شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

فرهنگ «انتظار» در بستر ادبیات


فرهنگ «انتظار» در بستر ادبیات

مسئله مهدویت را پیش از آنکه بخواهیم در ادبیات ایران مورد بررسی قرار دهیم, بایسته است که این موضوع و اساساً رویکرد ادبیات جهان را به مسئله «انتظار» مورد واکاوی قرار داده و سپس به مسئله «مهدویت» و «انتظار» در ادب فارسی بپردازیم

مسئله مهدویت را پیش از آنکه بخواهیم در ادبیات ایران مورد بررسی قرار دهیم، بایسته است که این موضوع و اساساً رویکرد ادبیات جهان را به مسئله «انتظار» مورد واکاوی قرار داده و سپس به مسئله «مهدویت» و «انتظار» در ادب فارسی بپردازیم.

بدیهی است که اگرچه در ادبیات جهان مسئله «مهدویت» به معنایی که مسلمانان از آن مراد می‌کنند، به شکلی فراگیر وجود ندارد؛ اما از این نکته نباید غافل شد و آن را نادیده انگاشت که تمام ادیان الهی نجات‌دهنده و منجی‌ای دارند که این مسئله در ادبیات آن ملل به شکلی بسیار فراگیر مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته است. برای مثال در مسیحیت هم اعتقاد به منجی وجود داشته و فارغ از اعتقاد مذهبی آبا کلیسا و برخی تفاوت‌های رویکرد «انتظار»، در نگاه آنها با مسلمانان، باید پذیرفت که عده بسیاری در جهان به شیوه مسیحیت به منجی معتقدند.

در این عده کثیر، بسیاری هم نویسنده و شاعر و کارگردان و نقاش و ... هستند که تلاش می‌کنند با پیوند دادن موتیف‌های عمده اثر خود به منجی دین تابع آن، اثری با شأن هنری و معنوی در خور خلق کنند؛ حتی این مسئله اینقدر گسترش یافته که جریانات و بنگاه‌های بزرگ فیلمسازی در جهان غرب و هالیوود در پی این هستند که فضاهایی «آخرالزمانی» در آثارشان خلق کنند و با این راه در مقابل موضوعات مطرح شده در بسیاری از این آثار بایستند و به نوعی «آخرالزمانی» را که این آثار ادبی معرفی کرده‌اند در محاق فراموشی ببرند.

پس اساساً مهدویت [در اسلام] که مرکز کانونی «انتظار» است، به شکلی دیگر در سایر ادیان هم وجود داشته و طبیعی است که آثار درخوری هم در ادبیات جهان در این عرصه به نگارش در آمده باشد.

شاعران و نویسندگان ما به چند دلیل همیشه و در اغلب آثارشان با اینکه به طور مستقیم به مسئله «انتظار» اشاره نکرده‌اند؛ اما این موضوع همیشه پسِ‌پشت ذهن آنها وجود داشته است. در این مورد به توضیحات بیشتری می‌پردازیم.

● ادبیات تعلیمی و انتظار

ادبیات ایران از دیرباز تاکنون به مفاهیم ازلی - ابدی بسیاری پرداخته است که هر کدام از این مفاهیم می‌تواند به صورت جداگانه از میان آثار ادبی بیرون کشیده شده و مجموعه‌ای در خور شود.

از میان این مفاهیم یکی از مهمترین آنها «انتظار» است. اغلب شاعران ایران به این مسئله در میان اشعارشان پرداخته و انتظار را به شیوه‌های مختلف بازگو کرده‌اند.

در این میان می‌توان گفت در برخی دوره‌ها مسئله انتظار در میان شاعران برجسته‌تر شده و در برخی دوره‌ها شاعران کمتر به آن توجه داشته‌اند. به بیان دیگر می‌توان اینگونه انگاشت که ادبیات ایران از آن رو که ادبیات تعلیمی است و بیش از هر رویکرد دیگری، سویه تربیتی آن برای شاعر و نویسنده مهم بوده است، پس هر آنجا که شاعر برای بیان اعتقادات خود در زمینه تعلیم و تربیت به سراغ مذهب و دین می‌رود رنگ و بوی تعالیم و آموزه‌های مذهبی هم بیشتر در اثر او دیده شده و طبیعی است که در این میان «انتظار» هم فرهنگ و آدابی دارد که در فضای تعلیم و تربیتی باید به آن توجه کرد.

شاید بتوان گفت فرهنگ «انتظار» و توجه به «مهدویت» اساساً رویکردی فرهنگی به زندگی است که نوعی تعلیم و تربیت را هم به همراه دارد. شما اگر به اشعار بسیاری از شاعران از جمله کسایی، خاقانی، ناصرخسرو قبادیانی، نظامی، مولوی، حافظ، عطار، برخی شاعران دوره بازگشت و بسیاری از شاعران معاصر که در این عرصه طبع‌آزمایی کرده‌اند نظری بیفکنید با این نوع فرهنگ مواجه خواهید شد.

شاید اگر بخواهیم به شیوه‌ای ابتدایی به بررسی «واژگانی» انتظار و مهدویت در ادبیات شعری و داستانی ایران در تاریخ نظر بیندازیم با مواردی اندک مواجه شویم اما وقتی این فرهنگ را مورد بررسی قرار می‌دهیم درمی‌یابیم که شاعران و نویسندگان ما تا چه میزان به این مسئله توجه داشته‌اند.

● فرهنگ «انتظار» در ادب فارسی

شیوه نگارش در ادبیات، شیوه نگارش در انواع دیگر متون نیست. در این شیوه اصل بر خلاقیت است و در بسیاری از دوره‌ها شاعر و نویسنده کلام را با گونه‌های مختلفی از آرایه‌های ادبی آراسته می‌کند تا خواننده هم از کشف آنها لذت ببرد و هم موضوع را به صورت عریان دریافت نکرده باشد البته گاهی تمام این فنون برای نشان دادن توان شاعر در به‌کارگیری الفاظ و به خدمت گرفتن آنها هم بوده است.

شاعرانی که در اشعارشان چه به طور مستقیم و چه تلویحی به موضوعات دینی و مذهبی اشاره داشته‌اند بیش از هر چیز دانسته یا ندانسته به این نکته توجه داشته‌اند که فرهنگ انتظار در میان اشعارشان تعمیم یابد.

به بیان دیگر؛ شاعران و نویسندگان گاهی به صورت خود خواسته در خدمت مفاهیمی قرار گرفته‌اند و خلاقیت هنری ادبی‌شان را در خدمت بیان مفاهیمی قرار داده‌اند که فرهنگ «انتظار» را نشر و گسترش می‌داده، گاهی هم به شیوه‌ای پنهان و استعاری این کار را انجام داده‌اند و اگرچه تعلیم انتظار در ذهن‌شان بوده اما به طور مستقیم به آن اشاره‌ای نداشته‌اند. برای مثال به این شعر عطار نیشابوری توجه کنید: «صدهزاران اولیا روی زمین/ از خدا خواهند مهدی را یقین/ یا الهی! مهدیی از غیب آر/ تا جهان عدل گردد آشکار/ مهدی و هادی و تاج انبیا/ بهترین خلق و برج اولیا/ ای توختم اولیا اندر جهان/ در همه جان ها نهان چون جان جان.» این شعر در میان هزاران بیت اشعار و متون نثر عطار که شاعری عارف است به گونه‌ای آشکار به موضوع انتظار پرداخته است؛ در حالی‌که در هزاران بیت و سطری که او دارد و سراسر آن هم تعلیمی است کمتر با این رویکرد مستقیم به موضوع و مصداق مواجه هستیم.

در کنار این رویکرد مثلاً در یکی از شعرهای ملامحسن فیض کاشانی به گونه‌ای دیگر با این موضوع مواجه هستیم: «روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست/ در پرده‌ای هنوز و صدت عندلیب هست/ مردیم از فراق تو ای عیسی زمان/ آیا زخوان وصل تو ما را نصیب هست؟/ دوری زخدمت تو زنقصانِ شوق ماست/ دردا که درد نیست وگرنه طبیب هست/ اظهار شوق این همه از «فیض» هرزه نیست/ هم قصه غریب و حدیث عجیب هست».

در این شعر با نگاهی استعاری به این موضوع پرداخته شده است که با رویکرد عطار در شعر قبل متفاوت است. اما نمونه دیگری که می‌توان آورد از شعر معاصر ماست.

دکتر قیصر امین‌پور در یکی از غزل‌هایش می‌سراید: «صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد/ بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد/ بی تو می‌گویند تعطیل است کار عشق بازی/ عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد/ خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد/ عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد/ روی آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم/ ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد/ جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما/ خاک این ویرانه‌ها بویی از آن ویرانه دارد/ در هوای عشق تو پر می‌زند با

بی قراری/ آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد/ ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید/ آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد.»