جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مدرنیته و جوامع شیعی


مدرنیته و جوامع شیعی

آیاتی که تأکید بر خردورزی و تعقل دارد و آیات مشیر به این نکته که امتیاز بزرگ انسان حتی نسبت به فرشتگان, ظرفیت عجیب او در فراگرفتن علم خداست و پیداست که هیچ دانشی نیست که جزء علم خدا نباشد

آیاتی که تأکید بر خردورزی و تعقل دارد و آیات مشیر به این نکته که امتیاز بزرگ انسان حتی نسبت به فرشتگان، ظرفیت عجیب او در فراگرفتن علم خداست و پیداست که هیچ دانشی نیست که جزء علم خدا نباشد...

و تأکید قرآن بر عمران و آبادی زمین و تصریحاتی بر این که حتی بعضی از ابزارها و مصنوعات مستقیماً توسط خداوند به انسان‌ها آموخته شده است باعث شده در مجموع، دینداران شیعه نه تنها مخالف دانش و صنعت نباشند بلکه آن را موافق خلقت خویش و مورد نیاز برای کسب امتیاز از سایر موجودات و حتی برتری بر فرشتگان خواهند دید و خداوند را منشأ دانش‏ها و صنعت‏ها می‏شناسند.

این دیدگاه نه تنها باعث بهره بردن از دانش‏ها و صنایع ملل دیگر و انتقال آن به جامعه اسلامی و شیعی می‌شود، بلکه شیعیان هیچ ملتی را صاحب واقعی دانش و صنعت نمی‏دانند و آن را امری سیال و در حال انتقال از مللی به ملل دیگر می‏شمرند همانطور که بر اساس آیات دال بر استخلاف عام الهی، استخلاف الهی نیز جاری است و همواره از قومی شایسته‏تر به جای اقوام ناشایست جایگزین می‏شوند.

اما آنچه به گمان نگارنده، محور و اساس بیشتر موارد گذاشته شده است و به‌نظر می‏رسد در جامعه شیعی هر جا که مدرنیته پذیرفته و نهادینه شده و هر جا که طرد و ناپذیرفته گردیده است، آن عنصر دخیل بوده و ظاهراً مورد امضای حق تعالی نیز هست، «نافع بودن» یا نبودن (نفع مطلق یا نفع اکثری) برای مردم است. تأثیر «سودمندی» در اقبال یا ادبار جامعه شیعی (و حتی غیرشیعی و غیراسلامی) به امور مدرن یا اصل مدرنیته و نوسازی بسیار زیاد به شمار می‌رود.

● عوامل و موانع اصولی و فقهی مدرنیته (تجدد پذیری)

▪ موانع: تقدم حجیت نصّ کتاب خدا و سنت؛ به گونه‏ای که اگر در چیزی جدید تصریحاً نصّ حرمت داشته باشیم، نمی‏توان از دلیل عقلی استفاده و راه را بر تجدد پذیری هموار نمود: اصالت لفظ و حجّیت اصول لفظی و پایبندی صریح به لفظ کتاب و سنّت، سیطره نگرش فرد محور در فقه شیعه که البته به تدریج در طول قرن‏ها تغییر کرده و به نگاه جامعه محور تبدیل شد، حرمت قیاس و استحسان، حرمت التزام و تعبد به ظنی که دلیل معتبری از ادله اربعه بر آن وجود ندارد، اعتقاد علماء به انسداد باب علم (قطعی) به احکام شرعی ـ یا فروع ـ و لزوم احتیاط و وقوف عندالشبهات، شناسایی نشدن عرف به‌عنوان دلیل شرعی و رد مصالح مرسله در فقه شیعه.

بنابراین هر چه جایگاه شریعت در جامعه‏ای کمتر باشد، مدرنیته در آن جایگاه والاتری می‏یابد و مدرنیزاسیون با موفقیت بیشتری تحقق می‏یابد و این به‌دلیل جوهره عرفی و غیرشرعی مدرنیته و همگونی جوامع غیرشرعی (بودایی، هندویی، یهودی، مسیحی یا حتی به‏ظاهر اسلامی) با جوامع مدرن و سکولار غربی است. ثانیاً در جامعه شیعی، مهم‌ترین و بزرگترین مانع بر سر راه مدرنیزاسیون، نهاد مرجعیت و تقلید و سازمان روحانیت است و هر چه جریان همگرای مرجعیت اصولی تضعیف و اخباری‏گری و تصوف و امثال آن که جریان‏های واگرا هستند، تقویت شوند، مدرنیزاسیون به‌طور گسترده‏تر و عمیق‏تری تحقق می‏یابد.

▪ عوامل مساعد: قاعده ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع و به عکس؛ وجوب مقدمه واجب،‌ قاعده اضطرار، تقیّه، دفع افسد به فاسد، پیمانی که خداوند از علما گرفته است تا بر خشکیدگی شکم مظلومان و شکمبارگی ظالمان سکوت نکنند، هدف قیام به قسط توسط مردم به‌عنوان هدف بعثت انبیاءعلیهم‏السلام و دستوربه بهره‌گیری از قوای مختلف برای ترساندن کفار، روایاتی مثل «الدنیا مزرعه الآخره» «مَنْ لامعاشَ لَه لامعادَ له» یا «کادَ الفقر ان یکون کفراً».

● زمینه‏های تجددپذیری در ایران

در ایران عوامل غیرشیعی یا حتی شیعی زیادی وجود داشته که برخی با پیشینه هزار و چند صد ساله و بعضی با سابقه حدود دو تا سه قرن و کمتر، بستر مدرنیزاسیون را در ایران هموار و برای آن زیرسازی کرده‏اند. تعدادی از این عوامل عبارتند از:

۱) پیدایش مکاتب افراطی و تفریطی فقهی؛

۲) پیدایش مکاتب افراطی و تفریطی کلامی؛

۳) پیدایش باطنیان عقلگرای قرمطی و اسماعیلی؛

۴) پیدایش باطنیان ذوقی صوفیّه و...؛

۵) پیشینه وجود مسیحیان و یهودیان تأویل گرای عارف مسلک و گنوسیان در منطقه‏ای از مصر تا بین النهرین؛

۶) پیدایش اخباریان و وهابیان از جهت انفعالی؛

۷) پیدایش فرقه شیخیّه؛

۸) پیدایش فرق ضالّه بابیه و ازلیه و بهائیه؛

۹) فعالیت فرهنگی و اجتماعی و سیاسی وسیع نمایندگان اقتصادی و سیاسی ملل غربی و سیاحان فرنگی در ایران و عراق؛

۱۰) پیدایش فراماسون‌ها؛

۱۱) پیدایش تحصیلکردگان غربزده دهری مسلک؛

۱۲) پیدایش کمونیست‏ها؛

۱۳) پیدایش کتب و نشریات و ادبیات جدید (غیر دینی و دین ستیز) از عصر ناصری به بعد؛

۱۴) ایجاد و توسعه رسانه‏های جدید و سازمان‏های مؤثر در دین زدایی (مثل مدارس جدید و سپاه دانش)؛

۱۵) با ایجاد انفعال زمینه مساعدی برای تجددپذیری فراهم کرده بود.

● نمونه‏های تاریخی

لزوم دقت در انگیزه‏ها و روش‏های نوخواهان (متجددان) و اصلاح طلبان این انگیزه‌ها را به چند دسته می‌‌توان تقسیم نمود: گروهی که اصلاحات و نوسازی را برای نفع مردم و پیشرفت و رفع مشکلاتشان خواسته‏اند؛ نمونه این گروه، قائم مقام فراهانی، میرزا تقی خان امیرکبیر، آیت‌الله سید حسن مدرس، آیت‌الله حاج آقا نورالله اصفهانی و آیات ثلاثه نجف در عصر مشروطه و آیت‌الله نائینی و آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی هستند.

گروهی که اصلاحات و نوسازی را برای نفع دولت‏های بیگانه می‏خواسته‏اند؛ نمونه آنها میرزا ملکم خان ناظم الدوله و میرزا علی‏اصغرخان امین السلطان و میرزا حسین خان سپهسالار ومیرزا حسن خان وثوق الدوله‏اند. برخی سلاطین و شاهان که خواهان اصلاحات و نوسازی برای افزایش قدرت و اعتبار و مشروعیت خود بودند؛ نمونه‏اش ناصرالدین شاه، رضاخان پهلوی و محمدرضا پهلوی است. کسانی که از اصلاح و نوسازی تا جایی که موجب تقویت دین و تشیع می‌بود حمایت می‌کردند؛ مانند مرحوم حاج ملاعلی کنی، آیت‌الله شهید حاج شیخ فضل‌الله نوری، میرزای شیرازی و حضرت امام خمینی‏قدس سره که از این گروه بوده‏اند.

● نمونه‏هایی تاریخی از تعامل مثبت و منفی نخبگان شیعه با مدرنیته

▪ دفاع سرسختانه علما امثال مراجع نجف و مرحوم نائینی و دیگران از مشروطیت.

▪ مرحوم آیت‌الله شهید حاج شیخ فضل‌الله نوری هم در ابتدا با همین زمینه‏ها و خیالات با مشروطه خواهان همراهی کرد و چون مفاسد آزادی و مساوات را دید، آن را بر خلاف علمای مذکور، شرّ اکثری شمرد و از آن برید و با آن مخالفت کرد.

▪ اقداماتی که مرحوم آقانجفی اصفهانی و حاج آقا نورالله اصفهانی در تشکیل شرکت اسلامیه اصفهان و انجمن مقدس ملی اصفهان و انجمن‏های دیگر و اتحادیه طلاب جهت حفظ اصول و احکام اسلامی و کنترل مثبت مشروطه خواهی در اصفهان انجام داد.

▪ مبارزه مرحوم حاج آقانورالله اصفهانی و علمای سراسر ایران به ویژه آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس با اصلاحات رضاخانی که به نحوی با منافع مردم ایران یا با تعالیم و منافع شریعت اسلامی درگیری و منافات داشت.

▪ مبارزه امام خمینی‏قدس سره با لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید شاه.

● نتیجه

نگارنده بر این باور است که شکاف میان سنت و مدرنیته یا بحران مدرنیته و پست مدرن از دو طریق قابل حل و رفع است:

۱) پذیرش کامل و فراگیر الحاد و لامذهبی در تمام جوامع بشری و حذف کامل دین در زندگی بشر (حتی به قدر نازلی که در ترکیه هست) و حاکمیت تمام و کمال اصول نظری و عملی مدرنیته بر زندگی همه آحاد بشر. تجربه جوامع غربی و غیرغربی نشان داد که دین دارای بنیاد و ریشه درون ذات انسان (فطرت) است و این گزینه غیرعملی است.

۲) بازگشت جوامع غیردینی و نظام‏های اجتماعی سکولار به دین و پذیرش اسلام در سراسر جهان و تفکیک قطعی میان جنبه‏های دنیاگرا و منکر مبدأ و معاد و نبوت و شریعت با جنبه‏های مترقیانه و سودمند مدرنیزاسیون و حذف کامل جنبه‏های منفی مدرنیته از زندگی بشر و به خدمت گرفتن همه هنرها و ادبیات و تبلیغات و نظام رسانه‏ای بین‌المللی و غیره برای عبودیت و اسلام همراه با پیشرفت مادی و منافع مختلف همه جوامع بشری. این راهی است که آغاز شده و سرنوشت محتوم بشر است و فلسفه مهدویت نیز بر همین مدار است.

مصطفی امّه‏طلب