزنامه‌نگاران نویسنده می‌پرسیم می‌گوید: مسلما این عامل تاثیر گذار است اما شتاب کار روزنامه نوعی سطحی‌نگری ناخواسته‌ای را به‌دنبال دارد و کافی است نویسنده از این سطحی‌نگری و استفاده ابزاری از واژگان که در کار روزنامه‌نگاری اتفاق می‌افتد غافل شود،ضمن اینکه ایراد دیگری هم وجود دارد، اینکه دو حیطه روزنامه‌نگاری و نویسندگی با هم آمیزش پیدا کرده‌اند،یعنی وقتی روزنامه‌نگاری گزارش خوبی می‌نویسد یا مصاحبه خوبی می‌گیرد فکر می‌کند کار خلاقانه‌ای کرده و وظیفه‌اش را انجام داده و به همین راضی می‌شود، در حالی که عمر روزنامه ۲ ساعت است.

محسن فرجی درپاسخ به این سوال که آیا با این اوصاف ما در آینده نویسندگان قدرتمندی خواهیم داشت گفت: من به این موضوع امیدوارم چون فکر می‌کنم احتمالا نویسنده‌هایی که کار مطبوعاتی انجام می‌دهند بعد از دوره‌ای مجبورند به خودشان رجعت کنند و ببینند به لحاظ کمی و کیفی چه کاری انجام داده‌اند آنوقت شاید بتوانند درکارشان بازنگری کنند و در نگاه به شغل‌شان دریابند روزنامه‌نگاری در عین جذابیت فاقد عمق لازم است اگر این اتفاق بیفتد نویسنده‌های این نسل می‌توانند در کنار روزنامه‌نگاری نویسنده هم باشند، اصل مهم در غرق نشدن است.در ادامه صحبت با محسن فرجی مقایسه‌ای بین روزنامه‌نگاران نویسنده این زمان و کسانی چون مارکز و دیکنز انجام دادیم و اینکه تا چه حد زمانه‌ای که آن افراد در آن زندگی می‌کرده‌اند در نویسنده شدن‌شان موثر بوده چون در گذشته شتاب تغییرات و بمباران اطلاعات خبرنگاران مثل زمان ما نبوده و آنها فراغت بیشتری داشته‌اند. فرجی دراین‌باره بیان کرد:فکر نمی‌کنم اینگونه باشد و زمان تاثیری داشته باشد. مارکز می‌گوید: «نویسنده کسی است که حتی وقتی توسط اخبار و اطلاعات بمباران می‌شود آنقدر هوشیار است که می‌تواند فقط روساخت اخبار را بگیرد و با نوعی مراقبه خودش را از گزند بمباران محیط حفظ کند و به عمق اتفاقات نفوذ کند.» به‌نظر می‌رسد روزنامه‌نگاری و نویسندگی مثل شنا کردن در رودخانه و دریاست که گرچه شبیه هستند اما عمق‌های متفاوتی دارند. گابریل گارسیا مارکز به عنوان نمونه قدرتمند از روزنامه‌گارانی که نویسنده‌ای جهانی و برنده جایزه نوبل ادبی شده است می‌گوید: «کار روزنامه‌نگاری به نویسنده کمک می‌کند، نه فقط به خاطر اینکه کارش را زنده نگه می‌دارد بلکه این دائمی شدن به‌خاطر ارتباط با کلمات و از ابتدا در ارتباط با واقعیت بودن است. اگر روزی ارتباط نویسنده با واقعیت قطع شود، آن روز روز مرگ نویسنده است.»

لیلا مقدم فر