جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

پیرامون سینما آزادی با بابك شكوفی


پیرامون سینما آزادی با بابك شكوفی

معماری ایران هم مانند معماری دیگر مناطق دنیاست, از این بابت كه اصولاً معماری هر كشوری آئینه وضعیت تمدنی آن كشور است معماری حاصل یك فرآیند فردی نیست و عوامل بسیاری ازقبیل عوامل فرهنگی, اجتماعی, حكومتی, انسانی, اقتصادی و غیره در شكل گیری آن دخیل هستند

● معماری كه سینمای سوخته را دوباره می‌سازد...!

نام بابك شكوفی، در كنار نام خانواده‌اش بارها در اخبار معماری كشور شنیده‌شده و این روزها البته بسیار بیشتر؛ كسی كه طرحش در میان ناباوری همگان توانست نظر هیات داوران رقابتی بزرگ را برای طراحی جایگزین سینمایی سوخته به خود جلب كند. یك سالن سینمایی ۶۰۰ نفره، چهار سالن سینمایی ۲۰۰ نفره، سه كافه تریا جنب فضاهای انتظار سینمایی، یك رستوران روی بام، غرفه های فروش محصولات فرهنگی و مجموعه‌ای تجاری نتیجه تلاش معمارانه وی برای جاسازی یك مجموعه كامل از فضاها در یك معماری با محدودیت‌های بسیار است. با او گفتگویی داشتم كه پیش از این نیز ورسیونی دیگر از آن را در پیش شماره اول نقش نو منتشر كردم.

● اجازه بدهید كلی و كلیشه‌ای شروع كنیم و پیرو صحبت‌های قبلیمان درباره هویت، نظر شما را درباره وضعیت معماری امروز ایران بدانیم؟

▪ معماری ایران هم مانند معماری دیگر مناطق دنیاست، از این بابت كه‌اصولاً معماری هر كشوری آئینه وضعیت تمدنی آن كشور است. معماری حاصل یك فرآیند فردی نیست و عوامل بسیاری ازقبیل عوامل فرهنگی، اجتماعی، حكومتی، انسانی، اقتصادی و غیره در شكل گیری آن دخیل هستند. به خصوص وقتی كه ما معماری را نه صرفاً به‌آن بخشی از معماری نخبه گرایانه، اطلاق می‌كنیم كه محصول تعداد كمی از معماران شاخص و افرادی است كه كار خود را یك اثر هنری می‌دانند و نه صرفاً ساختمان سازی. اگر ما معماری ایران را به‌این موارد خاص محدود نكنیم و آن را به كالبد شهری ترجمه كنیم، دراین صورت نتیجه می‌گیریم كه دقیقاً همان مشكلات، تشتت‌ها و گرفتاری‌هایی كه جامعه‌ایران به عنوان یك واحد مدنی با آنها دست به گریبان است، در معماری به صورت كلی، یعنی معماری شهری هم دیده می‌شود.

● چرا از این دیدگاه به مسأله نگاه نكنیم كه بخشی از مشكلاتی كه در جامعه ما به عنون یك واحد تمدنی وجود دارد، منتج از مشكلاتی است كه در كالبد شهر وجود دارد؟

▪ دقیقا ً به همین صورت است. تنها این آدم ها نیستند كه معماری را می سازند بلكه معماری هم انسان ساز است، شاید حتی بیش از آنچه‌انسان در شكل گیری معماری نقش دارد. یكی از استادان معماری ایران می‌گفتند كه در فلان شهر، در خانه‌ای با معماری سنتی به دنیا آمدم. ۸ سال با حیاط مركزی و حوض و... زندگی كردم و بعد برای ادامه تحصیل به تهران آمدم و در دانشگاه با معماری مدرن آشنا شدم. همیشه‌احساس كرده‌ام، معماری مدرن مساله‌ای ست كه همواره خارج از من بوده. زیرا من در معماری مدرن به دنیا نیامده‌ام و بزرگ نشده‌ام.من هر قدر هم كه بخواهم آوانگارد باشم، باز معماری مدرن برای من قابل هضم نیست.

● بسیار خوب. شما با این مثال تاثیر فضا را بر روی انسان بیان كردید. سوال من اینجاست كه در حال حاضر دیگر معماران دغدغه‌ای برای تاثیرگذاری بر انسان‌ها ندارند؟

▪ اما من علی رغم تمامی مشكلاتی كه معماری ما دارد و شهرهایی كه درآن زندگی می كنیم، آدم خوشبینی هستم. تمامی شهرهای بزرگ ما فاقد هویت شكلی معماری هستند و این موضوع واقعاً باعث تاسف است... اما من خوشبین هستم...

● منظورتان از هویت شكلی چیست؟

▪ هویت شكلی به عقیده من عبارت است از روح حاكم و ثبات شخصیتی حاكم بر معماری یك منطقه. این چیزی است كه دیگر در اكثر شهرهای ایران از بین رفته‌است. ما دیگر چیزی به نام سبك معماری تبریزی، مشهدی و یا تهرانی نداریم. اما در شهر هایی مانند مونیخ، وین، نیویورك، لاس وگاس این هویت شكلی دیده می‌شود و در كشور خودمان می توانم به‌ابیانه اشاره كنم.البته در بافت مدرن و در گسترش شهر هایی كه محصول مدرنیته هستند، پیدا كردن هویت كار سختی است؛ چون مدرنیسم بر مبنای فردگرایی شكل پیدا كرده و فردگرایی هم درمتفاوت بودن با هر چیز معمول معنا پیدا می كند.

اما علی رغم اینكه در بافت های محصول دوران مدرن، جستجوی هویت خیلی مشكل است، ولی معتقد نیستم كه مدرنیته مترادف با بی هویتی است. مشكل بی هویتی شهرهای ما مسأله‌ای است كه گریبان‌گیر تمامی مسائل جامعه ‌امروز ما است. یعنی مشكلات اجتماعی، سیاسی و مشكلات نیروهای ادره كننده شهرها و در نهایت شهرهایی كه حاصل مهاجرت های بزرگ روستاییان بعد از اصلاحات ارزی دهه۴۰ هستند.

● درباره خوش بینی خودتان می گفتید...

▪ این خوش بینی حاصل اعتقاد من به پیشرفت های بسیار ما در ۱۰ یا ۱۵ سال اخیر است؛ البته خیلی ها معتقدند پیشرفتی در كار نبوده، اما من این اعتقاد را ندارم. من معتقدم كه ما در حوزه‌های مختلف پیشرفت داشتیم. به عنوان مثال فارغ‌التحصیلان بسیاری در این زمان به جامعه‌ایران تزریق شده و فارغ از كیفیت آموزش و این نكته كه پس از اتمام تحصیلات، كار مناسب برای آنهاوجود داشته یا نه، شكی نیست كه‌این فارغ التحصیلان همانهایی نیستند كه روز اول وارد دانشگاه شده‌اند. به نظر من حتی همین توسعه قارچ گونه دانشگاه ها در ایران تاثیر قابل توجهی بر بافت اجتماع ما گذاشته‌است.

● به عقیده شما این تغییرات مفید و مثمرثمر بوده‌اند؟

▪ به عنوان نمونه در حال حاضر حدود ۶۵ درصد شركت كنندگان در كنكورها خانم ها هستند كه تاثیر آن را در حال و آینده می بینیم. همچنین در موارد دیگری چون بهداشت، امید به زندگی، درصد مرگ و مواردی از این قبیل، وضعیت بهتری در ۱۰ یا ۱۵ سال گذشته، داریم.به نظر من حتی پختگی سیاسی مردم ایران نیز رشد قابل توجهی داشته‌است. در حوزه تخصصی معماری نیز شواهد بسیاری از پیشرفت می توان دید. ده سال پیش كدام دبیرسرویس، در كدام روزنامه كثیرالانتشار یك مقاله تخصصی معماری را چاپ می كرد؟ هیچ كدام. چون معتقد بودند چنین مقاله‌ای در چنین روزنامه‌ای هیچ خواننده‌ای نخواهد داشت. در حال حاضر علاوه بر نشریات تخصصی معماری، در روزنامه ها نیز صفحه معماری داریم. این یعنی روند رو به رشد معماری برای قرار گرفتن در فرهنگ عمومی مردم است.

زمانی بود كه‌اگر نمایشگاه معماری در مكانی برگزار می شد، فقط معمارها به دیدن چنین نمایشگاهی می‌رفتند. یعنی فرهنگ عمومی معماری وجود نداشت، اما حالا دیگر این طور نیست و مردم بیشتر به‌این مسأله‌اهمیت می دهند. حتی بساز و بفروش ها هم در مقایسه با ۲۰ سال پیش بهتر عمل می‌كنند. در گذشته‌ای نه چندان دور، ساختمان‌های بساز و بفروشی، كاملاً فاقد معماری بودند. اما حالا گاهی ساختمان‌هایی از این دست می بینیم كه رگه های كوچكی از توجه به معماری در آن دیده می شود. علت خوش بینی من هم همین پیشرفت هایی است كه حاصل شده است.

● شما به عنوان یك معمار خوش بین و كسی كه معتقد است فرهنگ عمومی معماری در حال رشد و بهتر شدن است، فكر می‌كنید در حال حاضر چه كارهایی می‌توان برای عوض كردن شرایط و رشد وارتقاء بیشتر معماری انجام داد؟

▪ به نظر من بهترین كاری كه در حال حاضر ما معمارها چه برای نفع شخصی، چه برای پیشرفت معماری می توانیم انجام بدهیم، جلب توجه مردم به مسأله معماری، آن هم نه معماری بازاری بلكه معماری مورد قبول نخبگان است. البته كار مشكلی است. ما باید شروع به ساختن ساختمان‌هایی بكنیم كه مجسمه‌های شهری تلقی شوند. بناهایی كه حجم های خارجی فوق العاده‌اكسپرسیونیستی و بیان گرا دارد. ساختمان هایی كه وقتی مردم از مقابل آن می گذرند، لااقل مدتی بسیار كوتاه در مقابل آن بایستند و به مسأله‌ای بنام معماری فكر كنند. فقط باید مراقب بود كه‌این نوع معماری تندیس‌گرا نباید به كیچ تبدیل شود بلكه حداقل‌هایی از هنر در آن به كار گرفته شده باشد.

● مساله تندیس‌گرایی در معماری مدرن هم در بعضی دوره‌ها وجود داشته‌است. مانند معمار های هلندی كه تماما مشغول این كار هستند. شاید یكی از شاخصه های معماری هلند هم عمومی نگاه كردن به مساله معماری است و در واقع چیزی ویژه‌است و هویت مستقل خود را دارد. اما این شیوه معماری تا چه زمانی باید ادامه داشته باشد؟ آیا نباید در جایی متوقف شود و روند طبیعی پیدا كند؟

▪ نمی دانم. اما معتقدم اكنون در شرایطی هستیم كه معماری باید افراد را به خود جلب و حتی میخ كوبشان كند.اگر اجازه بدهید به بحث سینما آزادی بپردازیم كه درواقع شاخص ترین كار شما است. من در حوزه تندیس‌گرایی غیر از سینما آزادی یك كار جدید هم دردست دارم كه‌از نظر خودم تندیس گرایانه تر است. مجموعه سینمایی تماشا در یافت آباد واقع در منطقه ۱۸ تهران.

نوشته شده بهرام هوشیار یوسفی‌


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.