جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ارتباطات در جهان ماشینی


ارتباطات در جهان ماشینی

نگاهی به نمایش”بازی استریندبرگ” نوشته فردریش دورنمات به کارگردانی مژگان خالقی

نمایش"بازی استریندبرگ" نمایشی است انتزاعی از روابط زن و مرد. نمایشی که در آن تنش‌های زندگی زناشویی ادگار و آلیس با حضور کورت، شکلی دیگر می‌گیرد. شکلی که در نهایت طرز تفکر هر دو آن‌ها را نسبت به دیگری فاش می‌کند.

ادگار و آلیس زن و شوهری هستند که هر دو از نفرت آکنده شده‌اند و جز بیزاری نسبت به یکدیگر حسی ندارند، اما این رابطه که توأم با خشونت و تندی است در هر دو آن‌ها بخشی از وجودشان را تشکیل می‌دهد. بخشی که تمایلی دائم به آزار دیگری دارد. در"بازی استریندبرگ" خانواده‌ای ترسیم می‌شود که با دوری فرزندان و رفتن خدمتکارها، تنها یک زوج میانسال ارکان آن را تشکیل می‌دهند. زوجی که برعکس کلیشه‌های رایج نه تنها به هم وابسته و همراه یکدیگر نیستند، بلکه دائماً در پی آزار ‌و‌ شکنجه‌ روحی به یکدیگر هستند.

در این نمایش علاوه بر نمایش وضعیتی حاد که هر لحظه به نقطه ‌انفجار نزدیک می‌شود و در آن ادگار و آلیس هر کدام به نوعی نفرت خود را از دیگری ابراز می‌دارند، تصویری جداگانه از هر کدام از کاراکترها نیز ارائه می‌شود. تصویری که هر آن و با هر پیشروی کوچکی در روند داستان، فروپاشی هر کدام از آن‌ها را به نمایش می‌گذارد. آلیس و ادگار در آغاز نمایش به صورتی اتوماتیک‌وار بر سر هم فریاد می‌کشند و گویی این فریاد کشیدن به نوعی عادت در آن‌ها تبدیل شده‌ اما با ادامه ‌ماجرا، فریادهای آن‌ها به ابزاری برای شکنجه و حتی به سمت مرگ سوق دادن دیگری پیش می‌رود. آلیس آرزوی مرگ ادگار را دارد و این آرزو را از کورت نیز پنهان نمی‌کند. او برای انتقام گرفتن از ادگار کورت را نیز قربانی می‌کند. ادگار و آلیس در یک موضوع با هم توافق دارند و آن بیرون کردن دیگری از زندگیشان و در صحنه‌های پایانی نمایش، اخاذی کردن‌ از کورت است؛ اما هر دو آن‌ها در نهایت همچون تکه‌ای کاغذ در مسیر بازی‌ای که به راه انداخته‌اند مچاله شده و از بین می‌روند.

اجرای"بازی استریندبرگ" نیز همچون نمایشنامه‌ آن از فضایی خشن و پر‌التهاب برخوردار است. بازیگران بازی‌های انتزاعی دارند که از ترکیبی از شیوه ‌بیان و لحن نامتعارف، میمیک متنوع و بیان بدنی متفاوت به وجود آمده است. در شروع نمایش و در ادامه‌ آن در هر صحنه‌ای که ادگار و آلیس با هم سخن می‌گویند تنها بر سر هم فریاد می‌کشند. آن‌ها نمی‌توانند با صدایی عادی با هم سخن بگویند، اما گفت‌وگوی آنها با کورت آرام‌تر است و تنوع لحن بیشتری دارد. بازیگر نقش کورت نیز از همین شیوه ‌بیان ملایم‌تر استفاده می‌کند و بدین شکل میان صحنه‌هایی که تنها آلیس و ادگار دیالوگ دارند با دیگر صحنه‌ها، از نظر شکل بیان تفاوت اساسی وجود دارد که به تمایز میان صحنه‌ها کمک می‌کند. در استفاده ‌بازیگران از بدن نیز با تفاوت‌هایی در بازی زوج ادگار و آلیس با کورت روبرو می‌شویم. گرچه این تفاوت‌ها به وضوحِ تفاوت در شکل بیان آن‌ها نیست، اما همچنان به تمایز صحنه‌های دو نفره ‌آن‌ها از سایر صحنه‌ها یاری می‌رساند و به این صحنه‌ها هویتی جداگانه می‌بخشد که خاص زندگی پر از خشم و نفرت این دو نفر است. استفاده از میمیک نیز در بسیاری صحنه‌ها کاربردی است، مانند صحنه‌ای که ادگار و آلیس بر سر موضوع دخترشان دعوا می‌کنند و هر کدام محکم پلک می‌زنند و با این حرکت اغراق آمیز عصبی بودن خود را نشان می‌دهند. همه این‌ها در کنار هم بازی‌های انتزاعی و خاصی را که به وجود آورده که ویژگی آن‌ها منحصر به فرد بودن و در خدمت کلیت کار بودن است.

علاوه بر این شیوه ‌بازی‌ها و نیز نحوه ‌میزانسن‌های تعیین شده از سوی کارگردان در کنار هم به شکل‌گیری نوعی طنز می‌انجامد که ویژه ‌این نمایش است و از شکل‌های رایج و کلیشه‌ای به دور است. نمونه‌های تصویری نگاه طنز‌آلود را در این نمایش می‌توان در اولین صحنه ‌حضور کورت نزد ادگار و آلیس، در صحنه‌ گفت‌وگوی ادگار و کورت در حالی که خمیر ریش می‌زند، در صحنه بازی‌‌های دو نفره ‌کاراکترها پشت میز شطرنج، در صحنه ‌بازی با گلی که از طرف افسران جزء و دسته ‌موزیک برای ادگار فرستاده شده و‌.... ‌دریافت.

در جای جای متن و دیالوگ‌ها نیز می‌توان استفاده عناصر گوناگون برای ایجاد طنز را پی گرفت که مهم‌ترین آن‌ها تکرار ‌است. تکرار که به عنوان یکی از مشخصه‌های نمایش‌های ابزورد شناخته شده ‌در این نمایش کاربردی فراوان دارد. تکرار در میزانسن و در دیالوگ‌ها فضایی را به وجود می‌آورد که در آن همه چیز به سمت پوچی و بی‌هدفی سوق دارد. اگر در لحظه‌ای به نظر می‌رسد کاراکترها هدفی را دنبال می‌کنند، در لحظه ‌بعد این تصور از بین می‌رود و بدین ترتیب نمایش در فضایی غیررئالیستی که نمونه‌ای از فرو پاشیدن عواطف انسانی است، ادامه می‌یابد. تصویری که سنگینی فضای آن با وجود دارا بودن طنز در برخی صحنه‌ها، مخاطب را به چالشی درونی با خود و جهان اطرافش بر‌می‌انگیزد.

دیگر آن که نمایش"بازی استریندبرگ" از فشردگی‌ای برخوردار است که مشخصه ‌جهانی ماشینی است. جهانی که در آن ارتباطات شکل نمی‌گیرد و هر آنچه هست پوسته‌ای ظاهری است که با تلنگری در هم می‌شکند. پوسته‌ای که به هیچ عنصر پاینده‌ای متصل نیست، حتی رابطه‌ میان کورت و آلیس که می‌تواند تعبیری از عشقی کهنه و فرسوده باشد از هر ویژگی‌ای خالی است. ادگار نیز در برابر این ماجرا عکس‌العملی نشان نمی‌دهد. همه چیز به سادگی برگزار می‌شود. از طرف دیگر زمانی که کورت نیز از طریق آلیس مطلع می‌شود که ادگار زمانی با همسر او رابطه داشته‌، عکس‌العمل چندانی نشان نمی‌دهد. گویی در جهان آنان ارتباطات، خیالی بیش نیست. همه چیز مجازی و وهم‌انگیز به نظر می‌رسد و هیچ ماجرایی در زندگی آن‌ها وجود ندارد که بتواند ذره‌ای بر آنان تاثیرگذار باشد.

کارگردانی نمایش"بازی استریندبرگ"، از حال و هوایی همچون تابلوهای آّبستره برخوردار است. خطی در پی خطی و نشانه‌ای که می‌تواند از سوی یک تماشاگر به یک دنیا معنا تعبیر شود و از سوی تماشاگری دیگر تنها عنصری فضاساز محسوب شود. میزانسن‌ها، نحوه‌ بازیگردانی، فضا و حس کلی صحنه‌ نمایش از ترکیبی برخوردار است که هر کس را به تأویلی فرامی‌خواند. تأویلی بر اساس نشانه‌های موجود در صحنه که هر کدام همانند عنصری فشرده شده و عصاره‌ مجموعه‌ای از حس‌ها و اعمال هستند. مژگان خالقی در کارگردانی این اثر با دقت تمام، ظرایف کارگردانی را در نظر گرفته و نتیجه آن که با نمایشی روبرو می‌شویم که از حیث کارگردانی و بازیگری و نیز قدرت ارتباط با تماشاگر در سطح مقبولی قرار دارد.

طراحی دکور در این نمایش به خلق بسیاری از میزانسن‌ها یاری می‌رساند و با کمک حجم‌های موجود در صحنه چینش‌های متفاوت و متنوعی به وجود می‌آید که هر کدام موقعیت خاصی را القا می‌کنند. نکته ‌جالب آن که تقریباً در تمام صحنه‌هایی که آلیس و ادگار با یکدیگر دیالوگ رد و بدل می‌کنند میزانسن‌های آن‌ها به گونه‌ای طراحی شده که دور از یکدیگر قرار گیرند. این موضوع در زمان استفاده‌ آن‌ها از حجم ها نیز به چشم می خورد. برعکس این موضوع در بازی‌های همزمان کورت و آلیس به چشم می‌خورد که در بسیاری صحنه‌ها در کنار یکدیگر قرار دارند. قاب شیشه‌ای که در انتهای صحنه آویزان شده‌ هم در طراحی میزانسن‌های متنوع، موثر است و هم با قرار گرفتن بازیگران پشت آن، کیفیت صدا به گونه‌ای تغییر می‌کند که تاثیری متفاوت بر مخاطب دارد.

افسانه نوری