سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
آهنگ ساز صورتی
اگر قرار باشد فرایند فردیت آهنگسازان سینما را از دیدگاه روانشناختی بررسی كنیم، و از این نظر برای هر یك از آنها، رنگ ویژهای را اختیار نماییم، بدون شك رنگ مخصوص و انحصاری «هنری مانچینی»، همانا رنگ صورتی است.
موسیقی مانچینی قطعاً صورتی رنگ است، و نیز مؤید آن است كه مطلبی دربارهٔ او، نمیتواند عنوان دیگری غیر از «آهنگساز صورتی» داشته باشد. آیا به راستی این طور نیست؟ آنهایی كه به عرصه زیبا و جاذب موسیقی فیلم عشق میورزند، و مباحث نقد موسیقی فیلم را از طریق نوشتهها و نقدهای من دنبال میكنند، به خوبی واقفاند كه آهنگساز محبوب من كیست: انیوموریكونه. پلنگ صورتی چهل ساله شد، اما آیا ابتدا فیلم پلنگ صورتی خلق شد یا كارتون آن؟ پیش از این كه پاسخی برای این پرسش بیابیم، بهتر است ابتدا این نكته را پیگیری كنیم كه «هنری مانچینی» تا آن زمان، در عالم موسیقی فیلم چه كارنامهای داشت، و چطور شد كه «بلیك ادواردز»، او را برای ساختن موسیقی این مجموعه فیلمها برگزید. فیلم «پلنگ صورتی» در سال ۱۹۶۴ ساخته شد.
و تا آن زمان، قریب ده سال بود كه مانچینی به كار در سینما اشتغال داشت ودر زمینه موسیقی فیلم برای خود اسم و رسم درخور اعتنایی به هم زده بود. درمیان موسیقی متنهای مرسوم در آن زمان، یعنی دههٔ پنجاه، شكوه و جلال اركسترال حرف اول را میزد. آهنگسازانی كه در آن مقطع از تاریخ هالیوود، به مقام «ستاره» نایل شدند، مردان بزرگ و خلاقی بودند مانند «میكلوس روژا»، «آلكس نورث»، «ماكس استایز»، «ویكتور یانگ»، «لئونارد روزنمن»، «هوگو فریدهوفر»، «جورج دانینگ»، «آلفرد نیومن»، و این مردان، پیرو شیوهٔ رایج در آن دوره از حیات هالیوود، بودند كه به ظواهر چشمگیر بیش از حقایق ارزشی نهفته در ژرفای آثار هنری بها میدادند.
خواسته یا ناخواسته به هارمونی چند وجهی، اركسترایون شلوغ و جلالمند، آكومپانیمان پیچیده و پر سطوح، استفاده از اركسترهای سمفونیك بالای چهل. امروزه بسیار معمول است كه در صحنههای ضروری، فقط یك ساز به صورت سولو، تفسیرگر تصویر باشد. اما در دههٔ چهل و پنجاه، یك اركستر بزرگ و كامل چنین وظیفهای را بر عهده میگرفت. مانچینی كسی بود كه با برخورداری از نبوغ كامل، این كلیشه را شكست ودر دههٔ پنجاه از كار با اركسترهای سمفونیك پرهیز كرد، و حتی در صحنههای مورد اشاره، یك ساز را به صورت سولو به كار گرفت. كاری كه در نوع خود، نوجویی و بدعت به شمار میرفت.
اركستراسیون مانچینی در فیلمهای دههٔ پنجاه، متشكل بود از سازهای مرسوم در اركسترهای جاز، به همراه پركاشن ویژهای كه در موسیقی فولكوریك كشورهای آمریكایی لاتین به كار میرفت. ملودیهای اصلی او اغلب برای ترومپت یا ساكسیفون و گاهی هم فلوت نوشته میشد؛ و بعضاً سازهایی مانند گیتار باس، گیتار، پركاشن و یك پیانوی لطیف آنها را همراهی میكرد. این ملودیها عموماً از ریتمهای متنوع لاتین یا بلوزهای سیاه پوستان آمریكا نشأت میگرفت. در سال ۱۹۵۸ «بلیك ادواردز» كارگردان شوخ و شنگ هالیوود، جدیداً فیلم پیترگان را برای تلویزیون ساخته بود و دربهدر به دنبال آهنگساز مناسبی برای آن میگشت.
روزی برای اصلاح موی سر به یكی از آرایشگاههای مشهور هالیوود (از همان آرایشگاههایی كه مردم در ذهنشان هزاران شاخ و برگ برایش تصور میكنند) رفته بود. اتفاقاً در همان روز، مانچینی هم درست به همان آرایشگاه رفته بود! تصورش را بكنید، در زمانی كه موسیقی متن فیلمها با اركسترهایی اجرا میشدند كه به اندازهٔ جمعیت یك كشور نوازنده داشتند، مانچینی با اركستر كوچك و جمع و جور چند نفره كار میكرد.
و چقدر مورد توجه بود. ادواردز به او گفت كه از این سبكهای اپرایی و بسیار جدی به تنگ آمده و خواهان یك اركستر كوچك و عامیانه است. البته صادقانه دلیل آورد كه راستش بودجهٔ اندك هم مزید بر علت شده است! چنین شد كه همكاری مانچینی و ادواردز به وقوع پیوست و تا پایان عمر مانچینی ادامه یافت. در سال ۱۹۶۴ بلیك ادواردز تصمیم گرفت فیلم پلنگ صورتی را بسازد، و از مانچینی خواست به همان سبك و سیاق، موسیقی عامهپسندی برای فیلم او بسازد. مانچینی هم پذیرفت و الحق قطعهای ساخت كه كاملاً عامه پسند از كار درآمد و نه تنها در كشور خودش، كه در همه كشورهای جهان مورد توجه قرار گرفت.
منتها مانچینی نبوغ به خرج داد و تمهیداتی در كارش به ظهور رساند كه خواص هم آن را پسندیدند و با رغبت به تم مشهور و اركستراسیون خلوت ولی غنی آن گوش فرا دادند. این تم با ضربهای سنج و به نحوی كاملً تهیج كننده آغاز میشود. كه یك نت پیانو آغازگر آن است. این ریتم دو ضربی، به وسیله پیتزی كاتوهای كنترباس۱، در مقام آكوپانیمان همراهی میشود. یعنی دقیقاً همانند كاركرد موسیقی جاز سیاهان. سپس دو جفت نت كه در واقع بخش آغازین تم اصلی را تشكیل میدهند، بر بالای این مجموعه ظاهر میشوند. اما در اكتا و بم و قطعاً باز هم به عنوان تم همراهی كننده.
این تم فرعی، دقیقاً سه بار اجرا میشود، ولی بار سوم، از حالت استقلال خارج شده و بیدرنگ ادامه مییابد و همان تم اصلی (و البته حالا بسیار مشهوری كه همه ما از زن و مرد گرفته تا كودك و جوان و پیر، آن را میشناسیم) را پدید میآورد. تمی كه با یك آلنوی سولو در ناحیهٔ بم اجرا میشود، و آنقدر بازیگوشانه و شوخ است كه بیاختیار لبخندی هم بر لبانمان میآورد! چند ثانیه بعد كه ناگهان جاز وارد معركه میشود و نوازندهٔ بسیار ماهر آن، با آن برازندگی و استحكام، پاساژ پر پیچ و خمی را اجرا میكند، گروه ترمپتها ادامهٔ مأموریت را برعهده میگیرند و تم را محقانه به پیش میبرند، آنها را به اجرای بداههٔ یك ساكسیفون میسپارند؛در این بار چند ساز رهی از خانوادهٔ ویلن هم آن را حمایت میكند. پس از این بداه نوازی نوبت به اجرای مجدد همان تم اصلی میرسد.
اما این بار به جای ساكسیفون، ساز مورد علاقه و خاطرهانگیز مانچینی یعنی فلوت، اجرای آن را بر عهده میگیرد. این تم اگر چه متولد سال ۱۹۶۴ است و برای فیلم پلنگ صورتی به كارگردانی بلیك ادواردز پدید آمده، اما شش بار دیگر هم در دنبالههای زنده پلنگ صورتی تكرار شد. بازگشت پلنگ صورتی (۱۹۷۵)، پلنگ صورتی دوباره میتازد (۱۹۷۶)، انتقام پلنگ صورتی (۱۹۷۸)، محاكمه پلنگ صورتی (۱۹۸۲)، نفرین پلنگ صورتی (۱۹۸۳)، و پسر پلنگ صورتی (۱۹۹۳). یعنی در یك روندی سی ساله، این تم در هفت فیلم سینمایی در مقام موسیقی متن به ظهور رسید. اما كار به همین جا خاتمه نیافت.
زیرا ادواردز طبق عادت (چنان كه مجموعهٔ تلویزیونی پیترگان محصول ۱۹۵۸ را نیز در سال ۱۹۶۷ به یك فیلم سینمایی تبدیل كرد) تصمیم گرفت این روند را در قالب دیگری نیز حیات بخشد. لذا از فریز فرلنگ و دیوید دوپاتی دو تن از شاخصترین كارتون سازان آن زمان، درخواست كرد كه طرحهایی برای ساخت كارتونی بر مبنای پلنگ صورتی ارایه دهند.
خط اصلی فیلم زنده پلنگ صورتی از این قرار بود كه یك كارآگاه عجیب و غریب فرانسوی به نام ژاك كلوزو با نقش آفرینی پیتر سلرز (چیزی نظیر كارآگاه كلمبوی آمریكایی با بازی پیتر فالك) مأمور حفاظت از یك الماس قیمتی به نام «پلنگ صورتی» میشود، در حالی كه همزمان یك سارق بزرگ الماس (رابرت واگز) كه در هیأت یك دزد شبگرد فعالیت میكند، پلنگ صورتی را میرباید، و كلوزو هم به تعقیب بیوقفهٔ او میپردازد. فرلنگ و همكارش دوپاتی، حدود ۱۵ طرح مختلف برای كاراكتر كارتونی پلنگ صورتی پیشنهاد دادند.
ادواردز با حوصلهٔ تمام همه را میدید و از میان آن همه، فقط یك طرح را انتخاب كرد. و البته همچنان كه همه ما میدانیم، آن طرح چیزی نبود جز همین پلنگ صورتی معروف و دوست داشتنی فعلی كه معرف حضور همه علاقمندان پر و پا قرص اوست. این كارتون زیبا آنقدر محبوبیت پیدا كرد كه به عنوان یك ایدهٔ بسیار بدیع و جاذب برای تبلیغ فیلمهای سینمایی، عملاً تماشاگران را برای دیدن فیلم سینمایی آن ترغیب كرد.
محبوبیت این كارتون آنقدر فراگیر شد كه خود را به همه تحمیل كرد! چندان كه مدیران شبكه NBC از «فرلنگ و دوپاتی» خواستند تا پلنگ صورتی را به صورت یك مجموعه دنبالهدار تلویزیونی درآورند. حاصل كار آنها، یعنی همین كارتون پلنگ صورتی، در طول سالیان به بیش از ۱۷۵ قسمت بالغ شد كه در نوع خود ركوردی محسوب میشود. در تمامی این قسمتها تم زیبا و (اگر نخواهیم به گناه مفرح بودن و نشاط برانگیزی، خست ورزیم، باید بگویم) جاودانه مانچینی به عنوان موسیقی متن مورد استفاده قرار گرفت. از سال ۱۹۷۸ زمان هر قسمت به ۹۰ دقیقه رسید كه البته چند كارتون دیگر نیز به طور جانبی در كنار آن پخش میشد.
كارتونهایی مثل «بازرس» و «مورچه و مورچهخوار» كه از چارلز داگلاس گودوین برای ساخت موسیقی متن آنها دعوت به عمل آمد. و موسیقی مانچینی آنچنان با شخصیت پلنگ صورتی عجین شده و در آن مستحیل گشته بود كه عملاً در هیچ فیلم دیگری كاربرد نداشت. چنان كه حتی اگر (از طریق كاست یا CD و DVD به این موسیقی گوش فرا دهیم، بیدرنگ چهرهٔ مغهوم و فكورانهٔ پلنگ صورتی (كه اصلاً معلوم نیست دربارهٔ چه چیزی فكر میكند!) با آن نگاه عاقل اندر سفیهش (كه به نظر میرسید خود او از همه سفیهتر باشد!) در قوهٔ خیال ما منظور میشود. یكی از رمزهای اصلی موفقیت این كارتون، علایم و مشخصههایی است كه طراحان زبردست آن، به پلنگ صورتی دادهاند. اولین نكته این است كه در این كارتون، پلنگ صورتی اصلاً حرف نمیزند، و انعكاس تمام حالات او را موسیقی بر عهده میگیرد.
به علاوه پلنگ صورتی درست مانند باستر كیتون، كه به مرد صورت سنگی شهرت یافت، هیچ واكنش مبالغهآمیزی نسبت به وقایعی كه در اطرافش میگذرد از خود نشان نمیدهد. این خود بر اهمیت موسیقی و اثرات آن میافزاید. اساساً شخصیتهای كارتونی، بسیار حراف و پر تنشاند، و نسبت به كمترین كنش، از خود واكنشهای بسیار اغراقآمیزی نشان میدهند. میمیكهای مبالغه شدهٔ شخصیتهایی مثل میكی موس یا ملوان زبل، گواه صادقی بر این ادعایند. همین نكته به اثرات موسیقی دامن میزند، و نفوذ آن را در ضمیر ناخودآگاه بیننده شدت میبخشد. یعنی درست همان چیزی كه در مورد موسیقی زیبا و گویای مانچینی برای كارتون پلنگ صورتی اتفاق افتاد، و دامنهاش حتی اثرات همین موسیقی در فیلمهای زندهٔ سینمایی را نیز تحتالشعاع قرار داد. چنان كه كمتر كسی است كه به مجرد شنیدن این تم، به جای پلنگ محبوب و صورتی مجموعههای كارتونی، جناب كارآگاه كلوزو را در ذهن خود تداعی كند.
هر چند كه در این میان، تفوق بیچون و چرای كمّی (۱۷۵ قسمت كارتونی، در مقابل فقط شش نسخه فیلم زنده سینمایی) به هیچ وجه بیتأثیر نیست. اسامی با نمك قسمتهای مختلف كارتونی هم جای خاص خود را دارند. اسامیای از قبیل : دست خوش صورتی! چشم صورتی! یك لبخند قشنگ بزن، بگو صورتی! بیا تو، آب صورتییه!و یا حتی همین اسمی كه ما برای مطلب حاضر برگزیدهایم: آهنگساز صورتی! به مصداق بازتاب شرطی در روانشناسی پائولوف، حدیث مكرر صورتی در این مجموعهٔ طویل و مسلسل كارتونی موجب شده كه ما حتی ملودی مانچینی را هم صورتی ببینم! و اگر كسی منعمان نكند و برایمان دست نگیرد (و به عبارتی مضمون كوك نكند) باید صادقانه اعتراف كرد كه ما حتی اركستراسیون و آكومپانیمان این موسیقی را نیز صورتی میبینیم. حالا اگر كسی ایراد بگیرد كه اصوات موسیقایی چگونه میتوانند قابلیت تبدیل شدن به الوان گوناگون (آن هم هیچ رنگی نه و فقط صورتی!) را داشته باشند؟ پاسخ درست و دندانشكن این است: «ایراد شما در این خصوص، صورتی است، و به همین دلیل خودزنی محسوب میشود»! اما چه نوعی از خودزنی؟ پاسخ روشن است: «خودزنی صورتی»! آخرین توضیح این كه ماچینین تا آخرین لحظه فعالیت و موسیقاییاش در هالیوود، ده بار نامزد دریافت جایزهٔ اسكار شد، و چهار بار هم آن را تصاحب كرد:
۱) ۱۹۶۲ برای موسیقی «صبحانه در تیفانی» به كارگردانی بلیك ادواردز.
۲) ۱۹۶۳ برای موسیقی «روزگار گل و شراب» به كارگردانی بلیك ادوارزد.
۳) ۱۹۷۲ برای موسیقی «گاهی یك تصمیم بزرگ» به كارگردانی پل نیومن.
۴) ۱۹۸۳ برای موسیقی «ویكتور/ ویكتوریا» به كارگردانی بلیك ادواردز. «هنری مانچینی» در ۱۶ آوریل ۱۹۲۴ در ایالت اوهایوی آمیكا متولد شد و در ۱۹۹۴ درگذشت.
او بدون هیچ چون و چرایی، یكی از بزرگان كم نظیر عالم موسیقی فیلم به شمار میرود كه آثار بسیار درخشانی از خود به جای گذاشت.
تورج زاهدی
۱- هرگاه نوازنده، به جای آرشه، از ناخن برای به صدا درآوردن یك ساز زهی آرشهای استفاده كند (مثلاً مثل نواختن سه تار- البته بلا تشبیه) به این تكنیك نواختن، پیتزی كاتو گویند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست