یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
هنوز دیر نشده رفیق
گریگوری پك ستاره سینمای امریكا هیچ وقت حاضر نشد نقشی منفی در فیلمی بپذیرد. او معتقد بود مردم به او اعتماد پیدا كردهاند و هیچ وقت نباید این اعتماد را از بین برد. همفری بوگارت اسطوره مجسم اگزیستانسیالیستهای اروپایی هرگز شمایل مرد منزوی و تلخ و گهگاه شكست خورده را از بین نبرد.
او دوست داشت اینگونه بین مردم شناخته شود. اما از آن روزگار عمری گذشته است. دیگر این اعتماد و اطمینان جای خودش را به تعلیق سپرده. حالاباید از بازیگران انتظار نقشآفرینیهای متفاوت داشت. اگرچه اغلب ستارههای بزرگ سینما بخوبی متوجه شدهاند كه راز جاودانگی آنها به تصویری كه برای تماشاگر میسازند بستگی دارد .
با این همه هستند كسانی كه تجربه را به هرچیز دیگری ترجیح میدهند. رضا كیانیان یكی از آنها است. كسی كه با از این شاخه به آن شاخه بریدن آسیب دیده و نقش آفرینیهای فوقالعادهاش تبدیل به خاطرهیی خوش شده است. تقلای او برای بازی در نقشهای مختلف تا آنجا پیش رفته كه دیگر از ریزهكاریها و ظرافتهای سابق خبری نیست. طراوت همیشگی او فراموش شده و همه منتظر اوجگیری دوباره او هستند.
● شلیك نهایی/یك اتفاق ساده
سریال شلیك نهایی بعد از فیلمهای متوسط جهش بزرگی برای رضا كیانیان محسوب میشد. البته نه به دلیل قصهپردازی. بلكه بخاطر شخصیت جدیدی كه ساخته بود. او در این مجموعه در نقش معتادی ظاهر شد كه هیچ شباهتی به نمونههای قبلیاش نداشت. نه مانند «آقا تقی» آینه عبرت خموده بود و نه با گریم عجیب و غریب چهرهاش به هم ریخته بود. او كسالت و لختی را در چهرهاش نشان داد و برای اولین بار تصویری از این تیپ ارایه كرد. شمایل كیانیان مدتها مورد توجه مردم بود و مدل مویش تا چند وقت مورد پسند جوانها بود. او موفق شد فراتر از كلیشه های رایج تلویزیون عمل كند وهمین نقطه اوجگیری او بود.
● كیمیا نقش كوتاه
كیمیای احمدرضا درویش یك سور پرایز سینمایی محسوب شد. چه در قصهپردازی و چه در ساختار. اگرچه بخش عمدهیی از زمان فیلم مربوط به رابطه پدر و نامادری میشد اما در همین قسمتها بود كه كیانیان باز هم خوش درخشید. نقش او كوتاه بود. اما در همان لحظات آنقدر باورپذیر ظاهر شد و كاراكترش را به شكل تاریك و روشن نشان داد كه همه مجذوب بازی او شدند. داوران جشنواره فجر او را نامزد سیمرغ نقش مكمل كردند و مردم هم به ظهور استعداد جدیدی امیدوار شدند. اگر چه سیمرغ به خانه كیانیان نیامد و او مدتی از سینما دور شد.
● آژانس شیشهیی/ نقطه اوج
مامور امنیتی آژانس شیشهیی اوج بازی كیانیان بود. اوهم بخوبی از میمیك چهرهاش استفاده می كرد و هم با نكته سنجی از وسایل صحنه بهره می برد. پرخاشهای ناگهانیاش در كنار آرامش چشمگیرش سویه دیگری از این كاراكتر را نشان میداد.
بخصوص كه به قراردادن دستها در جیببارانیاش ژست جذابی از یك مامور امنیتی ارایه داد و مورد پسند تماشاگران قرار گرفت. او توانست نقشی به جای مامورین خشك و بدون انعطاف را در سینمای ما به وجود آورد كه هم هوشمند بود و هم حاضر جواب. آفرینش چنین نقشی كیانیان را به اوج رساند و به همه نشان داد كه دیگر میشود به او اعتماد كرد.
● روبان قرمز/ استعاره و واقعیت
بازی در فیلم روبان قرمز مثل نقش آفرینی در آثار كارتونی و تمثیلی بود. هیچ چیز در جای خودش قرار نداشت و همه چیز متكی به استعاره و تمثیل و خیال بود. آدمها قرار نبود نمونهیی واقعی در جامعه داشته باشند و قصه هم هم براحتی تعریف نمیشد. همه چیز بین استعارههای عجیب و غریب و واقعیت معلق بود.
كیانیان در نقش افغانی تنها كه مدام با همراهش در جدل بود. بدون الگویی از پیش تعیین شده همه چیز را از پایه ساخت. در بازی او میشد رگههایی از نمونههای واقعی را دید. اما دیالوگگویی و حركاتش شبیه كیانیان واقعی بود تا افغانی فیلم.
این نكته در بازی پرستویی هم دیده میشد. همه فراموش كرده بودند كه قبل از هر چیز باید واقعی به نظر رسید و بعد از دل آن معنایی دیگر كشف كرد. روبان قرمز در كارنامه كیانیان نه اوج است و نه فرود. میشود چشمها را به روی آن بست و سراغ فیلم بعدی رفت.
● بوی كافور عطر یاس/شوخ و شنگ
فرمان آرا بعد از باز گشتش به ایران یك كیانیان شوخ و شنگ را كشف كرد. او در این فیلم نقش وكیل همه فن حریف را بازی میكرد كه از عهده همه كارها بر می آمد .هم به جنازهها سر و سامان میداد و هم به موكلهایش!! تازه از میهمانی و تفریح هم غافل نمیشد! او در دو سه پلان كوتاه نشان داد كه همه خاطره مین و بیابانهای روبان قرمز را فراموش كرده است.
● خانهیی روی آب/ مثل دنیرو
همین یك فیلم كافی است تا نشان دهد رضا كیانیان بازیگرقدری است. نه بخاطر آن كه مثل دنیرو وزنش را زیاد كرد و نه حتی به دلیل شباهتی كه بین خودش و فرمان آرا ایجاد كر د. او در خانهیی روی آب كند راه می رفت و نگاهش دو دو می زد. نسبت به همه ماجراهای دور و اطرافش بی اعتنا بود و از چهرهاش نمیشد به حسی رسید.
برای پی بردن به توانایی او كافی است به سكانس بازی كیانیان و انتظامی توجه كنید. واكنشها و میمیكها آنقدر طبیعی است كه با تمام وجود دكتر هوس باز را باور میكنی. خانهیی روی آب با قصه متافیزیكیاش میتوانست مثل روبان قرمز شود و همه چیز نابود شود. كیانیان سنگین وزن آنقدر خوب بود كه در خاطره همه بماند و دو جایزه سیمرغ بلورین و تندیس خانه سینما را با خود برد . اطمینان به او جواب داده بود.
● فرش باد/ اصفهانی جذابی
قصه بافتن فرش یك اثر تبلیغاتی به حساب میآمد وكیانیان در آن نقش دلالی اصفهانی را بازی میكرد. نقشی كه در نگاه اول هیچ اوج و فرودی نداشت اما كیانیان آن را بال و پر داد و آن را به شخصیتی ماندگار تبدیل كرد. تا آنجا كه همه منتظر نقش بعدی او بودند. در گاهی به آسمان نگاه كن او دوباره سراغ نقشهای فرا واقعی رفت. اما فیلم آنقدرها جدی نشد كه بشود درباره آن بحث كرد. همه ترجیح دادند فرش باد را به خاطر بسپارند تا فرشته یی با رشتهیی موی سفید!
● قدمگاه/تقلید...
جلسه نقد و بررسی قدمگاه در جشنواره فیلم فجر با ناراحتی كیانیان به پایان رسید .منتقدین بازی او را شبیه عزتالله انتظامی دانسته بودند و كیانیان را به تقلید متهم كردند. كیانیان در پاسخ به این حرفها گفت از پدرش تقلید كرده وتازه اگر هم ازبازی انتظامی استفاده كرده اتفاق بدی نیفتاده! اما این واقعیتی بود كه باید میپذیرفت. بازیاش شبیه انتظامی بود و از كیانیان قبراق خلاق هیچ نمانده بود. او با این فیلم یك پله عقب رفت. این شباهت عقب گرد كیانیان محسوب شد
● یك تكه نان/سقوط
آیا یك تكه نان آقای بازیگر را دوباره به اوج برد؟ اتفاق خارقالعادهیی در كارنامه این بازیگر به حساب میآمد؟ یك تكه نان اثر معمولی بود. همه پذیرفتند كه كیانیان با از این شاخه به آن شاخه پریدن بیشتر به خودش ضربه زده است تا اینكه چهره جدیدی از خودش را ارایه كند. تجربههای ناموفق یكی یكی از راه رسیدند. یه بوس كوچولو هم این نكته را ثابت كرد. پیرمرد قصه هیچ نكته شگفت انگیزی نداشت. بدون اوج بدون غافلگیری.
● یك بار برای همیشه
رضا كیانیان را همه به عنوان بازیگر میشناسند. چندین كتاب درباره بازیگری نوشته و مصاحبههایش با عوامل سینما در باره بازیگری همیشه خواندنی بوده. او معتقد است برای در جا نزدن باید مدام تجربه كرد اما مدتی است كه دیگر این تجربیات تكرار كارهای قدیمی اش شده است. نقش آدمهای میان سال مثل كاراكتر ماهیها عاشق میشوند بازی میكند. پیری را شبیه انتظامی و افراد شوخ شنگ را مثل نقشش در فرش باد ایفا میكند. همه چیز در دایره تكرار محدود شده است.
همه منتظر ند تا او باز از نو خودش را بسازد و تصویری به یاد ماندنی از خودش فرا هم كند. شمایلی كه تا سالها او را با آن به یاد بیاوریم. برای كیانیان هنوز دیر نشده. او میتواند به جای امتحان نقشها بهترین را انتخاب كند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست