پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

امروز روز غریب توست


امروز روز غریب توست

سلامِ موج‌های ناآرام تقدیم تو باد که صبر و آرامشت کرانه‌ای نداشت. تقدیم تو که به شکیبایی، معنای تازه‌ای بخشیدی.
می‌گویند وقتی خورشید باشی در پس هیچ ابری گرفتار نخواهی شد. وقتی …

سلامِ موج‌های ناآرام تقدیم تو باد که صبر و آرامشت کرانه‌ای نداشت. تقدیم تو که به شکیبایی، معنای تازه‌ای بخشیدی.

می‌گویند وقتی خورشید باشی در پس هیچ ابری گرفتار نخواهی شد. وقتی عطر گل محمدی باشی در هیچ شیشه‌ای محصور نمی‌شوی.

چقدر کور دل بودند آنهایی که می‌پنداشتند با تکیه بر سیاهچال جلوی پرتوافشانی‌ات را گرفته‌اند. غافل از این‌که کلام آفتابی‌ات زندان به زندان منتشر می‌شد و دل‌های در بند را رها می‌کرد.

کاش آنهایی که بویی از رویش سپیده نبرده‌اند، می‌دیدند که حلقه‌های زنجیر، مریدان تو هستند که مستانه به دست و پای تو بوسه می‌زنند.

حتی دیوارهای بی‌روزنه زندان هم با تلاوت اشک‌های تو الفتی دیرینه داشتند.

به راستی چگونه می‌شود کسی را که زمین با سر انگشت او می‌چرخد در اتاق کوچکی حبس کرد؟

یادمان باشد دستان کویری حقیرتر از آنند که بتوانند واژه آب را از لب‌های اقیانوس پاک کنند.

ای هفتمین نشانه عشق!

که کوچه‌های سبز باران مشتاق تنفس گام‌های تو هستند؛ تا دنیا دنیاست نخل‌های پریشان عراق، شرمسار مهربانی تواند که با چند دانه خرمای بی مقدار، تمام هستی را از رایحه حضور تو بی‌نصیب گذاشتند.

...و اما امروز روز غریب توست. فانوس‌های عزا در کوچه‌های شب زده سوسو می‌زنند. ماه نوحه می‌خواند و شانه‌های مشتاقانت همچون لانه‌های گنجشکان در مسیر توفان می‌لرزد.

باور کن ابرها از خاکسپاری آسمان، حرف‌های زیادی برای گفتن دارند. اما مگر بغض امانشان می‌دهد؟

می دانم!

رفتن تو، آینه طلوع خورشیدی دیگر بود. وگرنه مردم پیراهن سیاهشان را از تن بیرون نمی‌آوردند.

اینک؛

ای کسی که همچون خورشید، سایه ات بر همه دشت‌ها گسترده است، شاخه‌های لرزانی را که به سمت تو دراز شده است ناامید بر نگردان! همین.

عبدالرحیم سعیدی‌راد‌