دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
عاشق نابینا
نابینایی بود -در شهر- که از بس نام شبلی شنیده بود، نادیده، عاشق او شده بود. روزی، اتفاقا شبلی به او افتاد و گرسنه بود؛ گرده نانی از پیش مرد نابینا برداشت. نابینا، آن نان را از دست شبلی باز گرفت و او را دشنام گفت. کسی، نابینا را گفت که «او، شبلی بود».
ناگاه آتش در نابینا افتاد، از پی اش روان شد و در دست و پای او افتاد و گفت؛ «به غرامت، می خواهم دعوتی بدهم».
شبلی گفت؛ «چنان کن!»مرد نابینا، دعوتی ساخت و نزدیک صد دینار در آن خرج کرد و بسی بزرگان را به آن میهمانی خواند که «امروز، شبلی میهمان ماست!»
چون به سفره نشستند، کسی از شبلی پرسید که «شیخا! نشان آدم بهشتی و دوزخی چیست؟»شبلی گفت؛ «دوزخی آن است که گرده نانی - برای خدا- به درویشی نمی دهد، اما صد دینار -برای هوای نفس- در دعوتی خرج می کند!»
تذکره الاولیاء
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست