سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

یونسكو عرصه رویارویی قدرتها


یونسكو عرصه رویارویی قدرتها

قدرتها همواره برای استقرار خود به نهادها, هنجارها و روش هایی نیاز داشتند كه استمرار آنها را ممكن و مقدور سازد تاسیس سازمانهای بین المللی و كارگزاریهای تخصصی آنها یكی از جلوه های تلاش در این جهت تلقی می شود

قدرتها همواره برای استقرار خود به نهادها، هنجارها و روش‌هایی نیاز داشتند كه استمرار آنها را ممكن و مقدور سازد. تاسیس سازمانهای بین‌المللی و كارگزاریهای تخصصی آنها یكی از جلوه‌های تلاش در این جهت تلقی می‌شود. در پایان جنگ جهانی دوم نیز نیروهای فاتح و در راس آنها ایالات‌متحده امریكا سازمانها و نهادهای بین‌المللی را ایجاد كردند. یونسكو یكی از نمونه‌های بارز این تلاش محسوب می‌گردد. با‌وجوداین، تغییر شرایط بین‌المللی و افزایش بازیگران در عرصه بین‌المللی و سازمان ملل، زمینه‌ساز قدرتمندی اعضای ضعیف در برابر نیروهای تاثیرگذار و مدافع منافع قدرتهای بزرگ گردید. مقاله حاضر، به بازخوانی فراز و فرود تحولات و معادلات قدرتی كه در قالب كارگزاری تخصصی یونسكو صورت گرفته، پرداخته است و نشان می‌دهد كه سازمان ملل متحد و كارگزاریهای تخصصی آن، عرصه‌ای رقابتی و چالشی است كه نمی‌توان همواره نتیجه آن را در جهت منافع قدرتهای بزرگ پیش‌بینی نمود.

امریكا، یكی از دولتهای پیروز در جنگ جهانی دوم، برای حفظ صلح و جلوگیری از تكرار مناقشات بین‌المللی، از تاسیس سازمانهای بین‌المللی سیاسی و غیرسیاسی حمایت كرد. حمایت حقوقی و مالی امریكا از این سازمانها نفوذ گسترده‌ای را طی چند دهه برای دولت امریكا به‌وجود آورد، ولی به‌تدریج نفوذ ناروای امریكا با مخالفت و مقاومت دیگر اعضای سازمانهای بین‌المللی روبرو شد. امریكا برای حفظ نفوذ در این سازمانها از ابزارهای مختلف چون تطمیع و تهدید استفاده كرد، ولی در برخی موارد ناكام ماند و ناچار شد در برابر كشورهای مخالف عقب‌نشینی كند.

یونسكو از جمله عرصه‌هایی بود كه امریكا به حفظ نفوذ در آن اهمیت بسیار می‌داد، اما در دهه ۱۹۷۰ در وضعی خاص به درگیری با اعضای این سازمان و دبیركل آن ناچار شد. این مقاله به‌طور مختصر به علل و عوامل وقوع این درگیری اشاره می‌كند.

● جنگهای جهانی و سازمانهای بین‌المللی

تاریخ سیاسی قرن بیستم با دو مشخصه اصلی، یعنی جنگهای بزرگ جهانی و سازمانهای بین‌المللی، از دوران پیش متمایز می‌شود. درواقع دو جنگ جهانی اول و دوم كه بسیاری از كشورهای جهان را تحت‌تاثیر قرار داد، به تاسیس سازمانهای بین‌المللی منجر شد. بسیاری از سیاستمداران و مردم عادی در كشورهای مختلف به این سازمانها امید فراوان بستند تا از تكرار درگیریها و مناقشات بین‌المللی جلوگیری كنند و صلح و امنیت جهانی را حفظ نمایند. البته باید گفت كه تكوین سازمانهای بین‌المللی جدید از قرن نوزدهم آغاز شده بود. این سازمانهای بین‌المللی، ابزاری بودند در دست دولتها تا برای تامین اهداف سیاسی و عرضه خدماتی كه به‌تنهایی از یك كشور ساخته نبود، از آنها استفاده كنند. عملكرد این سازمانهای بین‌المللی را می‌توان در نوع رابطه‌ای كه میان آنها و دولتهای قدرتمند و ضعیف برقرار بود، ارزیابی كرد.[i]

سازمان ملل متحد و كارگزاریهای وابسته به آن (Specialized Agencies) از جمله سازمانهای مهم بین‌المللی‌اند كه در قرن بیستم تاسیس شدند. پیرامون سازمان ملل تاكنون بیش از چهارده كارگزاری وابسته به‌وجود آمده كه فعالیتهای آنها تاحدزیادی هماهنگ با اهداف و اصول اساسی سازمان ملل متحد است، اما حوزه‌های محدودتری از همكاری جهانی را تحت پوشش قرار می‌دهند. اهمیت و میزان نفوذ این سازمانهای وابسته، تحت‌تاثیر عوامل مختلف قرار دارد. برخی از آنها مانند اتحادیه جهانی پست (UPU) كه عملكرد بسیار تخصصی و محدود دارد، كمتر تحت نفوذ قدرتهای بزرگ قرار گرفته و استقلال بیشتری داشته‌اند، ولی برخی دیگر مانند صندوق بین‌المللی پول (IMF)، یونسكو و حتی فائو از بدو تاسیس تاكنون بارها عرصه مناقشات و بحثهای طولانی و ملال‌آوری بوده‌اند كه در اصل ارتباط منطقی چندانی با اهداف و ماموریتهای این سازمانها نداشته است.[ii]

● قدرتهای بزرگ و سازمانهای بین‌المللی

اكثر كارشناسان، تاریخ فعالیت سازمان ملل متحد را به پنج دوره تقسیم می‌كنند كه این تقسیم‌بندی تا حد زیادی به كارگزاریهای وابسته نیز مربوط می‌شود:

۱) از زمان تاسیس تا سال ۱۹۴۷ كه نشانه بارز آن همكاری میان اعضای دائمی شورای امنیت برای استقرار صلح و ثبات بود؛

۲) دومین دوره در سال ۱۹۴۷ با مساله یونان شروع شد و با به‌وجود آمدن اختلاف‌نظر میان اعضای شورای امنیت اولین ضربه به روحیه همكاری دولتها در این سازمان وارد شد؛

۳) در سال ۱۹۵۵ با تشكیل كنفرانس باندونگ و سپس پیدایش جنبش عدم تعهد، اعضای اصلی سازمان ملل به سه گروه تقسیم شدند؛

۴) چهارمین دوره از سال ۱۹۶۱ و همزمان با مرگ دبیركل، راگ هامرشولد، و رشد فزاینده استقلال‌طلبی در كشورهای جهان سوم آغاز شد. در این دوره توجه سازمان ملل و كارگزاریهای وابسته‌اش به توسعه اقتصادی ــ اجتماعی جهان سوم و كشورهای تازه‌استقلال‌یافته معطوف شد. در این دوره كارگزاریها استقلال و قدرت بیشتری یافتند؛

۵) فروپاشی كمونیسم و پایان‌یافتن نظام دوقطبی در جهان كه سازمان ملل متحد را در موقعیتی جدید قرار داد.

در این سالها، یكی از مسائل مهمی كه سازمان ملل متحد و كارگزاریهای وابسته با آن روبرو بودند، تلاش برخی دولتهای غربی به‌ویژه امریكا برای نفوذ در این سازمان بود. هرچند تاسیس سازمان ملل مانند هر سازمان بین‌المللی دیگر، مستلزم اقدام دولتها و تفاهم درباره اهداف و ساختار تشكیلاتی این سازمانها بود، هیچ‌كس نمی‌توانست پیش‌بینی كند پس از این مرحله، سازمانهای بین‌المللی چگونه عمل خواهند كرد. بسیاری از كشورهای جهان، صرف‌نظر از انگیزه‌هایی كه ابتدا برای مشاركت در تاسیس چنین سازمانهایی داشتند، به‌تدریج به این سازمانها به‌صورت ابزاری برای حفظ سلطه یا تحكیم پایه‌های قدرت خود ‌نگریستند. ازسوی‌دیگر، برخی سازمانهای بین‌المللی به تناسب زمان برخی وظایف خود را تغییر دادند یا زمینه‌های كاری جدیدی به آن افزودند. تكرار این تغییرات، تاثیر مهمی در عرصه جهانی بر جای گذاشت. این تاثیر متناسب با حیثیتی بود كه قبلا آن سازمان كسب كرده بود، به‌خصوص اگر چنین سازمانی كمتر دچار جهت‌گیریهای سیاسی شده بود، اعتبار و وزن بیشتری در عرصه جهانی داشت و گاه ناگزیر می‌شد برای حفظ این اعتبار، با دولتهای سلطه‌طلب كه خواستار نفوذ بر آن سازمان بودند، رویارو شود.

البته مسلم است كه در وضعیت عادی هیچ كشوری نمی‌تواند به‌تنهایی در یك سازمان بین‌المللی، تصمیم‌گیرنده باشد. اما آنچه اغلب روی می‌دهد، مانورهای متعددی است كه در داخل و خارج این سازمانها برای رسیدن به اهداف سیاسی و غیرسیاسی انجام می‌شود. در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم می‌بینیم هرگاه تعارضات میان نیروهای سیاسی در عرصه بین‌المللی شدت گرفته، این سازمانها نیز بی‌نصیب نمانده‌ و به عرصه‌ای برای رقابت نیروهای سیاسی ــ اجتماعی تبدیل شده‌اند. چنان‌كه در دهه ۱۹۶۰.م این تعارضات شدت یافت و در زمان فروپاشی شوروی و همزمان با تلاش امریكا برای سردمداری نظام تك‌قطبی در جهان به اوج خود رسید.

نكته مهم آن است كه سازمانهای بین‌المللی غیرسیاسی مانند یونسكو، WHO و فائو كه براساس اساسنامه‌هایشان اهداف مشخص غیرسیاسی دارند، به‌روشنی صحنه درگیریهای سیاسی و سلطه‌طلبی برخی دولتها بوده‌اند.[iii]

● رویارویی امریكا و یونسكو

هنگامی‌كه سابقه این‌گونه درگیریها را در سازمانهای وابسته به سازمان ملل بررسی می‌كنیم، درمی‌یابیم كه امریكا بیش از هر دولت دیگری كوشیده است از این سازمانها برای توسعه نفوذ خود در عرصه جهانی استفاده كند. شاید وابستگی مالی این سازمانها به امریكا در بدو تاسیس و این نكته مهم كه دولت امریكا با توجه به برتری اقتصادی‌اش در جهان ویران پس از جنگ جهانی دوم، سهم بیشتری را در تامین بودجه این سازمانها به عهده گرفته بود، به امریكا فرصت داد، سالها بر این سازمانها به‌طور نامرئی سلطه داشته باشد. سلطه امریكا تا اواسط دهه ۱۹۵۰.م در اكثر كارگزاریهای تخصصی سازمان ملل مشهود بود و این كارگزاریها اگر رئیس امریكایی نداشتند، دست‌كم برای انتخاب رؤسای‌شان به نظر مساعد امریكا نیازمند بودند. ولی از اواخر دهه ۱۹۵۰ اوضاع تغییر كرد. تعداد زیادی از كشورهای تازه‌استقلال‌یافته آفریقایی به عضویت سازمان ملل درآمدند و متعاقب آن در كارگزاریهای تخصصی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی حضور یافتند.[iv]

این دولتهای نوپا كه با مشكلات اقتصادی و اجتماعی فراوان روبرو بودند، با حضور در سازمان ملل متحد و كارگزاریها عرصه‌ای برای برقراری تماس با دیگر كشورهای توسعه‌نیافته یافتند و به وحدت‌نظر در مورد مسائل خاص خود رسیدند. آنها اگرچه فقیر بودند، همچون كشورهای ثروتمند، یك حق رای داشتند و به‌خوبی به ارزش آن واقف بودند.

گرایشهای عقیدتی و منطقه‌ای كه در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در سازمان ملل و كارگزاریها میان برخی اعضا نمایان شد، كار را برای دولتهایی چون امریكا دشوار كرد. ناكامیهای پی‌درپی امریكا در تحمیل خواسته‌هایش بر كشورهای عضو سازمانهای تخصصی بین‌المللی، بر دوگانگی تاریخی كه در افكار عمومی امریكا نسبت به حضور این دولت در مجامع بین‌المللی وجود داشت، افزود و درنهایت، در دهه ۱۹۸۰، به كناره‌گیری امریكا از یونسكو، مهم‌ترین كارگزاری تخصصی فرهنگی و اجتماعی سازمان ملل متحد، منجر شد.[v]

● علل خروج امریكا از یونسكو

سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد كه به اختصار یونسكو نامیده می‌شود، با هدف پیشبرد صلح بین‌المللی و رفاه عمومیِ نوع بشر از طریق روابط آموزشی، علمی و فرهنگی میان ملتهای جهان، تاسیس شد. اساسنامه یونسكو از آرمانی زیبا سخن می‌گوید: «ازآنجاكه جنگ از ذهن انسانها آغاز می‌‌شود، پس دفاع از صلح نیز باید در اذهان آدمیان بنیان ‌گذارده شود.»[vi]

در میان كشورهای متفق، فرانسه و انگلستان كه در جنگ جهانی دوم صدمات بسیار دیده بودند، با هدف نهادینه‌كردن فرهنگ صلح‌طلبی در میان جوامع بشری از تاسیس یونسكو حمایت كردند. آنچه یونسكو را از دیگر كارگزاریهای تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد متمایز می‌كند، تعداد اعضا و دامنه گسترده فعالیت آن است.

در این سازمان كلیه كشورهای عضو و واحدهای سرزمینی حق مساوی دارند و چون بیشتر مسائلی كه در محدوده وظایف یونسكو قرار می‌گیرد، به توسعه اجتماعی و فرهنگی مربوط می‌شود، كشورهای جهان سوم، همواره برای رفع مشكلات خود به این سازمان توجه خاص داشته‌اند و به‌ویژه در دهه ۱۹۶۰ كه به «دهه توسعه» معروف است، یونسكو عرصه فعالیتهای گسترده و پرشور كشورهای جهان سوم بود كه با توجه به جریانهای سیاسی آن عصر، در تعارض با منافع دولتهای غربی قرار گرفتند و در این راه بلوك شرق و حتی جنبش عدم تعهد از آنها حمایت كردند.

در سال ۱۹۵۴، شوروی، به‌عنوان هفتادمین عضو یونسكو، به این سازمان پیوست و سپس در دهه ۱۹۶۰، بیش از بیست‌وچهار كشور تازه‌استقلال‌یافته آفریقایی به آن ملحق شدند. حضور برخی سازمانهای آزادی‌بخش و گروههای سرزمینی در یونسكو ناخرسندی دولتهای غربی و از جمله امریكا را موجب شد، به‌گونه‌ای كه این دولت، بارها یونسكو را به سیاست‌زدگی متهم كرد.

انتقادات امریكا از یونسكو در دهه ۱۹۷۰ شدت یافت زیرا در همین زمان كشورهای جهان‌سومی عضو یونسكو به‌طور جدی با تحمیلات و نفوذ قدرتهای بزرگ در یونسكو مقابله كردند.[vii] با تشكیل گروه ۲۴ و گروه ۷۷، گروه‌بندیهای زبانی، جغرافیایی و نژادی كه از قبل در سازمان ملل و كارگزاریهای وابسته به آن دیده می‌شد، گسترش یافت و امریكا و متحدان غربی‌اش را در موقعیتی دشوار قرار داد. این كشورها برای اولین‌بار به‌طور جدی دیدگاههای خود را درباره مسائلی چون تبعیض نژادی، فلسطین، بحران خاورمیانه و مشكلاتی كه در راه توسعه اقتصادی و فرهنگی جهان سوم وجود داشت، بیان كردند.

ویدا همراز

پی‌نوشت‌ها

* عضو هیات علمی دانشكده صداوسیما.

[i]ــ ل. اینیس كلاد، ارزیابی سازمانهای بین‌المللی در قرن بیستم، ترجمه: فرهنگ رجایی، تهران، ۱۳۶۹، صص۱۲ــ۱۱

[ii]ــ جوزف فرانكل، روابط بین‌الملل در جهان متغیر، ترجمه: عبدالرحمن عالم، تهران، دفتر مطالعات سیاسی، ۱۳۷۳، ص۲۵۹

[iii]ــ هوشنگ عامری، كارگزاریهای تخصصی سازمان ملل متحد، ترجمه: فریدون مجلسی، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، ۱۳۸۰، صفحه سی‌وچهار مقدمه.

[iv]ــ همان، ص۱۲۷

[v]ــ چارلز گوپچان، پایان عصر امریكا، تهران، بنیاد فرهنگی پژوهشی غرب‌شناسی، ۱۳۸۳، ص۵۰۱

[vi]ــ شُن مك‌براید، یك جهان، چند صدا، ترجمه: ایرج پاد، تهران، سروش، ۱۳۷۵، ص۲۶۷

[vii]ــ برایان وایت، مسائل سیاست جهان، ترجمه: سید محمدكمال سرورویان، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردی، ۱۳۸۱، ص۱۹۲

[viii]ــ محمد همایی‌نژاد، بحران مالی سازمان ملل متحد، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۲، ص۱۸۶

[ix]ــ شن مك‌براید، همان، ص۱۴

[x]ــ برایان وایت، همان، ص۲۱۳

[xi]ــ شن مك‌براید، همان، ص۱۶

[xii]ــ رك: شن مك براید، همان، متن كامل گزارش كمیسیون مك‌براید.

[xiii]ــ برای اطلاع بیشتر از علل اصلی این تصمیم دولت امریكا رك: فیلیس بنیس، سیطره امریكا بر سازمان ملل، ترجمه: احمد تدین، تهران، همشهری، ۱۳۷۶

[xiv]ــ برای اطلاع بیشتر می‌توانید رك: كاظم معتمدنژاد، جامعه اطلاعاتی، مبانی نظری و چشم‌اندازهای جهانی، تهران، مركز پژوهشهای ارتباطات، ۱۳۸۳

[xv]ــ شن مك‌براید، همان، ص۲۷

[xvi]ــ محمد همایی‌نژاد، همان، صص۱۹۴ــ۱۹۲


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید