چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
معناباختگی, نه پوچی
![معناباختگی, نه پوچی](/web/imgs/16/145/pd7tq1.jpeg)
معنا باختگی یكی از مفاهیمی است كه برای نخستین بار در سال ۱۹۶۱ توسط یك منتقد انگلیسی وارد تئاتر شد.
مفهوم معنا باختگی از راه نقد ادبی بر آثار برخی نمایشنامهنویسان در دهه ۱۹۵۰ وارد تئاتر شده است. كامو تعبیری از معنا باختگی دارد این كه معناباختگی احساس همه شمول و روزمرهای است كه بر همه انسانها حادث میشود و از نحوه زندگی كردن ما بر میآید. درباره معنا باختگی در تئاتر با دكتر حسین پاینده، استاد دانشگاه، و پژوهشگر گفتوگو كردهایم. كه در پی میآید:
●لطفاً درباره مفهوم "معناباختگی" و كتاب بكت و تئاتر معناباختگی توضیح دهید.
▪اصطلاح "تئاتر معناباختگی" را نخستین بار منتقد انگلیسی مارتین اسلین در مباحث نقد ادبی باب كرد. وی در سال ۱۹۶۱ كتابی با همین عنوان در آمریكا منتشر ساخت كه یك سال بعد در انگلستان نیز چاپ شد و در محافل دانشگاهی وجلسات نقد، به منزله تحقیقی كمنظیر درباره این نحله تئاتری مورد اقبال واقع گردید. اسلین این اصطلاح را برای توصیف آثار برخی نمایشنامهنویسان دهه ۱۹۵۰ به كار برد كه در نمایشنامههایشان انسان را به صورت موجودی تنها و عاجز از مراوده با همنوعانش نشان میداد. وی همچنین معتقد بود كه نویسندگان این نمایشنامهها برای تأكید بر بیگانگی انسان عصر جدید از خاستگاههای فلسفی و فرهنگیاش، عناصر دیرآشنای نمایش (از قبیل طرح و گفتوگو) را چنان عجیب و غریب به كار میبرند كه تماشاگر این نمایشها یا خواننده این متون نیز مانند قهرمانان تئاتر معناباختگی احساس دهشت و سردرگمی كند. البته همین جا باید اضافه كنم كه خود اسلین نیز در مقدمهای بر یكی دیگر از كتابهایش متذكر شده كه ابداعكننده مفهوم "معناباختگی" فیلسوف و نویسنده فرانسوی آلبركامو بوده است.
●در مورد تلقی كامو از معناباختگی بگویید.
▪تلقی كامو از معناباختگی را به بهترین شكل در كتابی میتوان یافت كه او با عنوان اسطوره سیسیفوس در سال ۱۹۴۲ منتشر ساخت. این كتاب مجموعهای از مقالات كامو را شامل میشود كه اكثر آنها پیشتر به طور مستقل چاپ شده بودند. یگانه مقاله جدید این كتاب كه ضمناً بیشترین تعداد صفحات را به خود اختصاص داده، همان مقالهای است كه كامو عنوانش را برای نامیدن كتاب نیز استفاده كرده است. در این مقاله، كامو استدلال میكند كه معناباختگی احساسی همه شمول و روزمره است؛ به عبارت دیگر، به همه انسانها حادث میشود و از نحوه زندگی كردن ما برمیآید. به گفته او، هر انسانی در تعامل با سایر آحاد جامعه میتواند به انحاء مختلف دچار معناباختگی شود، به این ترتیب كه اول احساس میكند زندگی به نحوی افزاروار، تكراری و بیهدف شده است. این احساس انسان را سوق میدهد به این كه زندگی را واجد هیچگونه ارزش متعالی نداند و لذا حتی وجود را امری عبث و عاری از معنا بپندارد. در گام بعدی، زمان و گذشت زمان برای انسان تبدیل به نوعی مشغله ذهنی عذابآور میشود. ویرانگری زمان و این كه ما انسانها همگی مقهور زمان هستیم و نهایتاً میمیریم، برای ما احساسی بسیار ناخوشایند است كه البته گریزی هم از آن نمیتوانیم بیابیم. در مرحله بعدی، آدمی دچار احساس بیگانگی میشود، بیگانگی از هر آنچه برای دیگران مألوف و پذیرفتنی است. جلوههای عادی زندگی (مثلاً گفتوگوهای معمول در موقعیتهای تكرارشونده روزمره، یا رابطههای اجتماعی فرد با دیگران) اموری بیمحتوا میشوند كه نمیتوانند مرهمی بر دردهای روحی انسان باشند. دنیایی كه به این صورت بیگانه جلوه میكند، باعث تهوع و استفراغ است. در آخرین مرحله، انسان آرامآرام انزواطلب میشود و دیگر نمیتواند رفتارها و گفتمانهایی را باز تولید كند كه منبع دلخوشی اكثر انسانهاست. در چنین وضعیتی، زندگی معناباخته و عذابآور میشود، درست همانگونه كه هستی سیسیفوس اسطورهای نیز قرین معناباختگی بود. در واقع، از نظر كامو، سیسیفوس قهرمان تمام عیار معناباختگی است، چون دچار عذابی دائمی و پایانناپذیر شده است.
●اسطوره سیسیفوس چیست و چرا كامو برای تبیین معناباختگی انسان عصر جدید به آن استناد میكند؟
▪ سیسیفوس راز زئوس خدای خدایان را برملا كرده است و عقوبتی كه به همین دلیل باید بكشد این است كه هر روز باید سنگی بزرگ را به بالای یك تپه ببرد، اما هر بار كه به بالای تپه میرسد و گمان میكند رنج و دردش پایانیافته است، آن سنگ به پایین تپه فرو میغلتد و لذا روز بعد سیسیفوس ناچار میشود دوباره آن سنگ را با تحمل مشقت به بالای تپه ببرد و این چرخه عذابآور هر روز تكرار میشود. البته این كه چرا چنین مجازاتی برای سیسیفوس تعیین گردید، چندان روشن نیست. اسطورههای روم و یونان باستان به شكلهای گاه متفاوتی ثبت شدهاند. در برخی روایتهای اسطورهای، جرم سیسیفوس این است كه وقتی پادشاه كورینت بود، با راهزنی و آدمكشی و فریبدادن خدایان از مقام و اختیاراتش سوء استفاده كرد. اما اسطورهشناس معروف ایدیت همیلتن این اسطوره را اینگونه باز میگوید كه یك روز سیسیفوس عقابی بزرگ جثه را در حال حمل دختری به یك جزیره میبیند. سپس اسپوس (خدای رودخانهها) نزد سیسیفوس میآید و با گفتن این كه دخترش ربوده شده است از او یاری میطلبد. سیسیفوس هم آنچه را دیده بود به اسپوس میگوید و با این كار خشم زئوس و آن مجازات گران را برای خویش میخرد. بحث بیشتر درخصوص اختلاف شكلهای گوناگون این اسطوره را میتوان به اسطورهشناسان سپرد، اما نكته مهم برای ما این است كه سیسیفوس به سبب تحقیر زئوس به عذابی عبث محكوم شده است. به عبارتی، سیسیفوس نمادی گویا از حال و روز انسان زمانه ماست.
●نمایشنامهنویسان پیرو تئاتر معناباختگی چه كسانی هستند و مشهورترین نمایشهایشان كدام است؟
▪اجازه بدهید این موضوع را روشن كنیم كه عنوان "تئاتر معناباختگی" از راه نقد ادبی بر آثار برخی نمایشنامهنویسان (عمدتاً در دهه ۱۹۵۰) اطلاق شده است. خود این نمایشنامهنویسان هرگز چنین عنوانی را برای توصیف آثار خویش به كار نبردند و برخلاف برخی دیگراز جنبشهای هنری و ادبی (از قبیل سوررئالیسم) هیچگاه بیانیهای مشترك انتشار ندادند و با یكدیگر همكاری رسمی نداشتند. همانگونه كه در كتاب بكت و تئاتر معناباختگی نیز اشاره شده است، هریك از نمایشنامهنویسان معناباختگی به شیوه خاص خود مینویسند و با سایر نویسندگان این نحله تفاوتهایی دارند، گرچه یقیناً برخی مشتركات باعث شباهتهای مضمونی و شكلی در آثار آنان است، در واقع، این نمایشنامهنویسان با آفرینش این آثار برداشت خود درباره حال روز ما آدمها در دنیای مدرن را بیان میكنند، فارغ از این كه نویسندگان دیگر، با برداشت آنان موافق هستند یا نه. به هر حال، از جمله شاخصترین نمایشنامهنویسان معناباختگی، یكی ساموئل بكت است كه ایرلندی بود اما آثارش را به زبان فرانسوی مینوشت و سپس آنها را خود به انگلیسی (یعنی زبان مادریاش) ترجمه میكرد.
شاهكار بكت نمایشنامه معروف در انتظار گودو است و سایر آثار او كه ایضاً نمونههای بسیار خوبی از معناباختگی هستند عبارتاند از: دست آخر (كه معمولاً به اشتباه به آخر بازی ترجمه میشود)، آخرین نوار كراپ، بازی بدون حرف و همه افتادگان، یكی دیگر از برجستهترین نمایشنامهنویسان معناباختگی، اوژن یونسكو است كه رومانیاییتبار است و بخش اعظم زندگی خود را در فرانسه سپری كرد. برخی از معروفترین نمایشنامههای او عبارتند از: آوازهخوان طاس، درس، قربانیان وظیفه و صندلیها. همچنین باید از ژان ژنه فرانسوی نام برد كه كلفتها، سیاهان و ایوان برخی از مشهورترین آثارش هستند. نمایشنامهنویس اسپانیایی فرناندو آرابال نیز مانند بكت آثارش را به زبان فرانسوی مینویسد و برخی از نمایشهایش عبارتاند از: و آنان گلها را دستبند زدند و گورستان اتومبیل. نمایشنامهنویس روس آرتور آدمو (با آثاری همچون تقلید تمسخرآمیز، استاد تاران و پینگ پونگ)، نمایشنامهنویس انگلیسی هارلد پینتر (با آثاری مانند جشن تولد، درد مختصر، مدرسه شبانه و دلباخته) و نمایشنامهنویس آمریكایی ادوارد البی (با آثاری مانند داستان باغوحش، رویای آمریكایی و چه كسی از ویرجینیا ولف میهراسد) در زمره سایر چهرههای برجسته این شیوه تئاتری قرار دارند.
گفتوگو: آزاده اكبری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست