شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اروپایی کردن اسلام یا اسلا می کردن اروپا


اروپایی کردن اسلام یا اسلا می کردن اروپا

به نظر می رسد که اسلام بخشی از پیش زمینه ی دموگرافیک و فرهنگی اروپاییان را تشکیل می دهد

پروفسور طارق رمضان دانشمند مسلمان مصری‌الاصل متولد سویس هم به‌عنوان یک جوان مسلمان اروپایی و هم به عنوان کسی که عقاید و نظریاتش در مطبوعات و رسانه‌های بین‌المللی به بحث گذاشته ‌می‌شود مطرح است.‌ طارق رمضان از معدود کسانی از تبار نظریه‌پردازان اسلا‌می ‌است که در اروپا شناخته و برگزید شده‌اند.‌ او نوه‌ی امام حسن البنا (ره) بنیانگذار نهضت اخوان المسلمین است.‌ پدر طارق – سعید رمضان – بعد از انحلال جماعت اخوان به سویس مهاجرت کرد و طارق در ژنو متولد شد و در رشته‌های فلسفه و علوم اسلا‌می‌ به تحصیل پرداخت و به‌عنوان یک نویسنده مشهور و در عین حال بد نام شد. در اکتبر ۲۰۰۳میلادی در مقاله‌ای به قلم دو تن از فیلسوفان یهودی‌تبار طرفدار اسراییل – برنارد هنری لوی و آندر گلوکزمان - مورد نکوهش و ناسزا قرار گرفت و متهم به یهودی‌ستیزی شد.‌

‌ امروزه این امری بدیهی به نظر‌ می‌رسد که اسلام بخشی از پیش‌زمینه‌ی دموگرافیک و فرهنگی اروپاییان را تشکیل ‌می‌دهد.‌ امروز دیگر مسلمانان در اروپا میهمانانی نیستند که شاید روزگاری به میهن خود بازگردند بلکه اروپاییانی قلمداد ‌می‌شوند مؤمن به دین اسلام، ‌که همواره بخشی از بافت اجتماعی و سیاسی این سرزمین و دیار باقی خواهند ماند. ‌مسلمانان مخصوصاً نسل‌های دوم و سوم آنها به تدریج از انزوای خود خواسته یا تحمیلی در جوامع اروپایی خارج ‌می‌شوند. ‌اما پرسش اساسی و عمده از نظر ساکنان این قاره چنین است که شما مسلمانان دقیقاً چه ‌می‌خواهید؟ آیا ‌می‌خواهید اروپا را اسلا‌می‌ کنید و مردم ما را از دین خود روگردان سازید؟ بنده به عنوان یک اورپایی مسلمان همواره با این پرسش روبرو بوده‌ام. ‌برای مسلمانان، ‌هراس از دست دادن دین، ‌فرهنگ و هویت همواره مطرح بوده و به طور کلی آنها از این بیم دارند که به صورت مستعمره فرهنگ اروپایی درآیند و یا بدتر از آن کاملا در آن تحلیل روند. این است چالش و اصطکاک بزرگی که امروزه در برابر مسلمانان در اروپا وجود دارد و بسیار هم شایان توجه است.‌ لیکن از نظر من شایسته است قبل از هر چیز به چند نکته اساسی در این مبحث اشاره کنم: این نکته بسیار مهم و اساسی است که اسلام، ‌قبل از هر چیز دین الهی و جهانی و طریق و راهی برای حیات و ممات انسان‌هاست و نباید آن را منحصراً ویژگی مرد‌می ‌پنداشت که از خارج به اورپا در آمده‌اند. در حقیقت بدون در نظر گرفتن چنین ابعادی هرگونه بحثی پیرامون جنبه‌های گوناگون واقعیت اسلام در اروپا- ادغام و هضم اجتماعی و سیاسی، ‌پیشرفت اقتصادی و مباحث و موضوعات دیگر- اگر نگویم بی‌نتیجه است لااقل بسیار ناچیز و ناکافی است.‌ نکته حایز اهمیت دیگر اینکه بحث و تبادل نظر درباره اسلام و مسلمانان در اروپا حول محور تعریفی و درکی باشد که آنها از خود دارند و اینکه چگونه به خود به عنوان یک اروپایی ‌می‌نگرند با این حال این نکته اغلب در بحث‌های شایع مورد توجه قرار نمی‌گیرد که ما در اینجا درصدد آنیم به این نقص و تاحدی اصلاح آن بپردازیم.

‌ اسلام به عنوان یک دین اگر بپذیریم که جنبه‌ی دینی اسلام در اروپا بسیار مهم تر از سایر جنبه‌های آن است پس باید اهمیت پرداختن به مباحث و موضوعاتی نظیر خدا، ‌وحی، ‌عبادت و عمل کردن به آداب و شعایر دینی را نیز بپذیریم. ‌جایگاه وحی در ذهن مسلمانان چسیت؟ درک آنان از زندگانی چیست؟ اگر کسی به بنده به عنوان یک مصری‌تبار زاییده شده در ژنو ‌می‌اندیشد نخست باید ببیند که درباره نقش خود در جامعه‌ای که در آن زیست ‌می‌کنم چگونه ‌می‌اندیشم.‌ باید درکی از تعریف مسلمانان نظیر من از نقش و آینده خود و فرزنداشان در اروپا داشته باشد. ‌در اینجاست که مباحثی چون ارزش‌ها، ‌محدودیت‌ها و رفتار‌های اخلاقی طرح و موضوعیت پیدا ‌می‌کنند.

نکته دوم: تعریف "مسلمان کیست" است.‌ بسیاری از تحلیلگران، ‌بین مسلمانانی که به آداب دینی خود عمل ‌می‌کنند و کسانی که این چنین نیستند تفاوت قایل هستند اما به نظر بنده این دیدگاه و طرز تفکر نادرستی است و قایل شدن به دوگانگی کاذبی است. مسلمان کسی است که صرف نظر از اینکه تا چه حد به اصول مذهبی خویش مؤمن و پایبند است احساس کند مسلمان است.

‌ نکته سوم: جهان‌شمولی دین اسلام و وحی نازله بر پیامبر است. درک این مهم بسیار حیاتی است چرا که اغلب از مسلمانان خواسته ‌می‌شود احساس الهی و جهانی بودن دین اسلام را کنار گذاشته و آن را در زمینه اجتماعی، ‌جغرافیایی و فرهنگی موجود درک کنند. ‌هرآنچه که من به عنوان یک مسلمان درک ‌می‌کنم از نظر من یک امر جهانی و کلی است حتی اگر نخواهم نقطه نظر خویش را یه دیگران تحمیل کنم. ‌سؤال کلیدی من این است که احساس جهانی بودن که ذاتی ایمان به دین اسلام است چگونه ‌می‌تواند خود را با تنوعات موجود وفق دهد، ‌چگونه پیوند من با خداوند و وحی مرا به درک و احترام گذاشتن به تنوع در بشریت و تمدن‌ها رهنمون ‌می‌سازد. ‌مسلمانان قصد زنده کردن ارزشهای جهانی خود را ندارند بلکه ‌می‌خواهند از نقطه نظر همین ارزشهای جهانی و کلی به تنوعات برسند.‌ نباید از مسلمانان انتظار داشت که ابدی و ازلی بودن دین خود را به کنار نهند و یا به دست فراموشی بسپارند.

‌معنای این سخن آن است که اگر ‌می‌خواهیم گفتگوی برابر حقوقی بین مسلمانان و اروپاییان برقرار شود ‌می‌طلبد ارزش‌های جهانی اروپاییان با ارزشهای جهانی مسلمانان وارد گفتگو شوند. اما امروزه همه جا صحبت از نسبیت‌گرایی است در حالی که جانبداری مطلق از نسبیت‌گرایی خود نوعی معماگویی است.‌ این خود نوعی دگماتیسم است که به نسبیت‌گرایی همچون موضوعی مطلق بنگریم. ‌خلاصه‌ی کلام اینکه باید اروپاییان واقعیت ارزش‌های جهانی مسلمانان را بپذیرند، ‌اما معنای این سخن این نیست که مسلمانان قادر به درک مفاهیم نسبیت و تنوع نیستند بلکه نکته مهم این است که هرگونه گفتگو باید در چارچوب ارزشهای جهانی اروپایی و اسلا‌می‌صورت بگیرد. ‌مسلمانان در زندگی روزمره‌ی خویش با خدا و مفهوم خاصی از حیات رابطه دارند ولی در عین حال قادر به گفتگوی با دیگران و درک سخنانشان هستند و توقع هم دارند که سخنان خودشان نیز توسط آنها درک شوند لذا این احساس تعالی جهانی کاملاً با احساس نسبیت بشری سازگار است. ابعاد اجتماعی و عبادی دین اسلام نباید بپذیریم که مسلمانان افراد وابسته‌ای (دگمی) هستند که نمی‌توانند در جوامع غیر دینی ادغام شوند. ‌آثار فلسفی مسلمانان در قرون وسطی خود مؤیدی بر نادرست بودن این طرز تفکر و نظریه است. از نظر عبادی، ‌مسلمانان مکلف هستند که دقیقاً به آنچه که سفارش شده‌اند عمل کنند. ‌مثلاً اگر قرار است نماز بخوانیم باید متن مشخصی را بخوانیم ولی در اجتماع و امور اجتماعی موضوع به طور کلی فرق ‌می‌کند، ‌هر کس ‌می‌تواند تا آنجا که در تضاد با اصول سفارش شده‌ی دین قرار نگیرد هر طور که دلش ‌می‌خواهد عمل کند. برای اینکه عملی حرام (ناجایز) گردد باید نصی وجود داشته باشد.‌به تعبیر دیگر برای عبادت باید نص صریحی وجود داشته باشد که به آن عمل کنیم. ‌برای نهی هم باید به نص صریحی متکی باشیم. ‌در واقع این همان اندیشه‌ای بود که مسلمانان از همان آغاز روابط خود با اروپاییان را برآن بنا نهاده‌اند. مسلمانان در سراسر جهان، ‌آن عناصر را از زندگی و فرهنگ اعراب و سایر ملل اخذ نمودند که در تضاد با اصول کلی و پایه‌ای اسلام نبود و چنین بود که در جرگه‌ی عظیمی‌ از جوامع ادغام شدند و متقابلا هم از آنها تاثیر پذیرفتند به عبارت دیگر هماره یک جامعه واحد اسلا‌می ‌که حول دینی از الهی و تعهد به جوهر روحانی و الهی آن شکل گرفته، ‌وجود داشت لیکن در همین جامعه واحد مناسک و مکاتب گوناگونی از فقه جایگاه خود را داشتند. ‌مسلمانان در طول سده‌ها، ‌ هر آن چه که از فرهنگ‌های بو‌می ‌سرزمین‌های محل سکونت شان خوب به نظر ‌می‌رسید و در تضاد با اصول کلی دین اسلام نبود به خود ‌می‌پذیرفتند و همین دلیل ریشه دواندن اسلام در آفریقا و اروپاست.‌ امروز نیز احساس ما چنین است ولی اروپاییان باید کمی‌ صبور باشند مسلمانان همان کاری را ‌می‌خواهند انجام بدهند که در گذشته انجام داده‌اند. ‌اگر اروپاییان ‌می‌خواهنند بدانند چرا مسلمانان خواهان سازش با این محیط جدید زندگی خویش (یعنی کشورهای اروپایی) هستند لازم است که از این بعد دوگانه اسلام آگاهی داشته باشند، ‌امابه علت عدم درک (بعد دین اسلام) این نکته اروپاییان چنین ‌می‌پندارند که مسلمانان دوپهلو سخن ‌می‌گویند و مقصد نهایی و پنهانی‌شان اسلا‌می‌کردن اورپاست.‌

یک اصل مهم در رابطه با امور اجتماعی اصل "الإباحــه" است این اصل به مسلمانان اجازه ‌می‌دهد آن چه را که از فرهنگ‌های دیگر نیکو است اخذ کنند هنگا‌می‌که که کتاب "مسلمان اروپایی" را نوشتم مسلمانی به من مراجعه کرد و پیشنهاد کرد که بهتر است نام کتاب را" مسلمان بودن در اروپا "بگذارید، ‌گفتم:خیـــر، ‌مسلمان اروپایی بودن مسئله نیست چرا که در واقع آینده من و فرزندان من و بسیاری دیگر از مسلمانان است.‌ من یک مسلمان اروپایی هستم و هیچ تناقضی در این موضوع نمی‌بینم.‌ اگر قرار است کسی به اسلام آفریقایی یا اسلام آسیایی بیاندیشد چرا من به اسلام اروپایی فکر نکنم؟ و اینکه تاکنون چنین اندیشیدنی روی نداده به خاطر بیم و جهل نسبت به گرایشات اساسی در اسلام است.‌ امروز بیشتر مسلمانان صحبت از بی‌اعتمادی ‌می‌کنند چرا که بر اصول متعلق به خود آگاهی ندارند. ‌پدیده‌ی تأسفباری که به معنای عدم شناخت از خویشتن است و چون خود را نمی‌شناسند از محیط اطراف خویش بیم و هراس دارند. ‌همین موضوع هم در مورد اروپاییان صدق ‌می‌کند آنها نیز اغلب آگاهی درستی از خویش ندارند و لذا از مسلمانانی که دگراندیش هستند و ممکن است احساس بهتری از خود و آینده خود داشته باشند ‌می‌ترسند و در هراسند. هم اکنون بسیاری از اروپاییان از یک سو و نیروهای دست اندرکار در فرآیند جهانی شدن از دیگر سو قرار دارند، ‌شرایطی که آنها را از تأثیری که ممکن است مسلمانان بر جوامع و هویت جمعی‌شان بگذارند بیمناک ‌می‌سازد. آینده مسلمانان در اروپــا وضعیت جدید مسلمانان در اروپا این امکان را به آنان ‌می‌دهد که به ریشه‌های دین خود باز گردند و یک بار دیگر از نو منابع اصلی خود را بازخوانی کنند. ‌وقتی سخن از تجدید هم ‌می‌شود منظور همین است.‌ بازخوانی بسیاری از مفاهیم اسلا‌می ‌بسیار مهم و حیاتی است و این همان چیزی است که هم اکنون در ایلات متحده در جریان است تا در موقعیت جدید با نگاهی جدید به منابع دینی خود بنگرند. ‌در واقع از همان سال‌های دهه ۱۹۹۰ اندیشمندان مسلمان چه از کشورهای مسلمان و چه از اروپا در گیر گفتگویی بوده‌اند با هدف ارایه رهنمود و راهکاری برای مسلمانان اروپا پیرامون چگونگی عمل به ایمان خود در عین اینکه شهروند خوبی هم باشند.

‌در این زمینه به ذکر چهار نکته اکتفا ‌می‌کنیم: نخستین و مهمترین همه‌ی این چهار نکته مفهوم شریعت است، ‌بسیاری از مسلمانان اروپا تصور ‌می‌کنند که این مفهوم پیچیده‌ای است و لذا باید آن را از قاموس و فرهنگ لغت خود خذف کرد. ‌من موافق با این اندیشه نیستم، ‌ من به‌طور روزمره از واژه شریعت استفاده ‌می‌کنم اما تعریف جدیدی از آن دارم که آن هم به تعریف اولیه باز ‌می‌گردد. مراد از شریعت به نظر من در معنای اصیل خود راهی به چشمه است و نه فقط یک سیستم قانونی یا قانونی اسلا‌می ‌که فقها در حوزه‌ی تخصص خود آن را ‌می‌فهمند.‌ شریعت عبارت است از طریق مسلمانی و با حفظ اصول کلی آن در برابر جهان، ‌از این‌رو مسلمانان باید بدون اعتنا به تعاریف ارتدوکس و صوفی‌منشانه از شریعت تعریف درستی از آن داشته باشند. ‌در حقیقت جملگی مسلمانان اعم از ارتدوکس، ‌سنی، ‌شیعه و صوفی همگی درک واحدی از شریعت دارند. ‌شریعت صرفاً قانون جزا نیست بلکه باید به آن به چشم مظهر ایمان به خدا و فرامین وی نگریست.‌ شریعت عبارت است از مجموعه‌ای از مفاهیم کلی و جهانی درباره خلقت، ‌هستی، ‌مرگ و راهی برای زندگی که از مطالعه منابع روحانی مسلمانان بدست آمده است.‌ چنین نگاهی به شریعت بسیار مهم است چرا که به تغییر دید مسلمانان نسبت به اروپا خواهد شد.‌ موضوعی که تاکنون به آن اشاره کردیم مربوط ‌می‌شود به موضوع ادغام مسلمانان در جوامع اروپایی، ‌البته سطوح مختلفی از –ادغام اجتماعی، ‌سیاسی و…- وجود دارند و هم اکنون نیز چنین فرآیند‌هایی در اروپا در جریان هستند برای مثال مسلمانان فرانسه هم اکنون شهروندان این کشور به شمار آ یند ولی نوع دیگری از ادغام نیز وجود دارد و آن ادغام دینی یا فلسفی است.‌ به عنوان مثال اگر مسلمانان به شریعت نگاهی نو داشته و آن را جهانی تعریف کنند در این صورت خواهند توانست در چارچوب وفاداری به ایمان هر آچه که از جوامع غربی به نظر ایشان نیکو ‌می‌رسد در آن جذب کنند مثلا هنگا‌می‌که ‌می‌بینیم در قوانین اساسی فرانسه یا سایر کشورهای اروپایی مواردی وجود دارد که از منظر ما عدالت است. ‌موضوع فقط این نیست که به خاطر احترا‌می‌ که برای قراردادهای اخلاقی قایلیم آنها را گرا‌می‌ ‌می‌داریم این یک احساس نیاز عمیق است که مارا وادار ‌می‌سازد در جهت ادغام دینی/فلسفی دو فرهنگ بکوشیم.‌ به علاوه این یک معامله دوطرفه است. اروپاییان نیز با ارزش‌هایی از اسلام و مسلمانان کاملا آشنا هستند و آنها را مورد نیاز عمیق خود ‌می‌بینند. ‌هر چیز خوبی در اروپا به مسلمانان نیز تعلق دارد. ‌این واقعیت محض و در عین حال احساس نوعی از وافعیت است.‌ توجه به اولویات و رعایت آنها ضروری و حیاتی است.

نکته دوم این که مسلمانان باید بین مسایل اساسی و ثانوی تفاوت قایل شوند برای نمونه مسئله عبادات مهمتر از خوردن حلال و حرام است. ‌در برخورد با اصول، ‌لازم است بدانیم ثابت و متغییر یا اصل و فرع کدامند؟ همه چیز در حال تغییر است و مسلمانان نیز باید با این تحولات جدیدی که عارض ‌می‌شود خود را وفق دهند. ‌عقلانیت اسلا‌می ‌هم حکم ‌می‌کند که مسلمانان با حفظ ایمان و اصول خود با محیط پیرامون خود سازگاری ایجاد کنند و این همان کاری است که در حال حاضر جوامع مسلمان در اروپا و‌ ایالات متحده بدان مشغول هستند.

● آموزه دعا و نیایش

سومین موضوع، ‌مبحث تعریف دوباره دعا و نیایش است.‌بدین معنا که هر مسلمانی در هر کجا که هست از طریق رفتار و سلوک خود با مردم شاهدی است بر پیام اسلام و دعوت آن. این پیام جهانی، ‌همانا فرموده خداوند خطاب به محمد (ص)است که ‌می‌فرماید: « ما ترا جز به رجمت برای جهانیان نفرستادیم» مسلمان واقعی، ‌خیرخواه دیگران است نه آن که همواره در تلاش باشد که آنان را از دین خود بر گرداند. ‌

نکته آخر اینکه مسلمانان اروپا باید حامل و مبشر نوعی فرهنگ اروپایی اسلا‌می ‌باشند بدین معنا که در عین حفظ احترام به فرهنگ مردم اروپا نقش واقعی خود را در اعتلای این فرهنگ به خوبی ایفا کنند.‌ باید یک فرهنگ اروپایی اسلا‌می ‌به وجود آوریم نه این که مسلمان مراکشی یا پاکستانی و… ساکن در اروپا و آمریکا باشیم.‌ هدف همه‌ی این تلاش‌ها اروپایی کردن اسلام است و اما در مورد اسلا‌می‌کردن اروپا لازم است به چند نکته توجه کنیم:

۱) بسیار مهم است که به خاطر داشته باشیم اروپا سرزمینی است با قدمت تاریخی متعلق به خود و اسلام نیز برخلاف تصور برخی‌ها جزئی از این تاریخ محسوب ‌می‌شود.‌ میراث اسلا‌می ‌جایی در ذهن و اندیشه اروپا و اروپاییان دارد و همواره لازم است که ما این نکته مهم را گوشزد کنیم.‌

۲) امروزه عرب بودن، ‌مسلمان بودن و از کشورهای اقماری بودن سه نقص عمده در اروپا به حساب ‌می‌آید وقتی که گفته ‌می‌شود کسی به اسلام عمل ‌می‌کند امکان دارد که بر چسپ بنیادگرا بخورد.‌ اما ما باید از خود این سؤال اساسی و مهم را بپرسیم که آیا ممکن است هم ذهن بازی داشت و هم با دیگران مدارا نمود و هم به واجبات دین خود عمل کنیم.‌ نتیجه امروزه دیگر آگاهی از نقش وجایگاه کنونی و آینده مسلمانان در اروپا چندان مهم نیست بلکه مهم این است که بدانیم چگونه ‌می‌توانیم در رشد و توسعه اجتماعی و اقتصادی و روحانی جوامع خویش نقش بسزایی داشته باشیم. ‌مسلمانان باید نقش اساسی خود را در بعد روحانی توسعه جوامع و مردمان اورپا بر عهده بگیرند.

نویسنده: پروفسور طارق رمضان

مترجم: یاسین عبدی



همچنین مشاهده کنید