دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

متون ادبی و تدریس فارسی


متون ادبی و تدریس فارسی

در بیست و اند سال گذشته به دلایل سیاسی روشن, گرایش دانشجویان این دیار به درسهای مربوط به ایران جز در مواردی انگشت شمار, كاهش یافته است و این معنی نه تنها در كلاسهای زبان فارسی بلكه در رشته های دیگر چون باستان شناسی, تاریخ هنر و جز آنها به روشنی پیداست

در بیست و اند سال گذشته به دلایل سیاسی روشن, گرایش دانشجویان این دیار به درسهای مربوط به ایران جز در مواردی انگشت شمار, كاهش یافته است و این معنی نه تنها در كلاسهای زبان فارسی بلكه در رشته‌های دیگر چون باستان شناسی, تاریخ هنر و جز آنها به روشنی پیداست. عدم دسترسی به منابع كمك مالی و شاید مهمتر از آن نومیدی دانشجویان مشتاق از امكان سفر به ایران به قصد تحقیق و آشنایی نزدیك با آن دیار و مردم, آن دسته از دانشجویانی را هم كه به درسهای مربوط به ایران دل می بندند و چند سالی از دوران دانش اندوزی را بر سر این كار می گذارند لاجرم از نیمه راه باز می گرداندو به ادامه كار در تاریخ و هنر و ادبیات سرزمینهای دیگر كه با فرهنگ و تاریخ ایران پیوندی دارند می كشاند. نتیجه این روند ناخوشایند كاهش شمار كلاسهای فارسی و دیگر درسهای مربوط به ایران است و این زیانی است فرهنگی كه نباید و نشاید ناچیزش انگاشت و گذشت, ولی متأسفانه چنین می نماید كه دولتمردان مسئول ایران نیز این قلمرو فرهنگی را چنان كه می باید به نظر نمی آورند و به چیزی نمی گیرند.

تعلیم و تدریس زبان فارسی زیز بنای هرگونه تحقیق و تدریسی است كه با فرهنگ ایران سر وكار دارد. دانشجویانی كه در این ایام به كلاسهای فارسی روی می آورند هركدام دلایل ویژه خود را دارند كه غالباً هدف از آن پژوهش در زمینه‌ای مربوط به ایران نیست. در دانشگاههایی كه یادگیری یك زبان بیگانه دست كم به مدت دوسال جزو لازم آموزش است دانشجویانی كه از پدر و مادری ایرانی زاده شده‌اند و در این دیار برآمده‌اند گاه به شوق یادگیری و گاه به امید گذراندن درسی به رغم خودشان آسان به این كلاسها كشیده و با همسالانی كه با انگیزه‌های گوناگون دیگر,‌مثل آشنایی با جوان ایرانی تبار, به آموختن فارسی دل بسته‌اند یك دو سالی همنشین می شوند.

هدف بیشتر دانشجویان در آغاز غالباً آموختن این زبان در حد رفع نیازهای روزانه و توانایی همنشینی و هم سخنی ساده با خانواده یا دوستان ایرانی و همچنین اندك مایه سوادی در خور توانایی خواندن و نوشتن مطالب آسان و معمول روزانه است. اگر هدف آموزگار هم همین باشد كه غالباً نیز با منظور اولیای دانشگاه سازگاری دارد, وظیفه البته به انجام, و بار به منزل رسیده است و بر كسی حرجی نیست. دانشجو با اندك مایه دانشی در زبان فارسی و با مایه‌ای تنك از فرهنگ آن, سر خود می گیرد و بسا كه دیری نخواهد پایید كه همین دانش اندك نیز از دست برود و به فراموشی سپرده شود چه می توان كرد تا مهر زبان فارسی چنان به دل جا بگیرد كه دانشجو به دانشی در حد رفع نیاز بس نكند بلكه از پا ننشیند و با شور و شوق به جستجو و كاوش در خزانه فرهنگی برخیزد كه در دامن این زبان جان گرفته و بر آن مهر جاودانگی زده است. استادان این زبان هر كدام به شیوه خاص خود سعی در گشودن این معما و نگاهبانی این قلمرو فرهنگی را دارند كه از آن جمله است در آمیختن تدریس زبان با جلوه‌های گوناگون فرهنگی آن به ویژه نمونه‌هٔایی از ادبیات آن كه به راستی ایران را آیینه‌ای است تمام نما.

كار را می توان با انتخاب اشعار كوتاه و روان از سخنوران گذشته و حال كه نامشان در جهان غرب ناآشنا نیست(سعدی, فردوسی, خیام, حافظ, مولانا, نظامی ....احمد شاملو, فروغ فرخزاد, سهراب سپهری و .....) آغاز نهاد و با تشویق و تكرار دانشجو به یادگیری و به خاطر سپردن آنها برانگیخت و چه بهتر كه اگر شعری به انگلیسی ترجمه شده باشد آن ترجمه همراه با شعر در كلاس توزیع شود. البته این اشعار نباید با احوال و خوی جوانان این زمانه بیگانه باشد وگرنه مقدماتی به كار برده و نتیجه دلخواه گرفته است.

من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریكی

واز نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی

برای من ای مهربان چراغ بیاور

و یك دریچه كه از آن

به ازدحام كوچه خوشبخت بنگرم

فروع فرخزاد

ما پیش‌‌كش تو جان فرستیم

گر دست دهد جهان فرستیم

خاقانی

من مست و تو دیوانه ما را كه برد خانه

صد بار تر گفتم كم خور دو سه پیمانــه

مولانا


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.