پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

تروریسم چیست


تروریسم چیست

تروریسم امروز با تروریسمی كه از نیمه دوم قرن, به شیوه های شبه نظامی چریكی و در شكل مسلط جنبش های آزادیخواهانه اعمال شده و همچنان ادامه دارد, متفاوت است مثلا ً مبارزات استقلال طلبانه چچن ها در مقابل این تروریسم, تروریسم جهانی كه با واقعه یازده سپتامبر به اوج خود رسید, دارای مشخصات آنارشیستی قیامی ناتوان است زیرا علیه دشمنی است كه با اعمال هدفمندی كه منطق واقع بینانه ای را دنبال كند به هیچ وجه مغلوب شدنی نیست

حادثه یازده سپتامبر در تمامی مناسبات سیاسی- اقتصادی و اجتماعی تأثیراتی برجای گذاشت؛ در حوزه فرهنگ نیز این حادثه بی‌تأثیر نبود، یكی از این تأثیرات مفهوم واژه تروریست بود، مفهومی كه پس از این واقعه مورد بررسی جدی متفكرین قرار گرفت. در این شماره فرهنگ و پژوهش و همزمان با سالگرد یازدهم سپتامبر نگاه دو متفكر جهانی را به این پدیده بررسی می‌كنیم.

یورگن هابرماس آلمانی و ژاك دریدای فرانسوی؛ كه هركدام بر اساس دیدگاه فكری خود به این پدیده پرداخته‌اند.

در كتاب "مفهوم یازده سپتامبر" كه به تازگی در پاریس از سوی انتشارات گالیله منتشر شده و ما در اینجا بخش‌هایی از آن را به چاپ می‌رسانیم، دو روشنفكر معاصر: ژاك دریدای فرانسوی و یورگن هابرماس آلمانی كه از فردای یازده سپتامبر بر سر معنی تعیین‌كننده این واقعه تأمل كرده‌اند، به طور جداگانه، به سئوالات جیوانا بورادوری، استاد فلسفه كالج "واسار" در نیویورك، پاسخ می‌دهند: تروریسم چیست؟ چه رابطه‌ای با جهانی شدن دارد؟ ربط و وصل اسلام با خشونت در چیست؟ و در این زمینه،‌ فلسفه چه نقشی دارد؟

●علائم‌

اگر به باور یورگن هابرماس عقل (كه موجب ارتباطات شفاف و بی‌پرده می‌باشد) قادر است دردهای ناشی از تجدد (مدرنیزاسیون) از جمله، افراط‌گرایی مذهبی و تروریسم را درمان كند‌؛ به‌زعم ژاك دریدا، تنش‌های ویرانگر را می‌توان از این طریق ردیابی و نام‌گذاری كرد، ولی نمی‌شود به طور كامل آنها را كنترل و مغلوب كرد. به نظر هابرماس، مقصر، سرعتی است كه "تجدد" با آن خود را تحمیل كرده و در نتیجه در شیوه‌های زندگی سنتی، واكنش‌های دفاعی به وجود آورده است؛ ولی دریدا معتقد است كه این عكس‌العمل‌های دفاعی، خود، محصول مدرنیته‌اند. به عقیده او، تروریسم، علامت مرض خود ویرانگری است (اتو ایمون) كه حیات دموكراسی مشاركتی، نظام قانونگذاری- كه ضامن اجرای آن است- و همچنین، جدایی حقیقی امر مذهبی از امر لائیك را تهدید می‌كند. این خود ویرانگری، باعث مرگ خود جوش ساخت كارهای دفاعی است كه در برابر حمله خارجی، وظیفه دفاع از بدن را به عهده دارند. دریدا، با این تحلیل اضطراب‌آور، تشویق‌مان می‌كند،‌تا آرام و با حوصله، در جست‌وجوی راهی برای درمان باشیم.

شبح تروریسم جهانی، مثل جنگ سرد،‌ آینده ما را مشوش می‌كند؛ زیرا، نوید به فردایی را نابود می‌كند كه رابطه خلاق با روزمان، وابسته به آن است. یازده سپتامبر، به علت سهمناك بودنش، شرایطی را فراهم آورده كه ما مدام در انتظار حادثه هولناك‌تری به سر می‌بریم. خشونت حملاتی كه برج‌های دوقلو و ساختمان پنتاگون را مورد هدف قرار داد، دهشت ژرفی را به وجود آورده كه دیگر برای سال‌ها،‌ شاید هم ده‌ها سال، تمامی وجود و فكر ما را، مشغول خواهد كرد. نامگذاری این واقعه به تاریخ آن، یعنی یازده سپتامبر، اهمیتی تاریخی به آن می‌بخشد، و این نامگذاری‌ همان قدر به نفع تروریسم می‌باشد كه به نفع رسانه‌های خبری غرب است.

برای هابرماس، همچنان كه برای دریدا، جهانی شدن، نقش اساسی را در تروریسم بازی می‌كند. اگر اولی رشد نابرابری‌ها را نتیجه روند شتابزده تجدد می‌داند،‌ دومی شرایط را، با توجه به زمینه‌شان، به شیوه‌ای متفاوت تفسیر می‌كند. مثلاً به‌زعم دریدا، جهانی‌شدن موجب شد تا دموكراتیزاسیون‌های سریع و به نسبت آسان ملت‌های اروپای شرقی كه در اردوگاه شوروی جای داشتند امكان‌پذیر شود. در این مورد، او جهانی شدن را مثبت ارزیابی می‌كند.

برعكس، از تأثیرات جهانی شدن بر پویایی منازعات و جنگ‌ها به شدت مضطرب است.

"جنگ تصاویر و بیانیه‌های دو به اصطلاح سردار جنگی، دو خصم: بن لادن و بوش، با شتاب هرچه بیشتر به روی امواج می‌روند و بیش از پیش، حقیقتی را كه این جنگ بر ملا می‌كند، از نظر دور و پنهان نگه می‌دارند" (۱۸۳).

با این همه،‌ موقعیت‌هایی وجود دارند كه در آنها، جهانی‌شدن چیزی بیش از ترفند كلامی- كه بی‌عدالتی‌ها را پنهان می‌كند - نیست. دریدا توضیح می‌دهد كه این همان اتفاقی است كه در فرهنگ‌های اسلامی رخ می‌دهد، جایی كه جهانی‌شدن نقشی را كه به او واگذار شده بازی نمی‌كند؛ دریدا در اینجا به هابرماس نزدیك می‌شود و‌ جهانی شدن را نه فقط به بی‌عدالتی‌ها، بلكه به مسئله مدرنیته و روشنگری نیز ربط می‌دهد.

اگر هابرماس،‌ تروریسم را نتیجه ضربه‌ای می‌داند كه تجدد،‌ به علت سرعت عجیب فراگیرش در جهان، به وجود آورده است؛ برای دریدا، تروریسم، علامت مرضی است در ذات تجربه مدرن كه مدام چشم به آینده دوخته است؛ آینده‌ای كه بیمارگونه،‌ به مثابه نوید، امید و تأیید خود تلقی می‌شود.

دو تأمل یأس‌آور بر ارثیه روشنگری و بر جست‌وجوی سازش ناپذیر موضعی انتقادی كه می‌باید از تحلیل خود حركت كند.

●بخشی از مصاحبه‌

جیوانا بورادوری بایورگن هابرماس‌

▪تعریف شما از تروریسم چیست؟ آیا منطقی است كه تروریسم ملی را از تروریسم جهانی تفكیك كنیم؟

تروریسم امروز‌ با تروریسمی كه از نیمه دوم قرن،‌ به شیوه‌های شبه نظامی - چریكی و در شكل مسلط جنبش‌های آزادیخواهانه اعمال شده و همچنان ادامه دارد، متفاوت است؛ مثلا:ً مبارزات استقلال‌طلبانه چچن‌ها. در مقابل این تروریسم، تروریسم جهانی كه با واقعه یازده سپتامبر به اوج خود رسید، دارای مشخصات آنارشیستی قیامی ناتوان است زیرا علیه دشمنی است كه با اعمال هدفمندی كه منطق واقع‌بینانه‌ای را دنبال كند به هیچ‌وجه مغلوب شدنی نیست. تنها عمل ممكن، وارد كردن ضربه روانی و ایجاد نگرانی در مردم و دولت‌ها‌ست. از نقطه‌نظر تكنیكی، ضعف و حساسیت شدیدی كه جوامع پیچیده ما نسبت به تخریب دارند، موقعیت مطلوبی برای فلج كردن موقت فعالیت‌های روزمره به وجود می‌آورد كه می‌تواند با كمترین هزینه‌ای خسارات عظیمی به بار آورد.

تروریسم جهانی دو امر را به افراط می‌كشاند: یكی نداشتن هدفی واقع‌گرایانه و دیگری توانایی در استفاده از شكنندگی نظام‌های پیچیده.

▪آیا می‌باید بین تروریسم و جنایت‌های معمولی و یا اشكال دیگر توسل به خشونت، فرقی قائل شد؟

هم بله و هم نه. ازنظر اخلاقی، عمل تروریستی، در هر موقعیتی و با هر انگیزه‌ای كه انجام شود،‌ به هیچ وجه قابل بخشش نیست. هیچ چیز به ما این اجازه را نمی‌دهد كه با استناد و عنایت به اهدافی كه تروریست‌ها برای خود تعیین می‌كنند،‌ مرگ و رنج دیگری را توجیه كنیم. هر قتلی، مرگی است اضافی. اما از نظر تاریخی، تروریسم نسبت به جرم‌هایی كه در صلاحیت قاضی جزایی است، از موقعیت كاملاً متفاوتی برخوردار است. تروریسم، در تمایز با جنایت خصوصی، جنایتی است كه به عموم مربوط می‌شود و در قیاس با جنایت ناموسی، به نوع دیگری از بررسی و تحلیل نیاز دارد؛ وانگهی، اگر این‌طور نبود؛ ما حالا گفت‌وگو نمی‌كردیم.

تفاوت بین تروریسم سیاسی و جنایت معمولی، به ویژه،‌ هنگام تغییر رژیم‌ها آشكار و مسلم می‌شود.‌ وقتی كه تروریست‌های دیروز را به قدرت می‌رسانند و آنها را به عنوان نمایندگان محترم كشورشان معرفی می‌كنند، این می‌ماند كه چنین تغییر سیاسی فقط می‌تواند مطلوب‌ تروریست‌هایی باشد كه واقع‌گرایانه اهداف سیاسی قابل فهمی را دنبال می‌كنند و روزی می‌توانند به استناد ضرورت‌هایی از وضعیت ظالمانه آشكار،‌ با اعمال جنایتكارانه خود نوعی مشروعیت كسب كنند. من به سختی می‌توانم موقعیتی را تصور كنم كه روزی بتوان از جنایت وحشتناك یازده سپتامبر یك عمل سیاسی، ولو غیرقابل فهم، ساخت و به هر عنوانی مسئولیت آن را به عهده گرفت.

مهرداد میردامادی‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.