شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

نشانه شناسی در واپسین حلقه های نمادگرایی روسیه


نشانه شناسی در واپسین حلقه های نمادگرایی روسیه

مبحث نشانه شناسی در روسیه به اندازه ای گسترده است كه ناگزیر در قالب یك مقاله , تنها بخشی از آن باید مطرح گردد از آن جا كه فرمالیسم یا شكل گرایی روسی در حوزه ی فرهنگی ایران و به طور خاص در حوزه ی نشانه شناسی جریانی شناخته شده است , از آن به عنوان مبنایی برای این تقسیم بندی استفاده شده است

مبحث‌ نشانه‌شناسی‌ در روسیه‌ به‌ اندازه‌ای‌ گسترده‌ است‌ كه‌ ناگزیر در قالب‌ یك‌ مقاله‌، تنها بخشی‌ از آن‌ باید مطرح‌ گردد. از آن‌جا كه‌ فرمالیسم‌ یا شكل‌گرایی‌ روسی‌ در حوزه‌ی‌ فرهنگی‌ ایران‌ و به‌طور خاص‌ در حوزه‌ی‌ نشانه‌شناسی‌ جریانی‌ شناخته‌ شده‌ است‌، از آن‌ به‌ عنوان‌ مبنایی‌ برای‌ این‌ تقسیم‌بندی‌ استفاده‌ شده‌ است‌. بر پایه‌ی‌ داده‌های‌ تاریخی‌، دوره‌ی‌ نمود محافل‌ شكل‌گرا در فاصله‌ی‌ سال‌های‌ ۱۹۱۵ـ۱۹۳۰ بوده‌ است‌ و ازهمین‌رو، پیشینه‌ی‌ نشانه‌شناسی‌ روسیه‌ در یك‌ونیم‌ دهه‌ی‌ نخست‌ قرن‌ بیستم‌ به‌عنوان‌ موضوع‌ بحث‌ گزیده‌ شده‌ است‌. وقوع‌ انقلاب‌ ضدتزاری‌ در ۱۹۱۷ نیز این‌ انتخاب‌ را با تحولات‌ فرهنگی‌ روسیه‌ هماهنگ‌ ساخته‌ است‌.

امّا مهم‌تر از آن‌ باید توجه‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از ۱۹۱۰، به‌تدریح‌ زمینه‌های‌ خاموشی‌ سمبولیسم‌ یا نمادگرایی‌ در روسیه‌ فراهم‌ آمد و آخرین‌ بازماندگان‌ آن‌ با تلاطمی‌ فرهنگی‌ مواجه‌ شدند. از نظر مطالعه‌ی‌ نسل‌ها، شخصیت‌های‌ مورد بحث‌ در این‌ مقاله‌، متولدان‌ دهه‌های‌ ۱۸۵۰ تا ۱۸۸۰ میلادی‌اند و دوره‌ی‌ به‌عرصه‌آیی‌ موالید دهه‌ی‌ ۱۸۹۰، عصر ظهور شكل‌گرایان‌ بوده‌ است‌. در این‌ مقاله‌، مقصود از نشانه‌شناسی‌ یعنی‌ آن‌چه‌ بعدها نشانه‌شناسی‌ خوانده‌ شده‌ است‌؛ اگرچه‌ در زمان‌ طرح‌ مسئله‌، نظریه‌پرداز اندیشه‌ی‌ خود را بخشی‌ از تأملاتش‌ در حوزه‌های‌ دیگر مانند فلسفه‌ یا نقد ادبی‌ پنداشته‌ باشد.در ضمن‌، به‌ مباحث‌ كلاسیك‌ فلسفی‌ یا ادبی‌ كه‌ به‌ حوزه‌ی‌ علم‌ نوین‌ نشانه‌شناسی‌ راه‌ نیافته‌اند، پرداخته‌ نشده‌ است‌. در بازگشت‌ به‌ انتخاب‌ این‌ دوره‌ی‌ تاریخی‌، باید یادآور شد كه‌ دقیقاً مقطعی‌ است‌ كه‌ باید به‌عنوان‌ دوره‌ی‌ پای‌گیری‌ نشانه‌شناسی‌ علمی‌ در حوزه‌ی‌ روسیه‌، جدی‌ گرفته‌ شود. مباحث‌ مربوط‌ به‌ نشانه‌ها پیش‌تر نیز در آثار اندیشمندان‌ روسی‌ زمینه‌ داشته‌ است‌، امّا مطالعات‌ قرن‌ ۱۹، به‌ اصطلاحی‌ كه‌ نزد محققان‌ روسی‌ نیز به‌كار می‌رود، دوره‌ی‌ ماقبل‌ تاریخ‌ نشانه‌شناسی‌ روسیه‌ به‌شمار می‌آید (پاچیتسوف‌ ۱۹۹۸). پیش‌ از آغاز جدی‌ سخن‌، باید یادآور شد كه‌ غرق‌شدن‌ در بیان‌ نظریه‌ها، ما را از یك‌ تصویر كلی‌نگر دور می‌سازد و به‌خصوص‌ در بررسی‌ نشانه‌شناسی‌ روسیه‌ در آستانه‌ی‌ پدیداری‌ محافل‌ شكل‌گرا كه‌ كم‌تر مورد مطالعه‌ قرار گرفته‌ است‌، دست‌یافتن‌ به‌ یك‌ نمای‌ كلی‌ از مكاتب‌، موضوعات‌ مورد بحث‌ میان‌ آن‌ها و آبشخور نظریه‌ها بیش‌ از هر چیز ضروری‌ می‌نماید. بنابراین‌، در بحث‌ حاضر، تكیه‌ بیش‌تر بر طبقه‌بندی‌ است‌ و به‌ بیان‌ نظریه‌ها در حد ضرورت‌ توجه‌ خواهد شد.

اگر نشانه‌شناسی‌ قاره‌ی‌ اروپا با زبان‌شناسی‌ و نشانه‌شناسی‌ امریكا با منطق‌ آغاز می‌شود، نشانه‌شناسی‌ روسیه‌ از دل‌ جریانی‌ برخاسته‌ است‌ كه‌ در آن‌ فیلسوفان‌ از یك‌ سو و نقادان‌ ادبی‌ از دگرسو در كنار شخصیت‌هایی‌ از طیف‌های‌ دیگر حضور داشته‌اند و در تاریخ‌ فرهنگی‌ روسیه‌ به‌عنوان‌ جریان‌ «رنسانس‌ دینی‌ ـ فلسفی‌» ۲ شناخته‌ شده‌ است‌. این‌ جریان‌ را در دو شاخه‌ی‌ متمایز باید پی‌گرفت‌ كه‌ یكی‌ مكتب‌ نقادان‌ ادبی‌ نمادگرا است‌ كه‌ با عنوان‌ سمبولیست‌های‌ روسی‌ شناخته‌ شده‌اند و دیگر مكتبی‌ از فیلسوفانی‌ مانند یوگنی‌ تروبتسكوی‌ ۳ و سرگی‌ بولگاكف‌ ۴ كه‌ در تاریخ‌ فلسفه‌ی‌ روسیه‌ با عنوان‌ «ایدآلیست‌» مطرح‌ بوده‌اند. به‌عنوان‌ شاخه‌ای‌ فرعی‌ از جریان‌ رنسانس‌ دینی‌ ـ فلسفی‌، می‌توان‌ از اندیشمندانی‌ با رویكرد تعلیم‌ دینی‌ چون‌ پدر پاول‌ فلورنسكی‌ ۵ نیز یاد كرد. از دیگر گروه‌های‌ فكری‌ فعال‌ در حوزه‌ی‌ نشانه‌شناسی‌ در این‌ دوره‌، می‌توان‌ از اندیشمندانی‌ مانند گوستاو اشپت‌ ۶ با رویكرد هرمنوتیكی‌، پاول‌ ساكولین‌ ۷ (با رویكرد جامعه‌شناسی‌)، كارساوین‌ (با رویكرد تاریخی‌) در كنار نقادان‌ تئاتر مانند نیكولای‌ لف‌ یورئینوف‌ ۹ ، فسوولاد میرهولد ۱۰ و الكساندر كوگل‌ ۱۱ و نقادان‌ هنرهای‌ دیداری‌ مانند یا. لینتسباخ‌ ۱۲ و میخائیل‌ گرشنزون‌ ۱۳ نام‌ برد.آن‌چه‌ در این‌ مقاله‌ موضوع‌ بحث‌ خواهد بود، مكتب‌ نمادگرای‌ روسی‌ با شاخه‌های‌ مختلف‌ آن‌ است‌.

افزون‌ بر گستره‌ی‌ این‌ مكتب‌، تأثیر آن‌ بر مكاتب‌ پسین‌ نشانه‌شناسی‌ روسیه‌ سبب‌ این‌ انتخاب‌ بوده‌ است‌. باید توجه‌ داشت‌ كه‌ افكار پاتبنیا ۱۴ موردتوجه‌ نظریه‌پردازان‌ شكل‌گرایی‌ چون‌ اشكلوفسكی‌ ۱۵ قرار داشته‌ (اشكلوفسكی‌ ۱۹۱۷) و به‌طوركلی‌ شكل‌گرایان‌ به‌ بخشی‌ از سنت‌ نمادگرایان‌ پای‌بند مانده‌ بودند (ارلیش‌ ۱۹۸۱). به‌این‌ ترتیب‌، نباید تصور كرد كه‌ پس‌ از ظهور شكل‌گرایان‌، دستاوردهای‌ نمادگرایان‌ به‌كلی‌ منسوخ‌ شده‌ است‌.در مقایسه‌ با شكل‌گرایان‌ روس‌، نمادگرایان‌ كم‌تر در ادبیات‌ جهان‌ و ایران‌ مورد مطالعه‌ قرار گرفته‌اند. در مروری‌ كوتاه‌ بر این‌ مكتب‌، باید گفت‌ اندیشمندان‌ آن‌ از یك‌ سو تكیه‌ بر افكار نویسندگان‌ بومی‌ چون‌ تولستوی‌ ۱۶ داشتند و از دگر سو، تأثیر عمیقی‌ نیز از نمادگرایی‌ قاره‌ی‌ اروپا گرفته‌ بودند (دونچین‌، ۱۹۵۸). نمادگرایی‌ كه‌ در اواخر قرن‌ ۱۹ درخشیدن‌ گرفت‌، جهان‌ زمینی‌ تلقی‌شده‌ به‌عنوان‌ واقعیت‌ را تنها بازتابی‌ تحریف‌شده‌ از جهانی‌ رازآمیز می‌دانست‌ و به‌شدت‌ با افكار دینی‌ مسیحی‌ در ارتباط‌ بود. درواقع‌ مهم‌ترین‌ محصول‌ نمادگرایان‌ خلاقیت‌ ادبی‌ و فراهم‌آوردن‌ متون‌ شعر و نثر ادبی‌ بود، امّا محافل‌ نمادگرا، فضای‌ مناسبی‌ را نیز برای‌ رشد نقد ادبی‌ فراهم‌ آورده‌ بود. البته‌ در بحث‌ حاضر، سخن‌ به‌ محصولات‌ این‌ مكتب‌ در حوزه‌ی‌ نظریه‌ی‌ ادبی‌ محدود خواهد شد؛ امّا نباید از نظر دور داشت‌ كه‌ نظریه‌پردازان‌ این‌ مكتب‌، دوشادوش‌ نویسندگان‌ و شاعران‌ خلاق‌ آن‌، به‌ اندیشه‌ برخاسته‌ و گاه‌ خود نیز در آفرینش‌ ادبی‌ دستی‌ داشته‌اند. شخصیت‌های‌ شاخص‌ این‌ مكتب‌، در موضع‌ انتخاب‌ تاریخی‌ خود، معنویت‌ را بر مادی‌گری‌، هنر را بر ابزار و رازگرایی‌ یا به‌ تعبیر دیگر ایدئالیسم‌ را بر پوزیویتیسم‌ ترحیج‌ نهادند و با توجه‌ ویژه‌ به‌ دین‌ (مسیحیت‌ پراوسلاو) رابطه‌ی‌ میان‌ دین‌ و فرهنگ‌ از یك‌ سو و هنر و دانایی‌ را از سوی‌ دیگر موردتوجه‌ قرار دادند. نویسندگان‌ نمادگرا، مانند ویاچسلاو ایوانوف‌ ۱۷ ، مرژكوفسكی‌ ۱۸ و بلی‌، تحت‌تأثیر افكار نیچه‌ ۱۹ و فیلسوف‌ روس‌، سولویوف‌ ۲۰ قرار داشتند.عصر موضوع‌ مطالعه‌ی‌ حاضر، یعنی‌ دو دهه‌ی‌ آغازین‌ قرن‌ بیستم‌، عصر فعالیت‌ آخرین‌ نسل‌ نمادگرایان‌ بود و پیش‌تر این‌ مكتب‌ دو نسل‌ را پشت‌ سر نهاده‌ بود. مهم‌ترین‌ شخصیت‌ تأثیرگذار از نسل‌های‌ پیشین‌ بر افكار سمبولیست‌های‌ متأخر، الكساندر پاتبنیا است‌ كه‌ خود كتابی‌ در باب‌ «نظریه‌ی‌ زبانی‌ ـ ادبی‌» ۲۱ تألیف‌ كرده‌ بود. او كه‌ از زاویه‌ی‌ دید روان‌شناسی فكر به‌ ادبیات‌ می‌نگریست‌، جلوه‌های‌ هنری‌ و به‌طورخاص‌ شعر و داستان‌ را روشی‌ از فكركردن‌ می‌دانست‌. وی‌ در نظریه‌ی‌ ادبی‌ خود، بر این‌ باور بود كه‌ «بدون‌ تصویرپردازی‌، هیچ‌ هنری‌، به‌ویژه‌ شعر وجود نخواهد داشت‌» و در باب‌ دال‌ و مدلول‌، معتقد بود كه‌ درعمل‌ تصویر از مرجعی‌ به‌ آن‌ اشاره‌ دارد، بس‌ روشن‌تر و قابل‌درك‌تر است‌ (اشكلوفسكی‌ ۱۹۱۷؛ پاچپتسوف‌ ۱۹۹۸). افكار پاتبنیا در نسل‌های‌ پسین‌ نه‌ تنها بر نمادگرایان‌ اثری‌ عمیق‌ نهاد، بلكه‌ تا اواسط‌ قرن‌ بیستم‌، نشانه‌شناسی‌ روسی‌ را تحت‌ نفوذ خود داشت‌. با وجود نقاط‌ اشتراك‌ بسیار، محافل‌ نمادگرای‌ روسی‌، محافلی‌ یكنواخت‌ نبودند كه‌ بتوان‌ آن‌ها را در قالب‌ مكتبی‌ واحد بازشناخت‌؛ بنابراین‌، در این‌ مقاله‌ كوشش‌ می‌شود تا یك‌ طبقه‌بندی‌ درباره‌ی‌ گرایش‌های‌ درونی‌ آن‌ها به‌ دست‌ داده‌ شود. از جمله‌ كوشش‌های‌ پیشین‌ برای‌ ارائه‌ی‌ یك‌ طبقه‌بندی‌ باید به‌ الگوی‌ ارلیش‌ اشاره‌ كرد.

او از دو گرایش‌ محافل‌ نمادگرای‌ روس‌، یعنی‌ «ادیبان‌ غیردینی‌ و صرفاً متوجه‌ به‌ زیبایی‌شناسی‌» چون‌ مرژكوفسكی‌، و ادیبانی‌ دینی‌ و عرفان‌گرا مانند ویاچسلاو ایوانوف‌ ۲۲ به‌عنوان‌ دو بال‌ اصلی‌ این‌ مكتب‌ یاد كرده‌ است‌ (ارلیش‌ ۱۹۸۱). امّا این‌ طبقه‌بندی‌ كارا نیست‌ و تنها می‌تواند دو تن‌ از نزدیك‌ترین‌ شخصیت‌های‌ محافل‌ نمادگرا را با دقتی‌ قابل‌تردید از یكدیگر متمایز سازد.روزنتال‌ در معرفی‌ جریان‌ رنسانس‌ دینی‌ ـ فلسفی‌ روس‌، راهی‌ دقیق‌تر را در پیش‌ گرفته‌ و با تكیه‌ بر موضع‌ اعضای‌ مكتب‌ نمادگرا نسبت‌ به‌ برخی‌ گردهمایی‌ها، به‌خصوص‌ سمپوزیوم‌ نشانگاه‌ها ۲۳ ، اعضای‌ شاخص‌ را در دو جبهه‌ قرار داده‌ است‌: بلی‌ و روزانف‌ ۲۴ كه‌ مدافع‌ این‌ سمپوزیوم‌ بودند و مرژكوفسكی‌ كه‌ در جبهه‌ی‌ مخالف‌ قرار داشت‌ (روزنتال‌، ۱۹۹۸). از نظر مبانی‌ فكری‌، تقسیمات‌ محافل‌ نمادگرا هر چه‌ بود، از حیث‌ نشانه‌شناسی‌ می‌توان‌ تقسیم‌ نسبتاً روشنی‌ را درباره‌ی‌ آن‌ها ارائه‌ كرد. به‌ نظر نگارنده‌، با رجوعی‌ مجدد به‌ اندیشه‌ و آثار شخصیت‌های‌ برجسته‌ی‌ نمادگرا، می‌توان‌ از حیث‌ پرداختن‌ به‌ نشانه‌ها، آن‌ها را در سه‌ گروه‌ زیر متمایز كرد:

الف‌) دارای‌ رویكرد روان‌شناختی‌ ۲۵ ؛

ب‌) دارای‌ رویكرد رازگرا ۲۶ ؛ و

پ‌) دارای‌ رویكرد متمركز بر نشانه‌. ۲۷

نمادگرایان‌ روان‌شناس‌ با شاخص‌ آفسیانیكو كولیكوفسكی‌ ۲۸ ، پیروان‌ ارتدوكس‌ پاتبنیا بودند كه‌ درعمل‌ از مطالعه‌ی‌ ادبیات‌ و عناصر نشانه‌ای‌ به‌ سوی‌ فرهنگ‌شناسی‌ سوق‌ یافتند. رازگرایان‌ با شاخص‌ ایوانوف‌ و مرژكوفسكی‌، بیش‌تر خود را وقف‌ نقد ادبی‌ و نشانه‌های‌ به‌كاررفته‌ در هنر ادبی‌ كرده‌ بودند و نمادشناسی‌ آنان‌ بیش‌تر به‌ سمت‌ اسطوره‌شناسی‌ پیش‌ رفته‌ و هدفشان‌ یافتن‌ كلید رمزگان‌های‌ اسطوره‌ای‌ در اعماق‌ كم‌شناخته‌ی‌ تاریخ‌ بود. نمادگرایان‌ متمركز بر نشانه‌، با شاخص‌ بلی‌ و روزانف‌، به‌ سمت‌ شكل‌دهی‌ به‌ یك‌ نظریه‌ی‌ نشانه‌شناختی‌ با توجه‌ به‌ مسئله‌ی‌ دلالت‌ پیش‌ رفته‌ بودند. این‌ گروه‌ در زمانی‌ غیرقابل‌انتظار، فرآیند دلالت‌ آن‌ها را با فرآیند ساخت‌ نشانه‌ها به‌طور پیوسته‌ مورد مطالعه‌ قرار دادند. تا اندازه‌ای‌، بلی‌، و در سطحی‌ وسیع‌تر، روزانف‌ خارج‌ از دایره‌ی‌ ادبیات‌ به‌ بررسی‌ نشانه‌ها پرداخته‌، در جهت‌ تدوین‌ قواعدی‌ برای‌ خوانش‌ نظام‌های‌ نشانه‌ای‌ چون‌ نقاشی‌ كوشش‌ ورزیدند. می‌توان‌ گفت‌ این‌ گروه‌ نزدیك‌ترین‌ گروه‌ از نمادگرایان‌ به‌ دانش‌ نوین‌ نشانه‌شناسی‌ بودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.